يكي از اين مشكلات، بينظمي است. چاره چيست و چگونه ميشود از بروز صفت بينظمي در بچهها جلوگيري كرد؟ وقتي در كودك يا نوجواني بينظمي ديده ميشود بسياري از افراد آن را به وراثت ربط ميدهند و مثلا ميگويند: «اينها خانوادگي بينظمند» يا مثلا «به پدرش رفته». درحاليكه بهتر است بگوييم بچهها بينظم به دنيا نميآيند بلكه يادگيري از راه سرمشقگيري همانطور كه به آنها عادت خوب را ياد ميدهد، عادتهاي بد را هم منتقل ميكند و بهاحتمال زياد وقتي كودكان يا نوجوانان در محيط بينظم قرار بگيرند، بينظم ميشوند.
- چرا اينطور ميشود؟
1- اگر در خانهاي پدر، مادر و فرزندان بزرگتر يا حتي فاميلي كه رفتوآمد با او زياد است به بينظمي عادت كرده باشند ممكن است موجب الگوگيري نامناسب بچهها و ايجاد عادت بينظمي در آنها شوند. بينظمي ياد گرفتني است و اين يعني با برنامهريزي و شناخت درست ميتوان اين مشكل را حل كرد و از پايدارشدن اين عادت جلوگيري كرد.
2- گاهي باوجود وضع قوانين از طرف والدين باز هم بينظمي وجود دارد. در اين شرايط ميتوان احتمالاتي را براي شكلگيري بينظمي دخيل دانست. اگر پدر و مادر بيش از آنكه با ايجاد فضاي دوستي و تعامل بخواهند قوانين را به اجرا در آورند، به يك شخصيت قانونگذار جدي و خشك تبديل شوند به مرور زمان با مخالفت يا سرپيچي بچهها روبهرو ميشوند. برعكس اين شرايط هم ممكن است؛ اگر شما قانون تعيين كنيد اما در آن ترديد داشته باشيد و نخواهيد با اطمينان و محبت از اجراي آن مراقبت كنيد، باز هم نميتوانيد به تربيت بچههاي منظم اميدوار باشيد.
3- در خانوادههايي كه فرصت شادي كردن و تخليه انرژي را به بچهها نميدهند و با محدودكردنهاي پيدرپي، راه درست تخليه انرژي را سد ميكنند، بچهها از طريق رفتارهاي شلختهگونه، خواسته يا ناخواسته به رفتارهايي مانند بينظمي، پرخاشگري، لجبازي و...روي ميآورند.
4- برخي از بچهها از ابتدا بينظم بار آمدهاند اما نه بهخاطر بزرگشدن درمحيط بينظم بلكه علاقه افراطي خانواده به آنها موجب شده است كه روش تربيتي آنها سهلگيرانه باشد. اگر از اين پدر و مادرها بپرسيد كه چرا سهلگير هستند، جوابشان اين است كه «الان براي سختگيري زود است»، «بچهها درس دارند»، «دلم نميآيد» اين رفتار درحقيقت سهلگيري افراطي است كه در آن اصلا خطاهاي بچهها ديده نميشود. درحاليكه معني درست سهلگيري، شناخت و قبول شرايط سني بچههاست، بهطوري كه از يك كودك سهساله توقع نداشته باشيد كه هميشه وسايل خود را جمع كند، لباسش را كثيف نكند، اتاقش را تميز كند. جالب است بدانيد در اين خانوادهها كمكم اعتراض نسبت به بينظمي بهوجود ميآيد اما ديگر دير شده است.
5- گاهي شكايت از بينظمي براي بچههايي است كه در آستانه ورود به سن بلوغ قرار ميگيرند. بچهها در زمان ورود به دوره نوجواني يا طي اين دوره ممكن است براي اعلام استقلال خود به رويه خلاف خانواده منظم خود روي بياورند تا بگويند ميتوانند كاري به دلخواه خود يا حتي در مخالفت با شما انجام دهند.
- شما از كدام راه ميرويد؟
1- رايجترين نوع برخورد خانوادهها با بينظمي، نگراني آنها از رفتارهاي نامنظم است. اما مهمتر از اين نگراني، توجه به دلايل و احساساتي است كه به بينظمي منجر شده است. اگر علت را نشناسيد، هر راهي را كه امتحان كنيد به نتيجه دلخواه يا نتيجه دائمي نخواهيد رسيد. كودكي كه نامنظم است بهخاطر حمايتهاي افراطي خانواده از او با كودكي كه بهعلت اضطراب نامنظم است، كاملا متفاوتند. براي كشف دليل نا منظم بودن بچهها بهتر است با آنها صميمانه گفتوگو كنيد، از بازيهاي نمايشي استفاده كنيد. ميتوانيد براي درك بينظمي بهاحتمالات اين مطلب بهصورت مجزا بها بدهيد و آنها را بررسي كنيد و اگر بينظمي فرزندتان با آموزشهاي عمومي تغيير نكرد؛ حتما به مشاوران متخصص مراجعه كنيد تا بهزودي در خانهتان جشن پيروزي بر بينظمي را برگزار كنيد.
2- بعضي از بزرگترها در مواجهه با بينظمي تا حدي عصباني ميشوند كه كودك به اين نتيجه اشتباه ميرسد كه نظم من به نفع بزرگترهاست. اين نتيجهگيري اشتباه، تلاش او را از كاري كه به نفع خود او است به زحمتي كه بايد براي ديگران بكشد تغيير ميدهد. اتفاق ديگري كه با عدمآرامش والدين پيش ميآيد اين است كه بچهها ممكن است از بينظميشان، بهعنوان راهي براي به خشم آوردن يا انتقام از بزرگترها استفاده كنند. بهتر است مبارزه شما با بينظمي به مبارزهاي اشتباه با شخصيت بچهها تبديل نشود و كودك را به اين نتيجه برساند كه نظم را همواره براي خودش مفيد بداند.
3- اغلب والدين در مواجهه با بينظمي به قدري ناراحت ميشوند كه در عصبانيت به كودك خود توهين ميكنند يا به او برچسب ميزنند، بهطوري كه وزنه اين حرفها بيش از بينظمي به شخصيت بچهها لطمه ميزند. اگر سرزنشهاي به ظاهر ساده شما دائم تكرار شود بدون آنكه عميقا بخواهيد به فرزندتان كمك كنيد، كمكم بچهها را به اين نتيجه و باور ميرساند كه من بچه خوبي نيستم، پس دليلي براي بهتر شدن و اميدي براي اصلاح وجود ندارد. مثلا اگر دائم از برچسبهايي مانند «شلخته»، «بينظم»، «از كارت خجالت بكش» و... استفاده كنيد به ثابتكردن اين خصوصيتها در فرزندتان ميرسيد. بهتر است از كلمات جايگزين خوب استفاده كنيد و اگر برخلاف هميشه يكبار به اتاق تميز فرزندتان برخورديد، به جاي آنكه با تعجب ناشي از كلمات از تو بعيد است و...به او بگوييد كه «اتاقت خيلي امروز به من آرامش داد».
4- مبارزه با بينظمي بايد هميشگي باشد و از نخستين نشانههاي آن شروع شود. اينكه فرزندتان چند باري آن هم در زمانهاي خستگي و ناراحتي به مسائل مربوط بهخود بيتوجهي كرده است ملاك خوبي براي اطلاق صفت بينظمي به او نيست اما اگر بيتوجهي به وسايل، مسئوليتها و... بدون دليل اتفاق افتاده است، زمان خوبي براي برنامهريزي تربيتي در مبارزه با بينظمي است. اين برنامهريزي بايد پله پله، براساس اطلاعات تربيتي كه ارائه كرديم و در فضايي آرام و مناسب باشد و مهمتر آنكه هميشگي باشد. اگر بچهها رفتارهاي متناقض يا حساسيتهاي غيرمشخص و غيرهميشگي ببينند، گيج ميشوند و احتمالا شما هم نتيجه دلخواهتان را نخواهيد گرفت.
5- گاهي ممكن است فكر كنيد در مبارزه با بينظمي فرزندتان شكست خوردهايد درحاليكه همه راهها را رفتهايد. اما ممكن است شما فقط راههاي مستقيم به نظم را تجربه كرده باشيد؛ مثلا از به هم ريخته بودن اتاق فرزندتان خسته شدهايد و انواع تنبيه و تشويق براي منظم كردن اتاق، صحبت كردن در مورد فوايد نظم و... را هم امتحان كرده باشيد. در اين صورت هنوز تلاش شما تمام نشده است و ميتوانيد از دور زدن مسئله استفاده كنيد؛ مثلا ممكن است با تقويت مسئوليتپذيري، بتوانيد فرزندتان را منظم كنيد. براي اين كار به او مسئوليتهاي كوچك كه احتمال موفقيت در آن هست بدهيد و بعد از موفقيت به او بازخورد خوشايند بدهيد؛ يك الگوي مسئوليت پذير در فيلم، قصه يا واقعيت را به او نشان بدهيد يا براي او تعريف كنيد. از ديگر راههاي غيرمستقيم براي تقويت نظم ميتوان به باورهاي مذهبي اشاره كرد؛ مثلا اگر كودكتان علاقههاي مذهبي دارد، احاديث پاكيزگي و نظم را به شيوههاي مختلف با او در ميان بگذاريد و از ثواب آن بگوييد.
- راهي كه براي رفع بينظمي بايد رفت
ياددادن نظم از نخستين الگوهاي رفتاري مادر در مراقبت از بچهها و از بايد و نبايدهاي او شروع ميشود حتي از زمان نوپايي. اما بهصورت جدي از حدود 3سالگي به بعد بهصورت تدريجي ميتوان از نظم بچهها مراقبت كرد. در مواجهه با بينظمي از مقايسه، سختگيري و تنبيههاي افراطي پرهيز كنيد.
اگر دائم از نكنها و نبايدها بگوييد، نميتوانيد بر بينظمي غلبه كنيد. بچهها دوست دارند رنگ بازي، گِل بازي، آببازي و... داشته باشند و از طرفي شما همه اين كارها را باعث بينظمي ميدانيد بدون آنكه جايگزيني معرفي كنيد. بهتر است وقتي ميگوييد در اتاق گِل بازي نكن مثلا قرار رفتن به پارك براي اين بازي را پيشنهاد دهيد.
شما از نظم يك معني داريد و فرزندتان يك معني؛ پس داوري شما و او درباره نظم باهم فرق دارد. براي تقويت خودنظمي بچهها و تمايل دروني آنها به نظم بايد قدرت وجدان دروني بچهها را تقويت كنيد كه خوب و بد را به بچهها الهام ميكند. يك عكس از يك اتاق به هم ريخته ميتواند شروع خوبي باشد براي اينكه هر دوي شما از آنچه در آن اتاق ميگذرد با يكديگر گفتوگو كنيد؛ بگوييد كه در عكس چه ميبينيد، قبلش چه اتفاقي افتاده، بعدش چه اتفاقي ميافتد، اگر مهمان بيايد چه فكري ميكند، كمي هم ميتوانيد سؤالاتي با چاشني تخيل بپرسيد؛ بهنظرت فرشتهها كجاي اين اتاق ميتوانند نماز بخوانند يا بنشينند؟ امام علي كه خيلي نظم را دوست دارند در اين اتاق به مهماني ميآيند؟ البته اين سؤالات براي گروه سني كودكان مناسب است و اين روشها براي گروههاي سني ديگر متفاوت است.
براي حل مسئله بينظمي بايد صبور باشيد. اگر فردا تولد فرزندتان است و شما مهمان داريد اما او حاضر نيست اتاقش را مرتب كند، تحمل كنيد و حتي بپذيريد كه تمام خانه تميز باشد و اتاق او نامرتب. اينكه مهمانها چه واكنشي نشان ميدهند را بهخود فرزندتان بسپاريد و اجازه بدهيد او واكنش جامعه را در برابر بينظمي خود ببيند. اگر شما هر بار كه فرزندتان از منظم بودن شانهخالي ميكند، سريع وارد عمل شويد و كمكاري او را جبران كنيد ديگر دليلي براي تغيير او باقي نميماند.
يكي از بهترين تنبيهها در برابر بينظمي استفاده از قانون «نتيجه طبيعي» است. فرض كنيد كه قرار است بعدازظهر با فرزندتان به استخر برويد اما او اتاقش را تميز نكرده است. ميتوانيد شروع به جبران كمكاري او كنيد و بگوييد: حيف كه بعد از تميزكردن اتاقات، آنقدر خسته ميشوم كه ديگر نميتوانم با تو استخر بروم. مثالهايي شبيه به اين بچهها را با اثر و تبعات رفتارشان بر ديگران آشنا ميكند.
- چرا نظم مهم است؟
بينظمي فقط اتاق نامرتب، لباسهاي كثيف، بيتوجهي به وسايل شخصي و... نيست، دامنه نظم، از نظم فكري كه موجب آرامش روحي ميشود تا نظم امور شخصي و خانوادگي كه موجب زندگي آسوده و قانونمند، نظم كاري كه به استفاده بهتر از استعدادها و امكانات و جايگاه اجتماعي مناسبتر و حتي رابطه نظم و تقوا را شامل ميشود. شايد حتي خانوادههايي كه به تربيت معنوي فرزند خود حساس هستند كمتر براي رشد استعدادهاي معنوي فرزندشان به فكر منظم بودن او باشند اما اميرالمومنين(ع) در وصيتنامه خود به امامحسن(ع) و امامحسين(ع) ميفرمايند: «اوصيكم بتقويالله و نظم امركم». زندگي عالمان بزرگ مثل امامخميني(ره) با نظم گرهخورده و شايد منظم بودنشان آنها را در درك دنياي منظمي كه خدا خلق كرده، استفاده بهتر از زمان براي عبادت، خدمت به مردم و همراهي با خانواده و... ياري كرده است.