حسين شريعتمداري در ستون سرمقاله روزنامه كيهان با تيتر «یاد آن روزها به خیر»نوشت:
صبح دیروز آیتالله هاشمیرفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در همایش «بانوی انقلاب» که به منظور تجلیل از مقام و خدمات همسر مرحومه حضرت امام(ره) برپا شده بود، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن بانوی پرهیزگار به مسائلی بیرون از موضوع همایش اشاره داشتند که هر چند قلم زدن به انتقاد از اظهارات ایشان خوشایند نیست ولی از آنجا که پای ارزشهای انقلاب در میان است، عبور بیتفاوت از کنار آنچه گفتهاند نیز بایسته به نظر نمیرسد:
1- آقای هاشمی میفرمایند: «در سال 84 یک موی بدنم راضی نبود کاندیدا شوم. چرا که دولت آقای خاتمی بود و من گفتم نمیآیم، همسر امام مرا خواست و به من گفت: امام این انقلاب را به دست شماها سپردند. آیا شما میدانید اینها چه کسانی هستند؟ همین صحبتهای همسر امام سبب شد من قبول کنم و پذیرفتم.» درباره این بخش از اظهارات ایشان پرسشهایی هست؛
الف: چرا جناب هاشمی رفسنجانی در نقل خاطرات و مسائل گذشته به درگذشتگان استناد میکنند که پی بردن به صحت و سقم آن نیازمند دسترسی به آنان است و این دسترسی امکانپذیر نیست؟ آقای هاشمی پیشاز این هم از قول حضرت امام(ره) نقل کرده بودند که آن بزرگوار مخالف شعار مرگ بر آمریکا بودهاند! که البته آثار مکتوب و مضبوط حضرت امام (ره) با آنچه آقای هاشمی به آن حضرت نسبت دادهاند کاملا مغایر و متضاد است. در اظهارات دیروز هم سخنانی را به همسر امام نسبت دادهاند که مراجعه و پرس و جو از آن مرحومه نیز امکانپذیر نمیباشد!
ب: فرمودهاند همسر امام(ره) به ایشان گفتهاند: «حضرت امام(ره) این انقلاب را به دست شماها سپردند. آیا شما میدانید اینها چه کسانی هستند؟ همین صحبت همسر امام سبب شد من قبول کردم و پذیرفتم.» به یقین آقای هاشمی اطلاع دارند که در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 علاوه بر آقای هاشمی، آقایان علی لاریجانی، محسن رضایی، مهدی کروبی، مصطفی معین، محمدباقر قالیباف، محمود احمدینژاد و محسن مهرعلیزاده نامزد بودند. و جای این سؤال است که آیا همسر مرحومه امام(ره) هیچیک از نامزدهای یادشده را لایق ریاست جمهوری نمیدانستند؟! و با بیان «آیا شما میدانید اینها چه کسانی هستند»؟! آنان را تحقیر کردهاند؟! این برخورد از سوی بانوی، پرهیزگاری نظیر همسر حضرت امام(ره) باور کردنی نیست.
ج: با توجه به اینکه آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 84 موفق به کسب آراء مردم نشده و از رقیب خود شکست خورده بود، پیشنهاد منتسب به همسر حضرت امام(ره) را چگونه باید تفسیر کرد؟ آیا مقصود همسر امام راحل(ره) از توصیه به نامزدی آقای هاشمی در انتخابات 84 این بوده است که ناکامی ایشان در کسب آراء مردم را به نمایش بگذارند؟! این برداشت که با بخش دیگر توصیه همسر امام به آقای هاشمی مغایرت دارد. آنجا که به نقل از آن مرحومه آوردهاند؛ «امام این انقلاب را به دست شماها سپردند»!
2- آقای رفسنجانی در سخنان دیروز خود، نقل قول غیرقابل قبول دیگری نیز به حضرت امام(ره) نسبت داده و گفتهاند؛ «امام به این نتیجه رسید که باید تا قبل از خودشان جنگ را تمام کنند. البته گفتند جام زهر را نوشیدم. اما دو سه ماه پس از جنگ به خود من گفتند که جام زهر برای من شیرین شد»! در این باره گفتنی است که؛
الف: این روزها برخی از پژوهشگران تاریخ معاصر با استناد به رخدادها و اسناد سالهای پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام(ره)، نتیجه میگیرند که جناب هاشمی رفسنجانی در زمینهسازی برای پذیرش قطعنامه و به تعبیر حضرت امام «نوشیدن جام زهر» نقش ویژه و مؤثری داشته است. که بدون قضاوت درباره آن و با اعتقاد به اینکه همه تصمیمهای حضرت امام(ره) ریشه الهی داشته و با مصلحتاندیشی برای اسلام و انقلاب اتخاذ شده بود. به نظر میرسد آقای هاشمی با انتساب این جمله به امام راحل که «دو سهماه پس از جنگ به خود من گفتند جام زهر برای من شیرین شد»! در پی رفع اتهام از خود بودهاند.
ب: سخن مورد اشاره آقای هاشمی در متن و محتوای خود این مضمون را نیز القاء میکند که اگرچه پذیرش قطعنامه برای امام راحل(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بوده است ولی تلاش آقای هاشمی در زمینهسازی برای پذیرش آن- بخوانید جام زهر- از دوراندیشی و درایت بیشتر ایشان نسبت به حضرت امام(ره) حکایت میکند! و حاکی از آن است که حضرت امام(ره) چند ماه بعد از نوشیدن جام زهر به درایت آقای هاشمی پی برده و - به قول ایشان- متوجه شیرینی و حلاوت آن شدهاند!
ج: و اما؛ نگران کنندهتر از دو نکته یاد شده آن که؛ این روزها یک جریان سیاسی نه چندان ناشناخته، اصرار دارد و به دهها زبان و بیان، برای مردم و نظام اسلامی در تقابل با آمریکا نسخه تسلیم میپیچد و این توهم را در شیپور فریب میدمد که برخورداری از آینده روشن و از جمله گشایش اقتصادی فقط در گرو تن دادن به خواستههای آمریکا و متحدانش است! و توصیه میکند که در چالش هستهای چارهای جز کوتاه آمدن و دست کشیدن از این فناوری نیست و یا در منطقه نیز نباید با حمایت از جنبشهای مقاومت آمریکا و اسرائيل و رژیمهای دست نشانده را در مقابل خود داشته باشیم! که درباره ذلتآور بودن این دیدگاه و سرانجام فاجعهآمیز آن، یعنی تبدیل ایران اسلامی به کشوری فقیر و ضعیف و بیآینده، گزارشهای مستندی داشتهایم و نیازی به تکرار آن نیست اما، جریان مورد اشاره در پاسخ به این پرسش که چرا باید به ذلت در مقابل دشمنان خونریز و غارتگر تن بدهیم؟ اعلام میکند که این کوتاه آمدن در مقابل دشمن و تن دادن به خواستههای آمریکا و متحدانش چیزی شبیه نوشیدن جام زهر از سوی امام(ره) است که چارهای جز آن نیست!
با توجه به دیدگاه مورد اشاره آیا این توهم در ذهن مخاطبان شکل نمیگیرد که آقای هاشمی -خدای نخواسته- قصد دارد نتیجه کوتاه آمدن در مقابل دشمن را «شیرین» معرفی کند؟! بگذریم از این واقعیت که اساسا مقایسه پذیرش قطعنامه با تن دادن به ذلت در برابر دشمن قیاس معالفارق است. آیا حضرت امام(ره) بعد از پذیرش قطعنامه از مقابله با آمریکا و متحدانش دست کشیدند؟! یا با صراحت و اصرار بیشتری بر آن تأکید ورزیدند؟! و...
3- آقای هاشمی میگوید؛ «آدمهای خشکه مقدس، جاهل و نادان نیز هستند که معتقدند امروز همه مصیبت این است که چند زن بدحجاب در خیابان باشد. بله این مصیبت است و این زنها باید حداقل حجاب اسلامی را داشته باشند اما، مسئله این است که بقیه مسائل مانند زندانها، ظلمها،سرکوبها و حقهایی که از مردم ضایع میشود چه میشود؟» در این باره نیز گفتنی است؛
الف: بدیهی است که به قول ایشان، خانمها باید حداقل حجاب اسلامی را داشته باشند و باز هم به قول ایشان، بدحجابی فقط یکی از مشکلات است. ولی چه کسی این مسئله را اصلیترین مشکل قلمداد کرده است؟! و اما، باید از آقای هاشمی پرسید آیا حضرتعالی نبودید که روز 12 اردیبهشت 65 در خطبه نماز جمعه تهران، پیشنهاد میکردید خانمهای بدحجاب باید به اردوگاههای بازسازی منتقل بشوند و فرموده بودید این خانمها باید خودشان در اردوگاهها کار کنند و مخارج خویش را تأمین کنند زیرا اکثرا از قشر مرفه هستند و با پولهای بادآورده که خودشان یا شوهرانشان دزدیدهاند زندگی میکنند و...!!
جناب هاشمی! حالا یکبار دیگر سخنان دیروزتان را مرور بفرمائید!
ب: در حالی که دشمنان بیرونی با تحریف واقعیات، جمهوری اسلامی را به حقکشی و سرکوب و ظلم به مردم و زندانیان متهم میکنند! آقای هاشمی بر این توهمات و فضاسازیهای کاذب، تاکید میورزد و البته حتی یک نمونه نیز برای ادعاهای خود ارائه نمیکند.
ج: فرمودهاند مسائل زندانها، ظلمها سرکوبها و حقهایی که از مردم ضایع میشود چه میشود؟ که با عرض پوزش باید گفت؛ آیا دریافت رشوههای چندین میلیون دلاری از شرکتهای نفتی بیگانه برای حراج بیتالمال و به نفع بیگانگان ظلم به ملت نیست؟ آیا درخواست از بیگانگان برای افزایش تحریمها علیه ایران، پایمال کردن حق ملت نیست؟ آیا همراهی با مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس در فتنه 88 و دمیدن در اتهام تقلب، همسویی با دشمنان و ضایع کردن حق ملت نیست؟! اگر موارد یاد شده مصداق، ظلم و حقکشی و... نیست، پس چیست؟! و باید پرسید؛ بازداشت و رسیدگی به جرایم یاد شده ظلم و حقکشی است یا نادیده گرفتن آن؟!
و بالاخره یاد آن روزها به خیر که مواضع و عملکرد انقلابی آقای هاشمیرفسنجانی و حضور پرشور ایشان در جبههها و... خشم دشمنان ایران اسلامی و رضایت تودههای مردم پاکباخته را در پی داشت. امید آن که اردوگاه پیشین خود را ترک نکند.
- اهداف عربستان در حمله به یمن
سیدمحمدصادق خرازی-معاون پیشین وزارت خارجه در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
تاریخ تکرار میشود. روزگاری پادشاه یمن از ایران درخواست کرد که برای مقابله با حملات اقوام وحشی به کمک دولت و ملت یمن رود. ایران سیفبنذی یزن را برای کمک به یمن فرستاد و در آن زمان ساختار قدرت، دولت و حاکمیت یمن بهگونهای شد که این ملت بزرگ توانست در برابر حملات اقوام وحشی مقاومت بومی کند. دیری نپایید تا بزرگان و علمای برجسته زیدیمذهب و شافعیمکتب از ایران به یمن رفتند و باب علم و معرفت و حکمت را در این سرزمین بنا نهادند، بنابراین در صعده، مأرب، صنعا، عمران، البیضاء، جوف، محویت، حضرموت و ذمار مردم علاقه زیادی به فرهنگ و تمدن ایران داشته و دارند. اگر بخواهم راجعبه تاریخ و تمدن و فرهنگ ملت یمن مطلبی بنویسم، مثنوی هفتادمن کاغذ میشود و به همیندلیل تنها به بحران اخیر این کشور یعنی تجاوز عربستان سعودی میپردازم. اما واقعیت این ماجرا چیست؟ چیستی و چرایی حمله سعودیها به یمن را چگونه باید تحلیل و تفسیر کرد.
اگر کمی واقعبینانه به مسائل منطقه نگاه کنیم، درخواهیم یافت مهمترین عنصر تلخی که منطقه خلیجفارس تا دریای عدن و دریای سرخ را تهدید میکند، تندروی و رادیکالیسم بنیادی است که عربستان سعودی، اماراتمتحدهعربی، قطر، بحرین از یکسو و ترکیه و مصر از سوی دیگر بر آن دامن زده و میزنند. تاریخ نیمقرن اخیر به ما میآموزد بیثباتی گاهوبیگاه، عامل مستقیم دخالت قدرتهای فرامنطقه را رقم زده است و همه عوامل حکایت از این نکته دارد که عربستان، قدرتهای دیگر و نقش آشکار و پنهان اسرائیل در منطقه دست به ریسک بزرگی زدهاند که یقینا از آن نمیتوانند سربلند بیرون بیایند. تاریخ در منطقه خاورمیانه نشان داده است که میلشیای مردمبنیاد در برابر ارتشهای متعارف و بدون پشتوانه مردمی از قدرت تأثیرگذاری ویژهای برخوردار بوده است. مجاهدان افغانی در مواجهه با قدرت استعمار شوروی پیروز شدند. حزبالله در جنگ ۳۳روزه در مقابل یکی از ارتشهای مخوف جهان پیروز شد.
ارتش اسرائیل در فضایی به مساحت ۳۴۰کیلومترمربع نتوانست حزبالله را شکست دهد و شکست مفتضحانهای را پذیرفت و ننگ آن بر پیشانی این رژیم باقی ماند. در روز دوم حمله اسرائیل به جنوب لبنان، رایس، وزیر خارجه وقت ایالاتمتحده در برابر رسانههای جهان اعلام کرد که نه مذاکره و نه گفتوگو و نه توقف حملات، فقطوفقط خلعسلاح حزبالله. در روز بیستوپنجم و بیستوششم حمله اسرائیل، آمریکا، اروپا و برخی کشورهای منطقه بهطور مستقیم و غیرمستقیم شروع به تماس با دولتین لبنان، سوریه و ایران گرفتند که راهحلی برای توقف حملات و استقرار آتشبس، بهدست آورند. دوشب قبل از پذیرش آتشبس، اسرائیلیها به التماس دول اروپایی و آمریکا افتادند که بتوانند از دست نیروهای مقاومت حزبالله رهایی یابند. اگر حزبالله میخواست، میتوانست بیش از هزارنفر از نیروهای بیروحیه اسرائیلی را نابود کند. اکنون حمله عربستانسعودی واقعه و فاجعه دیگری برای این کشور پدید آورده است. انصارالله یک جمعیت چندمیلیونی از زیدیه، شافعیها و دیگر مردان و زنان یمن است که درعینحالی که قرنهاست زندگی و همزیستی بسیار خوبی با هم داشتهاند، اینک در برابر متجاوزان خارجی متحد شدهاند. انصارالله و همه حوثیها و مجاهدین یمنی جمعیتی چندمیلیونی دارند که به همه ادوات نظامی و جنگافزارها نیز مجهزند. بخش عمدهای از امکانات ارتش اینک در اختیار ارتش انصارالله است. اسرائیل در منطقه محدود ۳۴ کیلومتری نتوانست پیروز شود و در برابر حزبالله شکست خورد؛ مطمئنا عربستان سعودی در منطقه ۱۵۰ هزار کیلومترمربعی در مرزهای خود با انصارالله شکست جدی خواهدخورد.
زیرا ارتش عربستان فاقد سیستم آفندی بومی است. همه آگاه هستند که سعودی، ارتشی اجارهای و عاریتی دارد و نیروهای هوایی متجاوزان از پدیده طیارهها و خلبانان چند کشور تشکیل شده و برای قتلعام مردم مظلوم و بیپناه یمن کمر بستهاند. برای نیروی زمینی چنین ارتشی که در پی اجاره ارتش پاکستان و مصر هستند و هنوز هم موفق نشدهاند نمیتوان پیروزی و موفقیتی را پیشبینی کرد. السیسی، رئیس دولت کودتا در مصر درخواست چندینمیلیارددلار کرده و پاکستان هرگونه پیوستن به نیروی زمینی را تاکنون رد کرده است. از طرفی یک ارتش اجارهای چگونه میتواند در برابر ارتش ایدئولوژیک انصارالله و قاطبه نیروهای یمنی با قدرت عمل رفتار کند. سرنوشت این تجاوز محتوم و مشخص است که نیروهای سعودی و متحدان، آینده نه چندان بلندی را در انتظار خواهند کشید.
پرسش مهمی در پیشروی ما قرار گرفته است، که چرا عربستان دست به چنین عمل خام و عجیب و درعینحال با ریسک بالایی زده است؟ در حالی که تا شب درگذشت ملکعبدالله، حوثیها و انصارالله میهمان ویژه دولت عربستان بودند و آنها در بحث جانشینی و وضعیت آینده یمن به مذاکره پرداخته بودند. با مرگ پادشاه چه اتفاقی رخ داده است که عربستان رویکرد مذاکره، حلوفصل منطقی و گفتوگو را به جنگ و حمله و تجاوز تغییر داده است. اختلافات سران عربستان سعودی به گونهای است که بین نایف با بنسلمان در راستای حملات هوایی-زمینی اختلافات جدی فاحش وجود دارد و نیروهای آمریکایی به حکمیت و مدیریت این اختلافها پرداختهاند.
موقعیت فعلی عربستان سعودی نشان میدهد این رژیم قادر به تأمین و سیادت بر جهان پیرامونی خود نیست و نتوانسته سیطره بر نحلهها و جنبشهای مقاومت و انقلابی پیدا کند و هرگونه وسوسه و پیشنهاد آنان توسط حوثیها رد شده است. سعودیها در دو جبهه با بحران جدی در افکارعمومی جهان روبهرو هستند: حمایت از القاعده و داعش در خارج از مرزها و در داخل با پدیدههای بحران مشروعیت حکام جدید که بهصورت جدی پدیدار شده و نسل جوان دیگری که قیادت و سیادت یک خانواده بر سرشت و سرنوشت کشوری چون عربستان را برنمیتابند ساختار قدرت و دولت در این کشور را با بحران مشروعیت روبهرو کرده است. آنها تصورشان این است که درگیرشدن در جنگ یمن میتواند دوباره وحدت ملی در حاکمیت و خاندان سعودی پدید آورد. مدتهاست قدرتنمایی سعودیها نهتنها بحرانافزایی منطقهای داشته بلکه چنین اقداماتی در سیاست خارجی عربستان بحران بههمراه داشته است. مدتهاست استراتژیستهای منطقهای هرگونه بحران امنیت در منطقه را بهمثابه ایجاد امنیت داخلی تعبیر و تفسیر و حتی در مورد القاعده تجربه کردهاند. سیستم امنیتی عربستان سالهاست با حمایت از القاعده و هماینک داعش از منطقه امنیتزدایی کرده است و در یک توافق نانوشته با تروریسم عربی در محیط داخلی خود امنیت را فراهم آوردهاند. در اینجا بحث یک جنگ جدی مطرح است. دیگر نمیتوان ناامنی را در بیرون منطقه توسعه داد و در درون با پولهای خود امن زندگی کرد. امنیت مقولهای بهمپیوسته است. امنیتسازی کاذب همانند دولتسازیهای مصنوعی بهزودی تبدیل به ضدامنیت و تهدید میشود.
- كجاست جامعه پويا و زنده جهان عرب؟
روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله خود آورد:
وضعيت جوامع كشورهاي عربي را با چه شاخص يا مصداقي ميتوان توصيف كرد؟ هيچ چيز بهتر از وضعيت اسفبار يمن و رفتار كشورهاي همسايه آن با اين كشور به نسبت فقير، توصيفكننده غلبه حكومتهاي فاسد و ضدمردمي بر بسياري از اين كشورها نيست؛ حكومتهايي كه در برابر قدرتمندتر از خود بهشدت خاضع و دست به سينه هستند، ولي هنگامي كه به كشور ضعيفي مثل يمن ميرسند، در انجام اقدامات نظامي جنايتكارانه از صهيونيستها چيزي كمتر نميآورند.
چرا چنين ادعايي ميشود؟ عربستان سعودي معتقد است كه ايران عامل اصلي قضاياي يمن است. اول اينكه آيا كسي در ميان كشورهاي عربي و عربستان نيست كه پاسخ دهد چگونه ايران ميتواند چنين اقدامي را و در ابعاد ادعايي در جامعهاي كه زير گوش عربستان و مصر است ايجاد كند، در حالي كه ايران نه با آن كشور مرز زميني دارد و نه حتي فاصله نزديك. اين بدان معنا نيست كه ايران يا هر كشور ديگري نميتوانند از جريانهاي خاصي حمايت كنند ولي حمايت كردن يك چيز است و فاعل اصلي معرفي شدن يك چيز ديگر. حداكثر حمايتهاي ايران يا كشوري در حد ايران از مخالفان حاكميت پيشين يمن، فقط در حد و اندازه يك تقويتكننده معمولي ميتواند باشد و نه منشأ اصلي حركت.
حتي كشوري مثل امريكا نيز نميتواند چنين حركتهايي را ايجاد كرده و راهبري كند. نكته دوم اينكه فرض كنيم ايران يا هر كشور ديگري عامل خارجي و موثر در شكلگيري اين حركت باشد.
آيا چنين ادعايي به منزله شكست مطلق عربستان سعودي نيست؛ كشوري كه در كنار عمان تنها كشوري است كه مرزهاي زميني با يمن دارد. كشوري كه سالانه صدها ميليارد دلار درآمدهاي ارزي مفت و مجاني دارد و ميتواند با اندكي استفاده از اين اهرم قدرت اقتصادي، نفوذ خود را در منطقه، به ويژه در كشورهاي فقير گسترش دهد؛ كشوري كه چندين دهه است كه مشكلات خود را با يمن حل نكرده و بهجاي كمك به اين كشور درصدد مزدورپروري در آن است. يك روز با حوثيها و يك روز عليه حوثيها، يك روز با علي عبدالله صالح و يك روز عليه آن دولت. آيا اين شكست واضح عربستان نيست؟
اگر نيست، پس آن را چه ميتوان ناميد؟ اگر عربستان سعودي بهجاي هزينهاي را كه براي تجاوز به يمن و كشتار مردم آنجا خرج كرده و سركيسههاي آلسعود را براي جلب حمايت مصر و اردن و ساير سياستمداران كركسگونه شل كرده است، اين پولها يا حتي كسري از آن را صرف كمك به مردم و رفاه مردم يمن ميكرد، آيا با وضعيت امروز مواجه بود؟پاسخ به اين پرسشها را ميتوان از خلال رفتار كنوني عربستان در يمن پيدا كرد. حكومتي كه جرأت ندارد سربازان خود را به ميدان بفرستد با تكيه بر نيروي هوايي درصدد تخريب و نابودي هرچه بيشتر كشور فقير يمن است، تا از طريق افزايش فقر و بدبختي اين جامعه براي خود امنيت بخرد و اين همان سياست نادرستي است كه در چند دهه گذشته پيگيري كرده است.
اكنون اين پرسش مطرح است كه عربستان چگونه ميتواند از قوميت عربي دفاع كند، در حالي كه بمبها و سلاحهاي آن عليه مردم عرب در بحرين و يمن به كار ميرود؟ مساله فقط عربستان نيست كه واقعيت آن بر كسي پوشيده نيست. مساله فضاي اجتماعي كشورهاي عرب است كه گويي خاكستر مرگ روي آن پاشيده شده است. غربيها، قذافي را سرنگون و زيرساختهاي آنجا را ويران و صاف كردند و تحويل اين فضاي اجتماعي و نزديكان به آل سعود دادند و آنان هم بذر داعش و القاعده را در سرزمين نفتخيز ليبي كاشتند و چه زود به ثمر نشست. در سوريه با كمك تركيه وارد ميدان شدند و خواب تغيير دادن يك رژيم عربي را به دست خود ميديدند، ولي هنگامي كه اين خواب تعبير نشد، دست به دامن امريكا شدند كه حمله كند ولي امريكا كه نتايج حمله در ساير كشورهاي منطقه را ديده بود در اين دام نيفتاد. به همين دليل شكست خوردند. چقدر خوشحال بودند كه امريكا و غرب به عراق حمله كردند، غافل از اينكه اگر مردم در حكومت موثر باشند، آنان بازنده هستند.
لذا هنگامي كه ديدند در آنجا هم اين ديگ براي آنان نميجوشد، پشتيبان داعش و القاعده شدند و در مصر كار ديگري جز حمايت از كودتا از دستشان برنميآمد و به همين كار كفايت كردند تا بيش از اين شرمنده سياستهاي نادرست خود نباشند. اكنون يكي از فقيرترين حلقه جهان عرب يعني يمن را هدف قرار دادهاند و با تمسك به ادعاهاي واهي سعي در قدرتنمايي و نمايش منطقهاي دارند، در حالي كه وجدان بيدار عربي كه بهصورت تاريخي در برابر اينگونه حوادث واكنش نشان ميداد، از مدتها پيش خاموش شده است؛ وجداني كه در گذشته نه چندان دور سخنگويان معتبري در جهان عرب داشت. جهاني كه سرزنده و پويا بود، اكنون بايد شاهد ذبح مردم فقير عرب به دست خلبانان سعودي و با هواپيماهاي امريكايي باشد كه شيوخ پولدار سعودي و ساير كشورهاي نفتي، هدايت اين هواپيماها را در دست دارند و برخي نظاميان حكومتهاي غيرمردمي نيز مثل مصر، از اين خوان يغما بهرهمند ميشوند و جيبهاي خود را پر ميكنند.
جالب اينكه جهان نيز در برابر جنايات و بمبارانهاي غربيها واكنش بيشتري نشان ميداد تا در برابر بمبارانهاي مردم يمن. گويي كه از غرب انتظار توحش و جنايت نداشتند، ولي نسبت به حكومت سعودي اين رفتار را غيرمنتظره نميدانند.
- زنان عصر جمهوری اسلامی
الهام امینزاده معاون حقوقی رئیسجمهوری در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
روز پنجم فروردین در نخستین جلسه مشترکی که با دکتر روحانی رئیس جمهوری داشتیم، ایشان با توجه به شعار سال جدید از سوی رهبر معظم انقلاب در سال 94 به نام همدلی و همزبانی بین ملت و دولت تأکید داشتند که این همدلی و همزبانی نخست در خانواده که بنیادیترین واحد اجتماعی است باید بین زن و شوهر و والدین و فرزندان وجود داشته باشد. پس از آن در سطح اجتماعی، بین قوا و همچنین بین مردم و قوا این همدلی را ایجاد کرده و از آن برای چرخاندن چرخهای توسعه کشور استفاده کنیم.
نقش زنان در سه برهه مهم انقلاب، جنگ و سازندگی ستودنی است. در زمان انقلاب حضور زنان در شهرهای مذهبی مثل قم و پیشتازی آنان در حدوث انقلاب نشان میدهد که دین و مذهب ما با ارائه نظر، اعتراض و حضور فعال بانوان منافاتی ندارد. در واقع دین اسلام محدود کننده زنان نیست، چرا که رویه علما و دینداران ما این را میگوید. در زمان جنگ و دفاع از کشور نیز شهیدان زن کم نداشتیم و چه بسیار بانوانی که برای رسیدگی به مجروحان و رزمندگان به خط مقدم جبههها رفتند و چه ایثارها و فعالیتهای چشمگیری در پشت جبهه داشتند و البته در عرصه سازندگی نیز حضور جدی زنان غیرقابل انکار است. البته این حضور همچنان ادامه داشته و میطلبد که ما تسهیلاتی ویژه برای توسعه کشور در اختیار این قشر مهم که نیمی از بدنه جمعیتی کشور را تشکیل میدهد، قرار دهیم. امروزه زنان در بالا بردن تولید ملی و صادرات کالای غیرنفتی، خدمات فنی، مهندسی و کارآفرینی هم حضور چشمگیری دارند. تولیدات بانوان کارآفرین ما براحتی با کالاهای بینالمللی و خارجی رقابت میکنند و البته این قشر مؤثر و مفید نیاز به حمایت مالی دارند تا با قوت بخشیدن به کار خود هم در زمینه اشتغالزایی و هم ایجاد کار و تولیدات به شکل مستقل فعالیت کنند و به مبادلات بینالمللی خود رونق بخشند.
ما بانوان اقتصاددان و حقوقدانی در کشور داریم که میتوانیم از آنها در قسمتهای اجرایی و تقنینی استفاده کنیم. چه بسیار بانوانی که میتوانند به عنوان نمایندهای شایسته در حوزههای تخصصی به مجلس راه یافته و وارد صحنه سیاست شوند. امروزه ما حضور خانمها را در محاکم قضایی مثل شعبههای مختلف دیوان عالی کشور داریم و البته در محاکم خانواده به عنوان مشاور از حضورشان استفاده میشود که امیدواریم این موضوع به همه محاکم تسری پیدا کند، چرا که در برخی پروندهها مشکلاتی وجود دارد که باید موضوع با یک خانم در میان گذاشته شود.
همچنین وکلای خانم میتوانند در اطلاعرسانی و آگاهی دادن به مردم بخصوص خانمها قدم مهمی بردارند چرا که اگر خانمها از حق خود مطلع باشند بسیاری از مشکلات براحتی حل میشود. البته رسانههای مختلف هم میتوانند در انتقال اطلاعات حقوقی به زبان شیوا و زیبا به ما کمک کنند. چون متأسفانه بنده در بازدید از زندان قرچک ورامین که چندین زندانی زن دوران محکومیت خود را در آنجا سپری میکنند با مواردی روبهرو شدم که دهها زن به علت ناآگاهی از قوانین، چک و اسناد رسمی را امضا کرده و میلیاردها تومان بدهی مالی متقبل شده و چون توان پرداخت آن را نداشتند براساس قانون راهی زندان شده بودند.
در صورتی که اگر اطلاعرسانی صحیح انجام شده و آگاهی کامل حقوقی داشتند اینگونه گرفتار نمیشدند و خانوادههایشان ازهم نمیپاشید. بانوان در نهادینه کردن فرهنگ اقتصاد مقاومتی چه در سطح مدیریتهای کلان و چه در خانواده و برای جلوگیری از اسراف و اتلاف انرژی و مواد غذایی و آب و آموزش آن به نسل آینده نیز نقش مؤثری دارند.
طبق اصول 20 و 21 قانون اساسی هیچ تبعیضی بین زن و مرد وجود ندارد و در واقع قوانین اجازه نابرابری و تبعیض را نمیدهد. اگر قانونی تبعیضآمیز باشد خلاف اصل قانون اساسی است مگر درجایی که خود قانون اساسی اجازه داده باشد. در مورد تحصیل و رشتههای تحصیلی خوشبختانه در ایران چنین موردی وجود ندارد مگر اینکه خانوادهای خودش از تحصیل دخترش در رشتهای خاص جلوگیری کند یا در بعضی مناطق کشور رشته تحصیلی خاصی وجود نداشته باشد. اما در بحث اشتغال باید گفت: متأسفانه عواملی مثل نقض قانون، فرهنگ و البته برخی افکار و عقاید خود بانوان باعث ایجاد تبعیضهایی شده است. به اعتقاد بنده باید برای خانمها فرصت قایل شویم تا مرحله به مرحله ارتقا پیدا کنند و از همه مهمتر تجربه کسب کنند تا بتوانند به مقام مدیریتی بالایی برسند چرا که داشتن مدارک تحصیلی عالیه به تنهایی برای دستیابی به یک شغل کافی نیست. بلکه خانمها باید خودشان فرصت ارزیابی داشته باشند و ببینند چقدر میتوانند از پس آن کار برآیند. البته به اعتقاد بنده خانمها در برخی جاها به علت وجدان کاری بالایی که دارند بار بزرگی را از دوش جامعه برمیدارند و نقش مهمی ایفا میکنند.