پیشنهاد طرح تلفیقی که از طرف استادان دانشگاهی مطرح شد، شامل دانشآموزانی میشود که اختلال شنوایی یا شنوایی عصبی دارند و دانشآموزان کم بینا و نیمه بینا و کودکانی با معلولیت جسمانی جزیی و بهره هوشی عادی و نرمال دارند و در کنار شاگردان مدارس عادی با کمک دبیر رابط استثنایی آموزش میبینند.
و خوشبختانه در چند سال گذشته تجربه نشان داد که بعضی از این عزیزان به مدارج عالی راه پیدا کردهاند و در اجتماع موفق هستند. ولی در مورد دانشآموزان کم توان ذهنی نکات زیر را یادآور میشوم.
- دانشآموزان با هوش متوسط و کمی بالاتر از حد متوسط با یک بار یا دوبار تکرار مطالب درسی را فرا میگیرند. در مقابل دانشآموزان کم توان ذهنی(آموزش پذیر پایین، متوسط و بالا) که مطالب درسی را با تکرار و تمرین زیاد و در مدت زمان طولانیتر یاد میگیرند، آیا میتوان آنها را در کنار دانشآموزان با هوش و یا معمولی قرار داد؟
- آیا کودک «اوتیسم» که در برقراری ارتباط اجتماعی ناتوان است و باید حتماً در مدارس بخصوصی با آموزش خاص تعلیم ببیند قادر است در مدارس عادی تحصیل کند؟
- از خصوصیات دانشآموز کم توان ذهنی تمرکز کوتاه مدت او است و توان یادگیریاش حداکثر یک ربع تا 20دقیقه است. چنین دانشآموزی قادر است در کنار دانشآموز عادی که توان یادگیری او 40 تا 45 دقیقه است، قرار گیرد؟ و آیا کلاس دچار عدمآرامش و بینظمی نمیشود؟
آیا آموزش این عزیزان مطرح است یا تنها جنبه نگهداری از آنان مدنظر است؟ کودک کم توان ذهنی از نظر عاطفی مشکل چندانی ندارد و خیلی مهربان و با محبت است. آیا باتوجه به وازدگی از جانب دانشآموزان دیگر دچار افسردگی و احساس حقارت و انزوا نمیشود؟ بهتر نیست چنین کودکانی در جایگاهی قرار گیرند که دوستانی با بهره هوشی همانند خود داشته باشند تا جمع آنان احساس امنیت و آرامش نمایند؟- کودک عقب مانده ذهنی از نظر گفتار و بیان احساسات، ضعف دارد و ابراز محبت خود را با اشاره و تماس دست نشان میدهد. لذا در معرض پرخاشگری و بیاحترامی و خنده و شوخی از جانب دیگران قرار میگیرد. بنابراین موجبات اختلال در کلاس، بینظمی و اغتشاش و گاهی باعث اعتراض و توبیخ از جانب معلم مربوطه میشود. آیا این مسئله صدمات عاطفی و روحی به این عزیزان وارد نمیکند؟
دانشآموزان با بهره هوشی مرزی که در طرح سنجش شناسایی شده و به مدارس عادی منتقل میشوند، (چون جایگاه مناسبی برای آنان نیست.) باید یک سال دیرتر از همسنهای خود به مدرسه بروند تا در سالهای آتی مراحل تحصیلی خود را با موفقیت سپری کنند، ولی خانوادههای آنان قبول نمیکنند. لذا سه راه حل پیشنهاد میشود:
الف) یک سال دیگر در پیش دبستانی آموزش ببینند و در سال آینده به پایه اول معرفی شوند.
ب) دو سال در پایه اول توقف نمایند، بدون اینکه مردودی و امتحان و شکست مطرح باشد.
کاش مسئولان ما قبل از این که پیشنهادهای خود را در رسانهها منتشر کنند، کار کارشناسی و تحقیق و مشورت از متخصصین به عمل آورند و جلساتی با معلمین مقاطع مختلف آموزش و پرورش داشته باشند تا مشکلات مورد بررسی قرار گیرد و سپس پس از قبول افراد جلسه، در چند شهر و استان به طور آزمایشی طرح را اجرا کنند و بعد در چند منطقه تهران مورد ارزیابی و مقایسه قرار دهند.