جاده باريك ميشود و فرهنگ تاريك ميشود... شما حالا از جاده 3بانده قصد ورود به جاده تك بانده را داريد، سرعت را كم ميكنيد و صداي ضبط را زياد... سر گرم ورانداز متراژ ترافيك و تعداد ماشينها هستيد كه يكباره يك پرايد قاره پيما از چپ و يك پژوي بالستيك از راستتان به سمت جاده تكبانده شليك ميشود وگردوغبار همه جا را فرا ميگيرد بعد هم اردك وار رانندههاي سرخورده از نظم از چپ و راست تو راه ميافتند و جاده مسدود ميشود. در اين جور مواقع، اگر آدم بيچاك و دهاني باشيد با 2فحش نتراشيده و نخراشيده از قبيل - بوووووق - اعصابتان آرام ميشود وبه ادامه موسيقي از ضبط ماشين گوش ميدهيد،
اما اگر كمي مبادي آداب و مختصري شهروند دانشور باشيد، صداي ضبط را كم ميكنيد و به جاي فحش كه خاصيت گلگاوزباني عجيبي دارد، يك ساعت راجع به تاريخ مشروطه و تجدد و متروپل و ناهنجاريهاي فرهنگي فك ميزنيد و شايد البته بهنظريات جديدي هم برسيد. بههرحال وارد تونل نازك امامزاده هاشم ميشويد و از اين به بعد بايد مراقب ماشينهاي بند باز و آكروبات كار باشيد تا خود امامزاده علي، بين الحرميني است پر از دغدغه و استرس. چندبار در طول سفر جاده عريض و باريك ميشود و فرهنگ هم به موازات آن، روشن و تاريك تا سرانجام از جهنم جاده به بهشت شمال ميرسيد.
ما بيش از 30سال است كه روي اين جاده رانندگي ميكنيم و اين مسافت كوتاه هنوز به سرانجام آبرومندي نرسيده است. جاده وصله پينه هراز نمايش انقباض و انبساط فرهنگي ماست و اينكه چند كيلومتر بايد حرص بخوريم تا به تعطيلات چندروزه عيد رفته باشيم و اينكه اثرات رواني اين رانندگي بد چقدر دقايق شيرين ما را تلخ ميكند.
- شاعر و ترانهسرا