شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: سخنان اخیر رهبری در رابطه با مذاکرات هسته‌ای، دستاوردهای داخلی مذاکرات هسته‌ای و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های صبح شنبه-۲۲ فروردین- جای گرفتند.

محمد ایمانی در ستون سرمقاله روزنامه كيهان با تيتر«آقا راه خدعه را بست» نوشت: روزنامه کیهان؛۲۲ فروردین

1- تلاطم امواج، هر چند زورق‌ها را واژگون کند اما قادر به هماوردی با دریا و اقیانوس نیست. بلکه هر چه امواج متلاطم‌تر باشد، عظمت دریا بیشتر به چشم می‌آید. همان روح خدایی(ره) که درباره خبر فتح خرمشهر فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، خبرهای ناگوار را هم با آرامش پذیرا می‌شد چنان که در ماه‌های آغازین جنگ وقتی خبر سقوط یکی از شهرها را به ایشان می‌دهند، فقط می‌گوید «جنگ همین است دیگر»! و بعد «الله‌اکبر»! تکبیرهًْ الاحرام می‌گوید و به نماز می‌ایستد. از متن همان طمأنینه و آرامش مبتنی بر توکل حضرت حق است که امروز پایگاه‌های مهم استکبار یکی پس از دیگری در چهار گوشه غرب آسیا سقوط می‌کند.

2-  روز پنج‌شنبه گذشته آن هنگام که رهبرمعظم انقلاب به ارزیابی مذاکرات هسته‌ای پرداختند، آنچه بیش از همه به چشم آمد، وقار و آرامش و متانت ایشان با وجود بیان دغدغه‌های مهم درباره این مذاکرات بود چنان که پایگاه اینترنتی گروهک ملی-مذهبی در تحلیل خود خاطر نشان کرد «پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای به مصاحبه اوباما با نیویورک تایمز- که تفاهم لوزان را پیروزی بزرگ دیپلماتیک خوانده بود- نوعی خونسردی بود... رهبر جمهوری اسلامی به خاطر نقش ایران در پرونده‌های مهم منطقه‌ای، دارای برگ‌های برنده و میدان مانور است. تأکید او بر اجماع داخلی در کشور در شرایطی بود که اوباما از اختلاف در آمریکا و نوعی موازی‌سازی سخن گفت». این برداشت البته، غریب نیست.

پیش از این بارها رسانه‌های غربی به آرامش رهبر معظم انقلاب در مدیریت چالش‌ها اذعان کرده‌اند چنان که روزنامه وال‌استریت ژورنال چندی پیش تصریح کرده بود «رهبر عالی ایران مسائل جانبی را که غرب پدید می‌آورد، به خوبی مدیریت می‌کند در حالی که ما در این توهم هستیم که تحریم‌ها، سلاح برنده است و می‌تواند ایرانی‌ها را متوقف کند». یا هفته‌نامه اکونومیست که نوشته بود «مدیریت آیت‌الله خامنه‌ای در بحران‌ها بی‌نظیر است.

او به روش غیرمتعارف اما کارساز بحران‌ها را مدیریت می‌کند و این یکی از دلایل مقاومت و پایداری جمهوری اسلامی در برابر مسائلی است که از نگاه دیگران بحران و مشکل بسیار جدی ارزیابی می‌شوند». به همین دلیل هم صدای آمریکا در تحلیلی تصریح کرد «تنها راهی که تحریم‌ها می‌تواند موثر واقع شود این است که گروهی در ایران دست‌ها را بالا بگیرند اما تا زمانی که آقای خامنه‌ای تصمیم‌گیر نهایی است چنین اتفاقی امکان‌پذیر نیست و جمهوری اسلامی عقب‌نشینی نخواهد کرد». در فرآیند تقابل منطق عزت، حکمت و مصلحت با سیاست‌های استکباری بود که روزنامه فرانسوی لوموند دو سال پیش اذعان کرد «مذاکره با ایران به کابوسی برای قدرت‌های غربی و مایه افسردگی آنان تبدیل شده چرا که نمی‌توانند رهبر ایران را بترسانند(!) مقاومت ایران به محک آزمایش‌ جهان چند قطبی تبدیل شده است.»

3- بیانات روز پنج‌شنبه رهبرمعظم انقلاب ضمن آن که پاسخ به چند شبهه بود، اقتدار نظام اسلامی (معطوف به ملت) را به رخ دشمنان کشید و توپ را مجددا به زمین دشمنانی برگرداند که سعی کرده بودند بیانیه لوزان را بهانه‌ای برای ذوق‌زدگی تجدیدنظرطلبان و ناامید کردن ملت و نخبگان ایران قرار دهند. ایشان فهرستی از دغدغه‌های مفهوم و انکارناپذیر نزد عوام و خواص را مطرح کردند که به نوبه خود، مؤاخذه برخی افراد ساده‌انگار یا مغالطه‌گر است.   «اینکه گفته شود جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، حرف دقیقی نیست»، «مسئولان  باید  مردم و بخصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند، ما چیز محرمانه و مخفی نداریم؛ این مصداق همدلی با مردم است، همدلی که ما گفته‌ایم چیز زورکی نیست»، «من گله کردم از بعضی دوستان که می‌گویند جامعه بین‌المللی! جامعه بین‌المللی در مقابل ما نیست؛  یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین»، و «مذاکره فقط در موضوع هسته‌ای است»، نقد لطیف و تذکر توأم با عطوفت مقتدای انقلاب نسبت به محافلی است که به هر انگیزه‌ای سعی کردند بیانیه لوزان را به عنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی»(!؟) و البته برگشت‌ناپذیر و غیرقابل چون و چرا که مهر رهبری پای آن است جا بیندازند و منطق کورباش و دورباش را بر این شبه توافق پر از ابهام حاکم کنند و خواسته یا ناخواسته شعار راهبردی معظم‌له درباره همدلی و همزبانی را مصادره به مطلوب خود کنند.

همچنین بیانات معظم‌له، رد صریح این اظهارنظر برخی مسئولین بود که می‌گفتند مذاکرات محرمانه است و مردم و نخبگان 3 ماه دیگر صبر کنند وقتی توافق قطعی شد -یعنی کار از کار گذشت- آنگاه از جزئیات مطلع می‌شوند! ایشان تصریح کردند این نوع رویکرد زورکی که همدلی نیست. تذکر دیگر درباره نیفتادن در دام تبلیغات غرب و «جامعه جهانی» معرفی نکردن زورگویان بدعهد و متقلب عالم است و اینکه در بحبوحه نقض عهدها و خباثت‌های مکرر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در همین یکی دو سال اخیر- نظیر اعمال بیش از 130 تحریم جدید که نشانه روشن عداوت و خباثت است- خوش‌بینی به گسترش مذاکرات به حوزه‌های دیگر فاقد الزامات عقلی است.

4- تأکید بر استقبال از توافق خوب و اینکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است در کنار مرور برخی دلایل عدم اعتماد و خوش‌بینی به آمریکا، فضای مانور را از رسانه‌های تحریف‌گر و حلقوم‌های مغالطه‌کار می‌گیرد. به عبارت دیگر محل واقعی نزاع و اختلاف در این بیانات کاملاً روشن می‌شود. نه خود مذاکرات اصالت دارد- چنان که برخی شیفتگان بی‌اراده مطرح می‌کنند- و نه صرف توافق به هر قیمت می‌تواند در تراز منافع و عزت ملی موضوعیت داشته باشد به ویژه اینکه به تصریح معظم‌له، انتشار فکت‌شیت (گزارش برگ) کذایی از سوی مقامات آمریکایی مقارن با انتشار بیانیه مشترک نشان از بی‌صداقتی طرف اصلی مذاکره دارد.

ایشان بدین ترتیب سستی یک دوگانه مغلوط را نیز مبنی بر اینکه یا باید به مذاکره کنندگان ایرانی اعتماد داشت و بنابراین هر چه را پذیرفتند پذیرفت و یا اینکه در محتوای بیانیه و توافق دقت و تأمل کرد و توافق بد را پس زد که در این صورت به معنای بی‌اعتمادی به مذاکره کنندگان است! نشان دادند. رهبر انقلاب با رد این انگاره غلط - یا مغالطه- برای چندمین بار تصریح کردند که به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند و در عین حال به شهادت واقعیت‌های دور و نزدیک، آمریکا را «اهل فریب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح» می‌شمارند. این واقعیت چنان آشکار است که سیروس ناصری (عضو ارشد اولین تیم مذاکره کننده آقای روحانی) 3 بار در سال گذشته (24 آبان در مصاحبه با ایسنا، 25 بهمن در مصاحبه با خبر آن لاین و اوایل اسفند در مصاحبه با اعتماد) تصریح کرد «هیئت مذاکره کننده باید به دقت جزئیات را بررسی کند تا تجربه توافق ژنو تکرار نشود، اتفاقی که با اجرای توافق ژنو افتاد، اتفاق مثبتی نبود و معلوم شد 5+1 به ویژه آمریکا هر جا که برخی موارد روشن نباشد، سوءاستفاده می‌کنند»، «دغدغه سوءاستفاده آمریکا از توافق دو مرحله‌ای که توسط رهبری مطرح شد یک دغدغه عمومی است. توافق ژنو از سوی آمریکایی‌ها مورد سوءاستفاده قرار گرفت» و «مسیر توافق ژنو منجر به این شد که نه تنها آمریکایی‌ها بلکه اروپایی‌ها با سوء تعبیرها و تفسیرها، اقدامات‌ روشنی که مغایر با روح تفاهم کلی است انجام می‌دهند». بیانات رهبر معظم انقلاب، منع ادامه حرکت بر ریل اعتماد و خوش‌گمانی بی‌مبنا به آمریکا و پیشه کردن واقع‌گرایی در کنار اخذ ضمانت‌های لازم -نظیر لغو فوری و بلافاصله همه تحریم‌ها که مورد تصریح رئیس‌جمهور محترم نیز قرار گرفت- است.

5- همچنان ابهامات مهمی در مذاکرات و متن و حواشی بیانیه لوزان وجود دارد که باید برطرف شود. اگر دشمنان همچنان تهدید می‌کنند که گزینه نظامی روی میز است یا سگ زنجیری آنها از بمباران تأسیسات اتمی ایران سخن می‌گوید، چه دلیلی وجود دارد که بخشی از غنی‌سازی ما- و لو به شکل محدود- در تأسیسات امن فردو انجام نشود و مثلاً یکهزار دستگاه از 5 هزار سانتریفیوژ مشغول غنی‌سازی در فردو دایر نباشد؟ یا اینکه این چه منطقی است که هر مکانی را طرف غربی «مشکوک» اعلام کرد، باید ذیل پروتکل الحاقی و حتی نظارتی گسترده‌تر و فراتر از آن مورد بازرسی قرار گیرد؟! و اصلاً کدام نهاد بی‌طرفی برای این بازرسی‌ها چارچوب عقلانی روشن می‌کند؛ آمانو که گماشته آمریکایی‌هاست؟! (اوباما می‌گوید ایران نمی‌تواند مکانیزم ما را در این باره وتو کند).

اگر قرار شد حاصل چندین سال غنی‌سازی را اکسید یا صادر کنیم و به رقمی ناچیز برسانیم آیا می‌توانیم در صورت نقض عهد آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، ما نیز این ظرفیت یا اصل سیستم غنی‌سازی از هم گسیخته را بلافاصله به حالت اول برگردانیم؟ اصلاً یک سؤال مهم ریاضی! اگر قرار است در ازای توقف فعالیت 14 هزار سانتریفیوژ دلمان خوش باشد که 5 هزار دستگاه به غنی‌سازی- البته غیرصنعتی- ادامه می‌دهند و در عین حال قرار دیگر این باشد که ذخیره 10 هزار کیلوگرمی اورانیوم غنی شده به 300 کیلوگرم کاهش یابد، در این صورت قرار است آن 5 هزار دستگاه دقیقا چه کاری را انجام دهند؛ چرخ کردن اورانیوم غنی‌ شده و تبدیل آن به اورانیوم غنی‌ نشده یا اینکه قرار است در یک طرف مشغول نمایش غنی‌سازی و در طرف دیگر مشغول خنثی‌سازی اورانیوم غنی شده باشیم؟!

6- هدف پنهان آمریکا از مذاکرات آن‌گونه که 2 سال پیش نیویورک‌تایمز نوشت «شکستن اسطوره ایستادگی ایران است». این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که به بیان جرج فریدمن (مدیرموسسه استراتفور) در مصاحبه با روزنامه آکشام «نفوذ ایران از دامنه رشته کوه‌های هیمالیا در افغانستان تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. کاملا محرز است که سیاست هسته‌ای آیت‌الله خامنه‌ای براساس دو اصل پایه‌ریزی شده، اول اینکه تا زمانی که عقب‌نشینی کنید، قدرت‌ها به شدیدترین نحو به تهدیدهای خود ادامه می‌دهند و دوم اینکه تا زمانی که تهدید وجود دارد، مصالحه‌ای انجام نخواهد شد».

آمریکای مستأصل در برابر انقلاب اسلامی و ملت‌های بیدار شده منطقه، اولویت استراتژیک خود را اعاده حیثیت ابرقدرتی به واسطه القای ضعف ایران قرار داده است. اوباما در عین حال مایل است این راهبرد را با تاکتیک فریب و تعامل و توافق به قطعیت برساند و آنگاه معرکه‌گیری را آغاز کند همچنان که او و تیمش درباره یک چرک‌نویس- تعبیر دکتر ظریف از بیانیه لوزان- هیجان‌زده شدند و مافی‌الضمیر خود را بیرون ریختند. در مقابل اما جبهه امت-امامت قرار دارد که در آن امام و امت اعتماد کامل به یکدیگر دارند. حتما به خاطر دارید سخنان فرید زکریا- از چهره‌های مطبوعاتی نزدیک به اوباما- در تیرماه سال 89 و در روزنامه واشنگتن‌پست را که تصریح کرد «برخلاف تبلیغات ما آیت‌الله خامنه‌ای همچنان محبوب‌ترین سیاستمدار ایران است، این را مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک به من گفت که مدتی هم در ایران زندانی بود. من از حامیان سرسخت اپوزیسیون در ایران هستم اما جمهوری اسلامی مشروعیت دارد».

8 ماه بعد مهاجرانی که خود را رئیس اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفی می‌کرد ضمن سخنانی در کتابخانه کنزینگتون تصریح کرد «یک نقطه خاکستری و نه حتی تاریک در زندگی آیت‌الله خامنه‌ای وجود ندارد». ایمان به وعده‌های الهی و شرافت و عزت و پاکی ملت ایران، همه سرمایه مردی الهی است که در تلاطم سهمگین امواج چالش‌ها خم به ابرو نمی‌آورد و با وجود دغدغه‌های بزرگ، با وقار و متانت و امید تمام، منش دریا را پیشه می‌کند. او دست پرورده امام بزرگوار است و به تعبیر دی‌ولت «راز قدرت خامنه‌ای پاسداری از میراث خمینی است. ما در غرب آن قدر دین را ضعیف کرده و به حاشیه رانده‌ایم که قدرت و توانایی آن را دست کم می‌گیریم و متوجه نمی‌شویم که می‌توان برای خدا مبارزه کرد. خمینی در سال 1980 حمله عراق را این‌گونه تفسیر کرد. محبوبیت خمینی پس از 20 سال از درگذشت او همچنان به قوت خود باقی است. آنچه خامنه‌ای واقعا به آن معتقد است خواسته‌ها و سفارش‌های خمینی است و همین راز قدرت خامنه‌ای است».

  • یک یادداشت نابهنگام

احمد غلامی . سردبیر در ستون سرمقاله روزنامه شرق آورد:روزنامه شرق؛۲۲ فروردین

نباید دست ‌‌از ‌سر احمدی‌نژاد برداشت و هشت‌سال ریاست‌جمهوری‌اش را پدیده‌ای نادر و بدون بازگشت دانست. اگرچه در سابقه تاریخی ایرانیان بازگشت (restoration) کم دیده می‌شود و ما بیشتر با جهش روبه‌رو هستیم. جهش از نقطه‌ای معلوم به نامعلوم یا معلوم، جهش الزاما روبه جلو و رو به ترقی نیست. گاه جهش ارتجاعی است. اگر بپذیریم که برخی جهش‌ها کورند و مقصدی نامعلوم دارند، تفاوت جهش و بازگشت با اندک تسامح روشن می‌شود. بازگشت مستلزم آگاهی است. جهش مردم به احمدی‌نژاد، جهیدن به نقطه‌ای نامعلوم بود. اگر قرار به بازگشت بود، مردم از هاشمی باید بازمی‌گشتند به دوره آرمان‌های انقلاب؛ کاری که بعدا می‌خواستند آن را انجام دهند و به هر‌دلیلی نشد.  امروز، سیاست پیش از آنکه بتواند بازگشت یا انقلاب باشد، در‌حال جهیدن از موضعی به موضع دیگر است. برای همین باید جلو جهش سلول‌های احمدی‌نژاد را گرفت.

به‌عبارتی، احمدی‌نژاد جهشی بنیادین در بوروکراسی پس از انقلاب به‌شمار می‌آید. او نه حتی یک‌دوره نماینده مجلس بود، نه سابقه وزارت و معاون وزارت داشت. به ناگهان و یکباره از دل واگرایی اصلاح‌طلب‌ها متولد شد. هر‌قدر خطوط اصلاح‌طلبان واگرا‌تر شد، راه را برای احمدی‌نژاد باز‌و‌بازتر می‌کرد. جای تعجب نیست که سکوی پرش احمدی‌نژاد، شهرداری پایتخت بود. جلوگیری از جهش سلول‌های بنیادین با جراحی کاری نادرست و غیرعقلانی است. چون با جراحی احتمال اینکه این سلول‌ها به جاهای دیگری جهش کنند و آنجا را تسخیر و از کار بیندازند بسیار است. جامعه‌ای هم که دائم زیر تیغ جراحی برود کاری از آن ساخته نیست.  تنها راه باقی‌مانده این است که دوره احمدی‌نژاد را نه اینکه با نگاهی ابزاری- آن هم به قصد پوشاندن عیب‌های خودمان یا توجیه ناکارآمدی‌مان به تکرار برای مردم بازگو کنیم- بلکه این دوره را باید تئوریزه و کدگذاری و آن را به برندی از جهل خودمان تبدیل کنیم تا مگر بازگشت و جهیدن به آن سمت ناممکن شود. باید به مردم فهماند و گوشزد کرد که اشتباه کرده‌اند. هم آنها، هم روشنفکران سیاسی و فرهنگی.

همه در جهیدن احمدی‌نژاد که در لابه‌لای سطوح جامعه مخفی مانده بود و در فرصتی مناسب جهش کرد و روی صندلی ریاست‌جمهوری قرار گرفت مقصرند. از یاد نبریم که کمیت رای اصلاح‌طلبان در انتخابات٨٤ تغییر چندانی نکرده بود، تنها عاملی که نتیجه را به سود احمدی‌نژاد تغییر داد، واگرایی‌های کیفی بود که اصلاح‌طلبان را به چند‌دسته تقسیم کرد. تمجید و تعریف‌های اغراق‌آمیز از مردم آنها را در اشتباهاتشان جسورتر می‌کند. باید به آنها گفت همه ما اشتباه کردیم و همه تاوانش را دادیم. هروقت پذیرفتیم که اشتباه کرده‌ایم، راه آینده‌ اندکی کم‌خطر خواهد شد. راه آینده راه پرخطر و دشواری است. با آنکه به شکل کلیشه‌ای چنین باورپذیر شده که دوره‌های ریاست‌جمهوری در ایران هشت‌ساله است، در دنیای سیاست هیچ تضمینی برای آنچه بود و خواهد ماند وجود ندارد. شاید این یادداشت زودهنگام به‌نظر برسد. اما ترس از جهیدن‌های نامعلوم به جاهای نامعلوم و گاه معلوم همه را بر آن می‌دارد تا دوره گذشته را نقدهای آگاهانه کنند و ریشه‌های ظهور پدیده‌ای به نام احمدی‌نژاد را دوباره تبیین کنند. راه جهیدن را نمی‌شود مسدود کرد.

 نه در اینجا، نه در هیچ جامعه‌ای امکان چنین کاری وجود ندارد. فقط می‌توان با آگاهی‌بخشی به تاخیرش انداخت. آنچه که معلوم است، اصولگرایان می‌توانند به چند جهت جهش داشته باشند، حتی جهشی روبه‌جلو: جهش به سمت لاریجانی، جهش به سمت قالیباف و چه‌بسا به جانب نیرویی ناشناخته. درباره دو گزینه آخر، تضاد عجیبی وجود دارد، زیرا هردو اینها اشخاصی از دولت کوچک‌تر یا از دولت بزرگ‌ترند. آنچه کار اصلاح‌طلبان را دشوار کرده، آینده‌ای نامعلوم است. بعید است در چنین شرایطی بتوانند به دورتر از روحانی جهش کنند. حتی گزینه‌هایی که می‌شود همین امروز، همین حالا روی کاغذ آورد‌ اندک‌اند. از معجزاتی که در آینده رخ خواهد داد حرف نمی‌زنیم. اگر قرار باشد نام‌هایی را امروز روی کاغذ بنویسیم که با شرایط همگنی داشته باشند، چه‌کسانی هستند؟ از امروز باید فکر کرد. سیاست یعنی طراحی رسیدن به قدرت و حفظ آن. مهم‌تر از همه چه‌کسی تضمین می‌دهد، شرایط آینده بهتر یا بدتر از حالا باشد.

  • تفاوت دو نوع اعتماد

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه اعتماد؛۲۲ فروردین

چندين سال است كه در ايران و نيز جوامع ديگر، درباره سرمايه اجتماعي بحث‌هاي زيادي انجام مي‌شود و در اين ميان يك ركن مهم در سرمايه اجتماعي اعتماد است. اعتماد ميان مردم، يا ميان دولت و مردم، سرمايه بسيار مهمي است كه زمينه‌ساز توسعه مي‌شود و خود ثمره توسعه نيز هست. چند روز پيش يكي از فعالان صنعتي در گفت‌وگويي با روزنامه گفته بود كه در اوايل دهه ١٣٥٠ براي خريد ميلگرد يا سيمان و... كافي بود از محل كارگاه يك تلفن بزنيم تا فوري ارسال شود و چند روز بعد هم به تهران بياييم و پول آن را بدهيم. ولي آيا امروز چنين اعتمادي وجود دارد؟ البته الان هم هست، بستگي به طرفين رابطه دارد. ولي روشن است كه وجود چنين اعتمادي هزينه توليد را بسيار كاهش مي‌دهد. ولي آيا در روابط خارجي هم‌چنين قاعده‌اي برقرار است؟ پاسخ منفي است، زيرا اعتمادي كه در بالا به آن اشاره شد، مبتني بر يك دستگاه نظارتي و حقوقي است كه در ابتدا ديده نمي‌شود و اگر كسي تخلف كرد آن دستگاه وارد عمل مي‌شود.

يا اين اعتماد مبتني بر يك رابطه صميمانه به نسبت تاريخي ميان طرفين است كه داشتن اعتماد را به نفع خود تجربه كرده‌اند. ولي در روابط بين‌الملل از يك سو چنين سازوكار نظارتي قدرتمندي نيست كه استيفاي حق كند و از سوي ديگر به جز موارد استثنا ميان بيشتر كشورها وجود تضاد منافع و تنش، جزيي از تاريخ آنهاست. بنابراين استفاده از واژه اعتماد به معناي داخلي در روابط خارجي چندان اعتباري ندارد. اكنون كه به مساله مذاكرات هسته‌اي ميان ايران و ١+٥ رسيده‌ايم بحث اعتماد مجددا مطرح شده است. به اين معنا كه آيا ما بايد نسبت به طرف‌هاي مقابل خود اعتماد داشته باشيم؟ به همان معنايي كه مثلا به برادر و همسايه يا شهروند يا دولت خود اعتماد داريم؟ آيا طرف‌هاي مقابل نيز بايد به همين معنا به ما اعتماد كنند؟ به همين دليل رهبري نظام نيز در ديدار اخير خود به اين صورت به موضوع پرداخته‌اند: «بنده به مجريان مذاكرات هسته‌اي اعتماد دارم و تاكنون ترديدي نسبت به آنها نداشته‌ام...»

سخنان رهبري با مردم براساس اعتماد متقابل است و همانطور كه مردم به بنده حقير اعتماد دارند، من هم نسبت به مردم اعتماد كامل دارم... اخيرا يكي از مسوولان صريحا گفت كه «ما به طرف مقابل اعتماد نداريم»، كه اين‌گونه موضعگيري‌ها خوب است. ايشان با تاكيد بر اينكه نبايد فريب لبخند طرف مقابل را خورد و نبايد به وعده‌هاي نقد او اعتماد كرد، گفتند: «نمونه بارز اين مساله، مواضع و سخنان رييس‌جمهور امريكا بعد از بيانيه اخير است». ملاحظه مي‌شود كه تعبير و برداشت از مفهوم اعتماد در امور داخلي با خارجي كاملا متفاوت است. در حالي كه اعتماد ركن ركين در روابط داخلي است ولي غلبه بي‌اعتمادي در عرصه روابط خارجي، به ويژه در مذاكرات با ١+٥ بسيار قابل فهم است. البته طرف مقابل نيز همين نگاه را دارد.

اوباما پس از صدور تفاهم‌نامه اخير، در سخنان خود اعلام كرد كه اين توافق براساس اعتماد ميان طرفين نيست، بلكه براساس راستي‌آزمايي است. اين ويژگي بايد دو طرفه باشد. بنابراين همه كساني كه گمان مي‌كنند در روابط خارجي بايد نسبت به طرف مقابل خوشبين يا به تعبير ديگر بااعتماد بود، نه تنها اشتباه مي‌كنند، بلكه اين نگرش بيشترين ضربه را به اين‌گونه توافقات مي‌زند. مثل قرض دادن پول به ديگران است بدون اينكه سند لازم گرفته شود. البته بسياري از افراد مبلغ قرض گرفته را مسترد مي‌كنند، ولي اگر اسناد لازم گرفته نشود، زمينه لازم براي زير قول زدن احتمالي برخي افراد را فراهم كرده‌ايم و به نوعي بايد خودمان را نيز در اين رويداد مقصر بدانيم. متاسفانه برخي از افراد كه بيشتر در حوزه غيرسياسي فعال هستند، گمان مي‌كنند بايد به طرف مقابل به ويژه امريكايي‌ها اعتماد داشت در حالي كه بنيان روابط خارجي نه بر اساس اعتماد كه بر اساس قدرت استوار و تنظيم مي‌گردد.

نكته بسيار مهم ديگري كه در سخنان مقام رهبري بود، اشاره به احتمال ادامه اين گفت‌وگوها در زمينه‌هاي ديگر مشروط به انجام درست اين تفاهم است: «اگر طرف مقابل از كج‌تابي‌هاي خود دست بردارد، اين تجربه را مي‌توان در مسائل ديگر ادامه داد اما اگر طرف مقابل به كج‌تابي‌هاي خود ادامه دهد، تجربه قبلي ما در بي‌اعتمادي به امريكا تقويت خواهد شد». بنابر اين نبايد روابط را بر اساس اعتماد خيالي شكل داد كه در اين صورت در همين مرحله با شكست مواجه خواهد شد و به امور ديگر ميان دو كشور سرايت نخواهد كرد. روشن است كه اگر توافق روشن و خالي از ابهام منعقد شود، طرفين نمي‌توانند خلاف آن عمل كنند و همين نكته، زمينه‌ساز حل مشكلات بعدي خواهد شد و حتي مي‌تواند مبناي اعتمادسازي نسبي شود. ولي اگر توافق را با اما و اگر و... منعقد كنيم، زمينه سوءاستفاده را فراهم كرده‌ايم و در صورت وقوع آن، اختلافات ديگر نيز تشديد مي‌شود و براي از ميان بردن آنها گامي برداشته نخواهد شد.

ايران نشان داده كه نسبت به توافقات خود پايبند است. براي نمونه پس از موافقت ايران با قطعنامه ٥٩٨، شايع شد كه ايران به سرعت زير بار اين پذيرش خواهد زد، ولي مرحوم امام به سرعت واكنش نشان داد و در پيام خود كه خطاب به حجاج خانه خدا صادر شده بود، از فرصت استفاده و اعلام كرد كه «ما رسما اعلام مي‌كنيم كه هدف ما تاكتيك جديد در ادامه جنگ نيست» و در عمل هم ايران همين مسير را رفت، هرچند عراق وارد جنگ با كويت شد و سپس از ائتلاف غربي شكست خورد و در ضعف و سراشيبي فرو رفت ولي ايران بر تعهدش پايدار ماند و اتفاقا همين رفتار زمينه‌ساز نگرش اعتمادآميز به ايران نيز بوده است.

  • دستاورد داخلی مذاکره هسته‌ای

 روزنامه ايران به قلم محمد نوری در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه ایران؛۲۲ فروردین

هر گاه سخن از نتایج و اثرات مذاکرات هسته‌ای به میان می‌آید نگاه ناظران داخلی به برچیدن تحریم و توجه ناظران خارجی به بهبود روابط ایران و امریکا جلب می‌شود. اما شواهد این روزها نشان از آن دارد که پروژه مذاکرات هسته‌ای اثراتی فراتر از این در فضای داخل کشور دارد. به گونه‌ای که می‌توان ردپای آثار آن را در رفتار فعالان سیاسی و ادبیات سیاستمداران جامعه پیدا کرد. به عبارت دیگر نتیجه سیاستی که دولت روحانی تحت عنوان اعتدال و تعامل در صحنه دیپلماسی طی 18 ماه اخیر دنبال کرد اکنون خواسته یا ناخواسته طیف زیادی از چهره‌های منتقد و مخالف دولت را به اتخاذ مواضع جدید واداشته است.  

اینجا پاره‌ای از تغییر و تأثیرات را از نگاه می‌گذرانیم.

1- پایان غربت منافع ملی: سخنگویان جریان منتقد دولت در نوشته‌ها و گفته‌هایشان برای نقد مذاکرات لوزان سعی کردند به اصولی مثل پادمان‌ها یا ضوابط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا اصل منافع ملی استناد کنند. در حالی که دست‌کم اهل رسانه به خاطر دارند که این طیف در گذشته علاوه بر مخالفت با اصل مذاکره، برای قوانین و موازین هسته‌ای آژانس(اعم از ان پی تی یا پادمان‌ها) هیچ مشروعیتی قائل نبودند. آنها علاوه بر این نظریه «مرجع بودن و ارجح بودن منافع ملی» را تقلیدی از تفکر لیبرال‌ها می‌خواندند. به زعم آنها این گزاره که «در سیاست خارجی کشور همه تصمیم‌ها باید بر اساس  منافع ملی اتخاذ شود» حرکتی توطئه‌آمیز برای کمرنگ کردن تفکر انقلابی‌گری و ارزش گرایی در سیاست خارجی بوده است. در همین راستا در دوران مدیریت گذشته دائم در رسانه‌های عمومی تبلیغ می‌شد که دولت ایدئولوژی خود را پای منافع و مصالح قربانی نخواهد کرد.

2- شفافیت برای خارج و داخل: وقایع بعد از اجلاس لوزان در داخل کشور نشان از آن دارد که تیم مدیران سیاست خارجی در کنار شفاف‌سازی مسائل هسته‌ای برای جهان خارج بر آن است تا حداکثر شفافیت را درباره پروژه‌ای که تا دیروز محرمانه‌ترین بخش مسائل کشور بود بکار بندد. در این باره گفت و شنود تلویزیونی  چند ساعته 2 مقام ارشد روحانی (محمد جواد ظریف و علی اکبر صالحی) قابل ذکر است. در این نشست‌ها دکتر صالحی دولت کوشید هیچ نکته ابهامی درباره وضعیت حال و آینده مراکز هسته‌ای کشور(فردو، نطنز، اراک و اصفهان) بی‌پاسخ نماند همچنان که رئیس تیم مذاکره کننده ایرانی تا پاسی از شب پاسخگوی سؤالات صریحی بود که سرسخت‌ترین مخالفان دولت پیش کشیده بودند.

تصور کنید دیپلماسی و امور هسته‌ای که سال‌های گذشته دورترین حوزه در میان علایق مردم بود اکنون به جذاب ترین موضوع برای عامه مردم تبدیل شده است که شهروندان برای فهم جزئیات آن عطش دارند. دولت روحانی به این جمعبندی رسیده که شرط اول شفافیت و  اعتماد‌سازی در خارج این است که ابتدا اعتماد و توجه افکار عمومی در داخل را به قضیه هسته‌ای جلب کند بالطبع جناح مخالف دولت نیز که بخوبی تغییر نگاه مردم به مسأله هسته‌ای را از انتخابات 24 خرداد حس کرده سعی دارد حداقل در ظاهر خود را موافق خواست عمومی مردم نشان دهد.

3- پایان دوگانگی و شنیدن صدای واحد: تصمیم‌گیری درباره موضوع هسته‌ای در گذشته همواره از معضلی به‌نام دوگانگی در رفتار دستگاه‌های ذیربط رنج می‌برد. در حافظه خبرنگاران موارد بسیاری از این تناقض‌ها ثبت است. نیمه دوم دولت گذشته نقطه اوج این دوگانگی‌ها بود که تصمیم یا موضعی که یک مقام دیپلماسی یا هسته‌ای اتخاذ می‌کرد به فاصله‌اندکی از سوی مقام ارشد، خلاف آن اعلام می‌شد. البته اختلاف نظر کارشناسان و مدیران متخصص در موضوع مهمی مثل هسته‌ای، امری طبیعی است اما مشکل آنجا است که هنگام مذاکره با طرف‌های خارجی این اختلاف بروز و ظهور پیدا کند. برای اولین بار مشاور بین‌الملل رهبر معظم انقلاب در ایام انتخابات از این دوگانگی گلایه سرداد و عمق این معضل را آشکار کرد که چگونه یک مقام ارشد دولت با تصمیم‌های فرستادگان کشور در مذاکره با طرف‌های خارجی مخالفت کرده بود.

به نظر می‌آید یکی از دستاوردهای دیپلماسی دولت روحانی که از نگاه‌ها دور مانده همین است که به دوگانگی میان گفتار و رفتار مسئولان از یک سو و میان نهاد‌های ذیربط (اعم از دستگاه دیپلماسی، سازمان هسته‌ای و شورای عالی امنیت) پایان بخشید. این مسأله در جلب اعتماد طرف‌های غربی تأثیر بسزا داشت. برای اولین بار آنها  اذعان دارند که از تهران صدای واحد می‌شنوند و ذهنیت پنهانکاری و یا تناقض در باره رفتار طرف ایرانی ندارند.

4- خارج شدن موضوع هسته‌ای از رقابت‌های شخصی و جناحی:

رفتار دیپلماسی ما در عرصه‌های مختلف بویژه موضوع هسته‌ای همیشه به آفت‌هایی دچار بوده که بارزترین آن زبان اغراق برخی از مدیران گذشته و نیز مصادره به مطلوب جناحی این میراث علمی بوده است. به نظر می‌آید که تیم مدیران فعلی از این تجارب تلخ بخوبی بهره گرفته است.

در هجدهمین ماه از مذاکره هسته‌ای و با آنکه موجی از حمایت مردمی متوجه شخص روحانی به عنوان مسئول پرونده هسته‌ای و دیپلمات ارشد او (محمد جواد ظریف) است اما او بارها با زبان تأکید موفقیت‌ها در این عرصه را مرهون انتخاب و اراده خود مردم در انتخابات 24 خرداد و نیز هدایت رهبری نظام دانسته است.

به همین سیاق تیم دیپلمات‌های او در مقابل دوربین‌های رسانه‌ها از انجام رفتارهای تبلیغاتی که بوی بهره برداری شخصی یا گروهی از آن به مشام برسد پرهیز دارند. این تحفظ در زمینه برخورد ظریف و دوستانش با اشتباهات تیم هسته‌ای گذشته نیز به وضوح دیده می‌شود. به رغم آنکه افکار عمومی می‌داند که آنها وارث اشتباهات بزرگ و تندروی دولت پیشین هستند اما روحانی و دیپلمات هایش این راز را سر به مهر نگه داشته‌اند که امروز در مذاکره با 6 قدرت جهانی عملکرد پرخطای مدیران گذشته را اصلاح  و جبران می‌کنند.

کد خبر 291794

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha