یادداشتها و نقدهای بومی و خارجی همه به سیاسیبودن فیلم اشاره کردهاند. گفتهاند که بهشدت ضدپوتین است و سیاستهای دولت او را بهچالش میکشد.
از احتمال اکراننشدن فیلم در روسیه نوشتهاند و از عصبانیت احتمالی سران کشور بهخاطر موفقیتهای بینالمللی فیلم.
آندری زویاگینتسف در کنفرانس مطبوعاتی لویاتان پس از اولین نوبت نمایش فیلم در جشنوارهی کن گفت که قصدش از ساخت فیلم بههیچوجه «درافتادن با قدرت» نبوده، و اضافه کرد که داستان فیلم «از اتفاقی که در آمریکا رخ داده الهام گرفته شده و تمثیلی جهانشمول است».
احتمالا راست میگوید. اما این ویژگی آثار هنری واقعی است که لایههای معنایی متعدد دارند؛ لایههایی که حتی گاهی پدیدآورندهی اثر هم از وجودشان آگاهی ندارد.
لویاتان نمونهای مثالزدنی از چنین فیلمهایی است. داستانش بهخودیخود آنقدر کشش دارد و آنقدر خوب و درست با همهی اجزای تشکیلدهندهی فیلم نسبت دارد که میتواند تماشاگر را در خود غرق کند، چنان که اصلا متوجه لایههای دیگر فیلم نشود.
اما درعینحال اشارههای سیاسی فیلم آنقدر زیاد است که بیشک توجه اغلب مخاطبها را جلب خواهد کرد. اما زویاگینتسف حق دارد که میگوید همین اشارههای سیاسی، لایهای فلسفی و جهانشمول دارند.
اگر کسی تصویری از آندری زویاگینتسف ندیده باشد و اینها را بخواند، ممکن است تصور کند که همه دارند دربارهی یک آدم جدی، عبوس و قویهیکل صحبت میکنند. اما کارگردان دردسرساز این فیلم، درست عین بچهدرسخوانهاست.
آنها که همیشه سرشان به کار خودشان گرم است و آخر سال که میشود، نمرههای خوب میگیرند. جثهی ریزی دارد، با یک عینک بزرگ، لبخندی توأم با خجالت. انگار هنوز نمیداند چرا در مرکز توجه قرار گرفته.
میگوید نویسندهی محبوبش فئودور داستایفسکی است و آثار او را بارها خوانده. و این را از فیلمهایش هم میشود فهمید. نگاه انتقادی او نسبت به کشورش در همهی فیلمهایش وجود داشته، حتی تبعید که قرار بوده داستانش در ناکجا بگذرد
آندری زویاگینتسف یک هنرمند روس است و جهانبینی و منش روسی در وجودش ریشه دوانده. سیاست و فلسفه، طبع شاعرانه، لطافت هنری، تجربههای عمیق زیستی، همه در کنار هم درون این هنرمند کمکار و کمحرف جمع شده است.
و لویاتان هم برآمده از همین کل است. بقیهاش همه حاشیههایی است که در گذر زمان از یادها میرود.
پروندهي فيلم لوياتان را ميتوانيد در شمارهي ارديبهشتماه مجلهي ۲۴ بخوانيد.
كوثرآويني/منبع:همشهري 24