صبح یک روز زمستانی است. سرما تا مغز استخوان نفوذ میکند و سرعت باد گاهی به 20کیلومتر در ساعت میرسد. برف دیروز روی کوههای جنوبی مشهد نشسته است.
قرار است بروم چهارراهلشگر تا در اداره پست مرکزی مردی را ملاقات کنم که تا همین چند ماه پیش در سطح اول فوتبال کشور داوری مطرح بود و قضاوتهای حساس و مهم به او سپرده میشد.
حالا 17ماه- یا به گفته خودش بیش از 500روز- از آخرین باری که او بازیای را سوت زده است، میگذرد. درست جمعه 29شهریور 92 بود که در بازی سپاهان و پرسپولیس آن تصمیم جنجالی را گرفت و بازیکن تیم پرسپولیس را اخراج کرد.
بعد حواشی بیپایانی بود که برای او شروع شد و منجر به محرومیت و دوریاش تا همین الان از مستطیل سبز شد. حالا اما وقتی از مصاحبه آن روز سرمربی پرسپولیس، علی دایی و اینکه «داور مسابقه اونوری غش کرده» صحبت میکنیم، میخندد و میگوید هیچگاه حاضر نشده بهخاطر پول، آن هم مقداری ناچیز، قضاوتش را برگرداند و به نفع یکی از دو طرف سوت بزند.
محسن قهرمانی اعتقاد دارد چوب اخلاقش را خورده است. او هنوز هم نمیداند به داوری برمیگردد یا نه؟! هنوز شش سال دیگر برای داوری وقت دارد و چه کسی است که نداند محسن قهرمانی بهخاطر داوری 48کیلو وزنش را کم کرده بود.
او عاشق داوری است و هنوز هم برای عشقش هر روز تمرین میکند تا آمادگی بدنیاش را در سطحی بالا نگه دارد. همه حاشیهها و روزهای سخت را پشت سرگذاشته و آماده رفتن به مستطیل سبز است.
باید منتظر ماند و دید او باز در سوتش میدمد یا ترجیح میدهد در همین صندلي دنجاش در اداره پست، واحد تمبر یادگاری، دور از دنیای فوتبال و حاشیههایش زندگی بیدغدغهاش را ادامه دهد؛ کاری که کمتر با روحیات محسن قهرمانی سازگار است.
- از دیوار راست بالا رفتن
محسن قهرمانی متولد 1353 و بزرگ شده خیابان سناباد مشهد، چهارراه پل خاکی است. جایی که تنها چند دقیقه با مجموعه ورزشی تختی فاصله دارد؛ همان استاديومي كه زماني چشموچراغ فوتبال مشهد بود.
در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمده است. خانوادهای با 6خواهر و 2برادر. میگویدكه وضع مالی متوسطی داشتهاند؛«پدرم کشاورز بود و در کار کاشتن و فروش جارو. البته خانه بزرگی داشتیم که پدرم از پدربزرگم ارث برده بود.
گاهی اوقات هم با 3-2 نفر شریک میشد و باغی اجاره میکرد و میوههایی را به کارخانه شهدایران یا گلدیس میفروخت. تا سوم راهنمایی تابستانها وردست پدرم میایستادم و اجرتش را میگرفتم.» میگوید در کودکی آنقدر شر بوده که از دیوار راست بالا میرفته است.
«در خانوادههای پرجمعیت اگر چیزی در خانه بود، مادر سعی میکرد از دست بچهها آن را 7سوراخسمبه قایم کند ولی من جای هشتم را میگشتم و آن را پیدا میکردم. مادرم همیشه چغلی من را به پدرم میکرد ولی پدر که از 4 صبح تا 7و8 شب سرکار بود، دیگر نا نداشت و آنقدر خسته بود که نمیتوانست به من برسد.
تنها دو بار از پدرم کتک خوردم؛ یک پسگردنی و یک توگوشی جانانه که زندگی من را زیرورو کرد. درست یادم است یک روز ظهر پدرم اتفاقی به خانه آمد و من هم کنار سماور توی اتاق نشسته بودم.
از من پرسید چرا این کار را کردی و من هم چشمهایم را تیز کردم و توی صورتش زل زدم و گفتم «دوست داشتم». همان سیلی کار خودش را کرد. من هم یک ناشاخل(كلهشق) بودم.
تنها از جمع بچهمحلهای آن موقع چهار یا پنج نفرمان در زندگی موفق شدیم. بقیه همه قربونشون برم.»
- سوت و توپ و دبيرستان تربيت بدني
داوری را از تابستان سال اول دبیرستان شروع کرده است. وقتی که به پیشنهاد برادر بزرگترش آقا محمدحسن قهرمانی راهی دبیرستان تربیتبدنی میشود.
« سال 68، 15ساله بودم که به پیشنهاد برادرم که آن زمان حدود 30سالی سن داشت و خودش هم ژیمناستیککار و عضو هیات کاراته استان بود، به دبیرستان تربیتبدنی رفتم. در دبیرستان کلاسهاي مختلفی برای ما برگزار میکردند.
یکی از این کلاسها داوری درجه3 بود که به اتفاق آقایان سخندان، ترکی و کامرانیفر در آن کلاسها شرکت میکردیم. برای آموزش و پرورش و مسابقات آموزشگاهها سوت میزدم و خرج خودم را درمیآوردم.»
میگوید داوری علاقه شخصیاش بوده است و چون خودش بازیکن فوتبال بوده، میداند بازیکن در زمین چه شیطنتهایی میکند. «پستم گلر بود.
تا برای بازی به جمع بچهها اضافه میشدم، سریع میفرستادندم درون دروازه».
از سال 70 تا 74 هم داور بوده و هم بازیکن. خیلی جالب بود که در همان تورنمنتی که سوت میزد، بازی هم میکرد؛ با این تفاوت که در گروه تیم خودش سوت نمیزد.
در تیمهای نوجوانان و جوانان ابوذر بازی کرد، عضو باشگاه جوانان و بزرگسالان استقلال مشهد بود و در جوانان و امید خراسان هم پا به توپ شد.
از همان زمان هم بود كه استايل داورياش- يا به قول خودش زبان بدن- هم شكل گرفت. هنوز هم از قاطعيتش در داوري حمايت ميكند و اعتقاد دارد داوري با كسي شوخي ندارد.
- سوت و زندگي
در سال 74 بازی را به کل کنار میگذارد و تمرکزش را روی داوری میگذارد. در سال 1376 داور درجه یک میشود و اولین بازیاش را در لیگ دسته2 در بازی مرصاد شیراز- فجر خرمآباد بهعنوان کمک داور دوم پرچم میزند. خودش میگوید:«از سه به دو. از دو به یک.»
در سال 78 داور ملی میشود و نهایتاً در سال 1380 یا 2003 به درجه بینالمللی ارتقا پیدا میکند. تحصیلاتش را هم تا فوقدیپلم تربیتبدنی از دانشگاه آزاد مشهد ادامه میدهد.
میگوید: «حالا که وقت بیشتری دارم، شروع کردهام به درس خواندن تا حداقل ارتقای شغلی بگیرم. حالا که همه زندگیام در داوری خلاصه نشده، میخواهم در رشته مدیریت ادامه تحصیل بدهم».
بعد از دانشگاه سربازیاش را که سه ماه سنوات یا اضافهخدمت داشته، به مدت 27ماه در موسسه آموزشی امامحسین(ع) معلم ورزش بوده و بعد از سربازی هم تا سال 81 بهصورت پارهوقت معلم ورزش حقالتدریس بوده است.
میگوید در خدمت کاری را که عاشقش بوده، انجام میداده است و آن سه ماه اضافهخدمت هیچ وقت اذیتش نکرده است.
سال 78 بعد از سربازی به خواستگاری دخترداییاش میرود و ازدواج میکنند. پسرش محمدامین الان کلاس شش ابتدایی و دخترش فاطمهسما اول ابتدایی است. سال 1382 از طریق باشگاه پیام پست خراسان، وارد اداره پست میشود و تا الان به مدت 12سال بهصورت قراردادی با آنها همکاری دارد.
منبع:همشهريجوان