میوههای تو هم به تو رفتهاند. مخصوصاً دو پسرت که هر کدام فرصت انعكاس بخشي از وجود تو را پيدا كردند؛ به هنگام صلح، پسر بزرگت آينهي اين بُعد از وجود تو شد و برادرش به تمامي، همراهياش كرد. به گاه نبرد هم پسر كوچكت خاطرات شجاعت تو را زنده كرد. البته در زمان سخنوري هم، دخترت چنان سخن ميگفت كه گويي صداي تو بود كه در كوچههاي كوفه ميپيچد...
درخت سحرآمیز جهان. سخنگو و بلندبالا. مثالی برای بهترینبودن. تنهاترینبودن. عجیبترینبودن. یکه و بیمانند. با سایهای بسیار بلند و برگهایی بسیار سبز. کسی که برای شناختنش باید به سفر رفت. به راهی بسیار دور و دراز در درون. ستارهای که در دوردست سوسو میزند و هر کس نگاهش میکند راهش را پیدا خواهد کرد. شاهراه زندگیهای کوتاه و پیچیده. با میوههایی شیرین و حکایتهایی گفتنی.
تو در قلبت درختی داشتی و پرندهای و نوری و در دلت دو کتاب بود؛ قرآن و نهجالبلاغه.
تو تمام جملات نغز جهان هستی.
* * *
تولدت مبارک!
گفتنش به تو کمی سخت است. در مقابل تو کمی کودکانه به نظر میرسد. تو را نمیشود به نام کوچک بهراحتی صدا کرد. نامت عظمتی دارد. حتی معنیاش هم یک جورهایی برای گفتن سخت است. با این همه ما به تو میگويیم، تولدت مبارک و در این صفحه تولد تو را جشن میگیريم، آنها که هوای فیروزهای نفس میکشند همه، امروز مهمان تولد تو هستند. آنها که نام تو را از کلاس اول با شعر یاد گرفتهاند تا آنها که اگر چه دین دیگری دارند، اما حداقل اسم تو را شنیدهاند. اسم کوچک و ساده و سنگین تو را. نام بسیاری از پسران سرزمینم. علی یا با همان لحن قدیمی با آواز: امام اول، علی...!
* * *
تولد مردی که پدر تمام بچههای جهان است چه تولد عجیبی میتواند باشد. هر چهقدر بادکنک دارید بیاورید، هر چهقدر بستنی. هرچه گل نرگس دارید و شربت آبلیمو و قناری بیاورید. هر چهقدر دانههای مروارید، اسباببازی و بادبادک با گوشوارههای کاغذکشی و کیکیزدی با شمع چوبکبریتی و خورشید در کاسههای داغ شیر و آوازهای آسمانی دارید بیاورید. هر چهقدر بلدید از روی ماه بخوانید برای ما بخوانید. به هر زبانی که میتوانید تبریک بگویید. به هر لحنی که بلدید بخندید. با هر حالی که بلدید احترام بگذارید. از ته قلبتان صدایش کنید و نامش را دوست داشته باشید. او را با همهی قلبتان دوست داشته باشید. او را با همهی قلبتان بخواهید. با تنها لباسی که دارید به این جشن بیایید، با یک سیب و یک سبد، با یک آواز و یک دعا؛ دعایی برای کودکان جهان با چشمهای درشت و صورتهای گرد و دستمالهای سپید و مهربانیهای همیشگی.
آنها دستشان به شاخهها نمیرسد. بلندشان کنید و اجازه بدهید گیلاس بچینند و جشن بگیرند. تولد پدر همهی کودکان غمگین دنیاست، همهی کودکان گرسنه، جنگزده، تنها، آواره، غمگین و گریان، تنها کسانی که در جهان بلدند دوست بدارند، تجسم مهربانی فرشتهها، از همانها که دور ضریح تو و پسران تو میگردند.
* * *
تو در جایی دور دست از من خوابیدهای. مردم برای زیارت تو میآیند. از تو برای قلبهای بیمار و تنهایشان شفا میخواهند. تو به هر کدام سیبی میدهی و هر سیب نشانهای از خداوند است. روشن و سپید و مهربان و یکرنگ و واقعی.
من این جا با قلب کوچکم برای تولد تو جشن میگیرم و صدای خندهی همهی کودکان جهان را میشنوم.