«مردعلي مرادي» كسي است كه سالها پيشه خياطي داشته و در كنار آن از مطالعه و نويسندگي غافل نبوده است. با او درباره كتابخواني و كتاب صحبت كرديم و درباره نمايشگاه هم پرسيديم كه چطور سالي يكبار براي مردم مهم ميشود و همه براي تفريح هم كه شده سري به آن ميزنند. اگرچه مرادي اعتقاد دارد كه برپايي نمايشگاه بهخودي خود مفيد است اما از عدمآگاهي مردم نسبت به كتابها و محتواي آنها ناراضي است. اين گزارش درباره چند ساعتي است كه با اين نويسنده در شبستانهاي مصلاي امام خميني گذرانديم و با هم گپ زديم.
يك ربع زودتر سر قرار رسيده است تا هم كمي در نمايشگاه گشت بزند و هم سراغ غرفه ناشر كتابش برود اما آنجا خبري از آشنايي نيست و همه چهرهها جديدند. چهرهاش مردانه است و خندهرو. از همان ابتدا صميميت در صدايش موج ميزند و بدون هيچ تكلفي ميگويد: «من زياد اهل شعار دادن نيستم و قبل از هر چيز بايد بگويم آنقدري كه علاقه به خواندن دارم و خودم را يك خواننده داستان و رمان ميدانم، نويسنده نميدانم». قرار ما هم از اول اين نبوده كه او شعار بدهد و قرار بر اين است كه ببينيم نگاه يك نويسنده به نمايشگاه كتاب و كلا كتابخواني چيست. به سمت راهروهاي انتهايي نمايشگاه كه معمولا ناشران مطرح آنجا مستقر هستند راه ميافتيم و از فضاي كتابخواني جامعه حرف ميزنيم كه چرا با وجود اين همه كتاب، مردم ما زياد كتابخوان نيستند و بعضا به كتابهاي درسي اكتفا ميكنند. مردعلي مرادي علت اصلي اين مسئله را در دوره كودكي بچهها ميبيند و اينكه از همان ابتدا بچهها را كتابخوان بار نميآوريم؛ «دوره كودكي خيلي مهم است چرا كه شخصيت يك انسان در اين دوره شكل ميگيرد. شما الان در همين نمايشگاه نگاه كنيد؛ خيلي از پدر و مادرها بچهها را به نمايشگاه آوردهاند و حتي بعضيها از شهرستان به نمايشگاه ميآيند ولي براي مطالعه بچههايشان برنامهريزي درستي ندارند. حتي بعضيها فقط براي اينكه كتابي خريده باشند و پز روشنفكري بدهند چند رمان كودك ميخرند بدون اينكه حتي بدانند نويسنده آن كيست و كتابش چه محتوايي دارد و اين درآينده صدمات خودش را نشان ميدهد ضمن آنكه اين بچه ممكن است از محتواي كتابها لذت نبرد و به مرور از ادبيات داستاني دور شود». به غرفه يكي از ناشران رمان و داستان رسيديم و آقاي مرادي سراغ يكي از رمانهايشان به نام «اپراي شناور» نوشته جان بارت را گرفت؛ معلوم است خيلي به اين رمان علاقه دارد چرا كه چندبار تأكيد كرد حتما آن را بخوانيم. حرفمان را ادامه ميدهيم و به اين نتيجه ميرسيم كه هميشه صحبت از اين است كه زمينه مناسب براي كتابخوانكردن مردم وجود ندارد ولي موقع عمل، كسي كار خاصي انجام نميدهد و همه ديگران را مسئول ميدانند و از آن بدتر خيلي وقتها دستگاههاي اصلي اين امر هم كمكاري ميكنند؛ «چند وقت پيش براي مراسم عروسي به تالاري رفته بوديم. وقتي خواستيم ماشين را پارك كنيم ما را به سمت حياط مدرسه بغل تالار هدايت كردند. اين مسئله خيلي زياد فكر من را بهخود مشغول كرد كه چرا مدرسه بايد براي يك عروسي اجاره داده شود و اگر بر حسب اتفاق دانشآموزي از آنجا رد شود و اين صحنه را ببيند چه تأثيري روي او خواهد گذاشت؟ با اين روند واقعا جاي تعجب نيست كه بچههاي ما زياد كتابخوان نميشوند چرا كه از اين نمونهها زياد است و وقتي مهمترين بستر امر آموزش و پرورش يعني مدرسه براي رفع نيازهاي مالي خود پاركينگ ميشود ديگر نميتوان توقع داشت بتواند از پس آموزش مهارت زندگي به بچهها بر آيد».
- خياطي كه نويسنده شد
از دوره كودكي خود او ميپرسيم كه چطور بوده و معمولا با چه كتابهايي سر و كار داشته است. برخلاف تصوري كه از نويسندگان هست بر اين مبنا كه از كودكي زياد كتاب ميخواندهاند مردعلي مرادي در دوره كودكي و نوجواني زياد موقعيتي براي مطالعه نداشته است؛ «نه اينكه وضعيت مالي خيلي بدي داشتيم، نه ولي واقعا موقعيت براي درس خواندن و مطالعه در منطقه ما وجود نداشت و در مضيقه بوديم. در دوره جواني براي كار به تهران آمدم و به جرأت ميگويم كه همه هدفم اين بود كه به وضعيتي برسم تا بتوانم به مطالعه بپردازم». مرادي كه امروز سمت چهارراه استانبول تهران مشغول به خياطي است ابتدا با شعر شروع كرده است چرا كه اعتقاد دارد شعر با روح ايرانيها ممزوج است و راحتتر از هرچيزي با آن ارتباط برقرار ميكنند؛ اما بعد از مدتي با داستان و رمان آشنا ميشود و آن زمان كه قصد ادامه تحصيل داشته ميفهمد كه براي نويسندهشدن نياز نيست كه حتما مدرك داشته باشي؛ «سواد، صرفا داشتن مدرك فوقليسانس و دكتري نيست بلكه بهنظر من سواد، فهم ما از زندگي است. داستان براي من يك دنياي ديگر بود و خيلي زود با آن انس گرفتم چرا كه احساس كردم داستان فهم و شعور من از زندگي را بالا برد. همانطور كه قبلا هم گفتم آنقدر كه علاقه به خواندن دارم به نوشتن علاقهاي ندارم و همين بهنظرم نقطه قوت من است. نخستين داستاني كه خواندم «پير مرد و دريا» بود و بعد از آن «بچه مردم» جلال آل احمد كه من را شيفته اين نويسنده كرد. چيزي كه توانست جهت خوبي به داستاننويسي من بدهد كلاسهاي داستان نويسي و استفاده از اساتيد اين حرفه بود. در كلاسها به شما نميگويند چه بنويس بلكه به نوشتن شما خط ميدهند و ايرادات آن را برطرف ميكنند».
- كتاب، مفر زندگي بشر
نزديك به يك ساعت است كه در نمايشگاه هستيم و هر لحظه راهروها شلوغتر ميشود؛ خيليها ساك همراه خود دارند و معلوم است كه از راه دور آمدهاند. مقابل غرفه ناشر كتاب آقاي مرادي يكي از خوانندگان كتاب جلو ميآيد و بعد از سلام و احوالپرسي، از كتاب ميگويد كه «خيلي كتابتان خوب است مخصوصا قلمي كه داريد در عين سادگي، پيچيدگيها و جذابيتهاي خاص خود را دارد كه آدم را پاي داستان نگه ميدارد». بعد از رفتن او، مردعلي مرادي هم مشغول ورق زدن چند كتاب شعر ميشود و معلوم است كه از محتواي بعضي از آنها خوشاش آمده؛ «واقعا نميشود از روي عنوان يا شكل كتاب، محتواي آن را تشخيص داد و اين به عملكرد ضعيف ناشر برميگردد كه در معرفي كتاب از خودش ضعف نشان داده و آنطور كه بايد يك كتاب را معرفي نكرده است. در اين دوره كه صدها نويسنده و هزاران عنوان كتاب وجود دارد تشخيص يك كتاب خوب هم خيلي سخت است و نمايشگاه كتاب ميتواند فضاي خوبي را براي آشنايي بيشتر مردم با كتابها فراهم كند اما بهنظر كافي نيست. الان خيليها به نمايشگاه ميآيند و همانطور كه معلوم است از راههاي دور هم زيادند؛ كساني كه راهي تهران شدهاند تا نمايشگاه را از دست ندهند. اما واقعا چرا آنطور كه بايد تأثير نميگيرند؟ بهنظر من بهخاطر اين است كه همهچيز دارد با سرعت خيلي زياد جلو ميرود و كسي فرصت نميكند سراغ داستان يا رمان برود. اين مسئله از تيراژ كتابها هم كاملا مشخص است كه سالهاي دهه 60 رمانها چند هزار جلدي چاپ ميشدند اما امروز به 200 يا 300 جلد هم تقليل پيدا كرده است. اين نشاندهنده اين است كه اقبال عمومي نسبت به كتاب خيلي كم است و بهخصوص در حوزه ادبيات داستاني ما اين را بيشتر ميبينيم. اين قضيه ريشههاي زيادي دارد كه بايد بررسيهاي جامعهشناسانه روي آن صورت بگيرد و من نميتوانم تخصصي به آن بپردازم اما بهعنوان كسي كه در حوزه ادبيات داستاني قلم ميزنم بهنظرم مربوط به سياستگذاري در اين حوزه است. استقبال مسئولان از داستان و رمان خيلي كم است و حتي در حوزه دانشگاهي هم ميبينيم كه زياد سراغ نويسندگان جديد نميروند و دانشجويان ما فقط ادبيات كلاسيك را ميخوانند كه اگرچه مفيد است اما براي رشد ذهني جامعه كافي نيست. ما امروز نويسندگان جوان و خوبي داريم كه اتفاقا قلم قوياي هم دارند ولي بهخاطر كم توجهي تصميم ميگيرند نويسندگي را رها كنند و سراغ كار ديگري بروند. با همه اينها من ريشه اصلي اين قضيه را در سرعت جامعه امروز ميدانم و اينكه كسي زمان براي خواندن صرف نميكند؛ همه سرگرم گوشي موبايل و كامپيوتر هستند و با وجود اين وسايل، طبيعي است كه كتاب نقش كمرنگتري پيدا ميكند و توان مقابله با آنها را ندارد. من در شهرستانها ميبينم كه خيلي از جوانان و نوجوانان پر از زمان اضافي هستند و امكانات مطالعه ندارند و از اين طرف ميبينم كه در شهري مثل تهران كتاب زياد است اما كسي سراغ آن نميرود و ترجيح ميدهد كه اگر خواست كتابي هم بخواند آن را بهصورت ديجيتال مطالعه كند. بهنظرم بهتر است مردم به جاي خريدن هزاران كتاب كه شايد اصلا سراغ آن هم نروند يك كتاب بخرند و در زندگي خود مفري براي آرامش پيدا كنند و همان را با دقت و لذت بخوانند».
- كتاب و كتابخواني از منظر رهبر معظم انقلاب
كتابخواني يكي از مسائلي است كه رهبرمعظم انقلاب بارها بر آن تأكيد كردهاند و از مردم و مسئولين خواستهاند به اين مسئله توجه ويژهاي داشته باشند. امسال صفحه اينستاگرام «khamenei_ir» قسمتي از بيانات رهبر معظم انقلاب را درباره نمايشگاه كتاب منتشر كرد كه در آن اينطور آمده است: « اين ايامي را كه نمايشگاه كتاب در تهران برگزار ميشود، بهنظر بنده بايد بهار كتاب ناميد زيرا كتاب حقيقتا مطرح ميشود و گروههاي زيادي از مردم- بهويژه جوانان- سراغ كتابفروشها ميروند. كتابفروشها، فروش خوبي از اين جهت دارند و كتاب هم واقعا بهدست مردم علاقهمند ميرسد. البته سليقه و توقع من اين است كه ما در طول 360 يا 365روز سال، هر روز به قدر يك روز اين نمايشگاه، فروش كتاب در كشور داشته باشيم. دل من اين را ميخواهد. اگر چنين هم بشود، زياد نيست؛ چون كشور ما كشوري متمدن و داراي تاريخ و فرهنگ است. كشور ما مثل برخي از ممالك دنيا نيست كه گذشته پربار و تاريخ و فرهنگ نداشته باشد. در كشور ما اگر مردم ده برابر آنچه آمار اعلام ميكند، كتاب بخوانند، خيلي زياد نخواهد بود و دور از توقع نيست. اما حالا كه چنين نيست، ايام نمايشگاه را بنده خيلي مغتنم ميشمارم». رهبر معظم انقلاب سال72 هم در بازديد از نهمين نمايشگاه كتاب اينطور توصيه كرده بودند كه «كساني كه وقتهاي ضايع شوندهاي دارند مثلا به اتوبوس يا تاكسي سوار ميشوند، يا سوار وسيله نقليه خودشان هستند و ديگري ماشين را ميراند، يا در جاهايي مثل مطب پزشك در حال انتظار بهسرميبرند و به هرحال اوقاتي را در حال انتظار به بيكاري ميگذرانند، در تمام اين ساعات، كتاب بخوانند».
- از نمايشگاه چه خبر؟
از چند روز پيش از برگزاري بيستوهشتمين نمايشگاه بينالمللي كتاب، خبري توجه همه را بهخود جلب كرد و آن هم مربوط به واگذاري امور مرتبط با برپايي اين رويداد علمي- فرهنگي به تشكلهاي نشر بود كه اتفاقا با استقبال خوبي هم مواجه شد. محمود آموزگار، رئيس اتحاديه ناشران و كتابفروشان تهران گفت: «براساس اين تفاهمنامه واگذاري كامل نمايشگاه به تشكلهاي نشر طي يك پروسه 3 ساله انجام خواهد شد كه به موجب آن فعاليتهاي اجرايي و مديريتي كميتههاي نمايشگاه به تشكلهاي نشر واگذار ميشود. البته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اين آمادگي را داشت تا اين مسئوليت را به شكل كاملتري به تشكلها واگذار كند اما نظر ما اين بود كه اين موضوع به مرور انجام شود تا به مشكل خاصي برخورد نكنيم». با وجود اين امسال هم مانند 8سال گذشته نمايشگاه كتاب در مصلاي امام خميني برگزار شد و شبستان اين مجموعه در اختيار ناشران و فروشندگان كتاب قرار گرفت تا علاقهمندان به اين حوزه بتوانند محصولات و كتابهاي خود را تهيه كنند. اگر چه چندسال است مسئولان قول دادهاند كه فكري براي محل برپايي نمايشگاه كنند ولي همچنان خبري نيست و حتي معلوم نيست آن «شهرآفتاب» كه درباره آن صحبت ميشد چه شد؟ در مراسم افتتاح نمايشگاه بيستوهشتم، حجتالاسلام والمسلمين حسن روحاني، بهعنوان رئيس شورايعالي انقلاب فرهنگي هم اينطور گفت كه «امروز وظيفه و رسالت ما، توسعه اخلاق و فرهنگ است. بايد جوانان و نوجوانان را به خواندن كتاب تشويق كنيم و اين كار جز با احياي زنگ كتابخواني در مدارس و توسعه كتابخواني در مساجد فراهم نخواهد شد». رئيسجمهور با تأكيد بر اينكه بايد نوجوانان و جوانان ما با كتاب صميمي شوند تا معضل كتابخواني در كشور حل شود، تأكيد كرد: «بايد از آموزش و پرورش و مساجد شروع كنيم و بدانيم كه با رونق يافتن كتابخانههاي اين دو مركز، كتاب جايگاه واقعي خود را پيدا خواهد كرد». نمايشگاه امسال شلوغتر از پارسال برگزار شده اما نارضايتيهايي هم در ميان بود؛ سعيد رضاييان مردي است كه ادعا ميكند از نخستين نمايشگاه كتاب در همه نمايشگاهها حضور داشته و بهعنوان مخاطب با خيلي از ناشران و فروشندگان آشناست. او ميگويد: «هر سال مقابل در ورودي، اطلاعات كتاب بود و هر كتابي را كه نياز داشتي ميتوانستي آدرس ناشر آن را سريع پيدا كني ولي امسال اطلاعات كتاب در نقطهاي دور دست قرار داشت و خيلي از مراجعهكنندگان مجبور بودند از غرفهدارها آدرس بگيرند. از طرف ديگر تعداد غرفههاي خارج از شبستان كه تبليغاتي بودند هم آنقدر زياد بود و مردم اطراف آنها جمع ميشدند كه آدم فكر ميكرد اصلا نمايشگاه براي آنهاست و نه كتاب زماني نمايشگاه كتاب براساس موضوع دستهبندي ميشد ولي چند دوره است كه غرفهها براساس حروف الفبا بين مؤسسات انتشاراتي تقسيم ميشوند كه آن هم در مواردي پس و پيش دارد و خيليها را سردرگم ميكند».
- نوشتن از زواياي پنهان آدمي
جايزه جلال آل احمد كه چند سالي است راه افتاده حواشي زيادي با خود داشته و آن هم مربوط به جايزه اصلي آن است كه معمولا هيچ كتابي شايسته برندهشدن آن نيست و به نفرات دوم و سوم جايزه تعلق ميگيرد. در آخرين دوره آنكه آذرماه سال 93برگزار شد كتاب «رازهاي سانتيمتري» مردعلي مرادي كه اتفاقا نخستين مجموعه داستاني او هم هست، برنده اين جايزه شد كه در نوع خود اتفاق جالبي است. اين كتاب شامل 7داستان كوتاه است كه از بين صد و چند داستان كوتاه مرادي انتخاب شده و محور اصلي آنها روابط بين انسانهاست. مرادي به اختصار درباره كتابش اينطور نوشته است: «توي اين دنياي پيچيده چيزي به اندازه رابطه آدمها پيچيده نيست. همه آدمها رازهايي مهم و با اهميت با خود حمل ميكنند كه درصورت بيان، سخيف و ناچيز براي ديگران است. آدمها در عين آزادي محدودند و در اوج صداقت دروغ ميگويند. به هم نياز دارند و دوستيها شكل ميگيرد، دشمنترينشان از نزديكترينشان است. براي انجام كارهاي مهم و جدي تلاش ميكنند و بهترين طنزها از فرط جديتشان است. براي رسيدن به اميال و آرزوها همهچيز را بيپروا تسخير ميكنند و براي مهار يكديگر قانونها وضع ميكنند. همه اينها داستان است و شايد به همينخاطر است كه داستان عين زندگي است. اما زندگي داستان نيست». چاپ اين مجموعه سختيهايي هم داشته كه مهمترين آنها چاپ آن است؛ كسي ابتدا قبول نميكرده كه آن را چاپ كند چرا كه نخستين كار نويسنده بوده است ولي صبر و همت مردعلي مرادي باعث شده كه اين مجموعه چاپ شود و اتفاقا بسيار موفق هم جلوه كند و جايزه جلال را ببرد. مطالعه و نوشتن براي مرادي بهترين آرامش است چنانكه خود او اينطور ميگويد: «خودشناسي بهترين راه خداشناسي است و جالبتر اينكه هر گاه نويسنده درگير رفتار و اعمال شخصيتهاي متعدد داستان ميشود و بعضي وقتها در امور و رابطه پيچيده آنها در ميماند، به پيچيدگي آدمي فكر ميكند. درواقع در شناخت آدمي در ميماند كه امري ازلي و ابدي است. شناخت زواياي پنهان آدمي هميشه براي نويسنده و همچنين مخاطب جذاب و شيرين است. هميشه بعد از نوشتن يك داستان يا خواندن يك داستان خوب براي مدتي طولاني خودم را از جويدن آدامس بينياز ميبينم».
- باران عسكري و باران كتاب
حامد عسكري از شعراي جواني است كه دخترش هم با توجه به سن كمش اهل شعر و ادبيات است؛ باران عسكري، هم شعر ميگويد و هم شعرهاي زيادي از حافظ و فردوسي حفظ است. حامد عسكري اعتقاد دارد كه كودكان با توجه به ذهن پاك و انساني خود و كشمكشهايي كه در مسير بزرگشدنشان هست، علاقه زيادي به عالم خيال دارند؛ «عالم خيال ارتباط مستقيمي دارد با ادبيات، بهخصوص در حوزه داستان و شعر كه هر دوي اينها زاييده انديشه اند؛ يعني انديشهاي كه پرورش يافته و به سطحي از فهم هستي رسيده كه باعث ميشود در هستي محتوا توليد كند و اين توليد محتوا كمك ميكند به خيالپردازي بشر و مهمتر از آن لذت بردن از دنياي اطراف. دنياي بدون شعر و داستان، دنيايي كه در آن كلمه توليد نميشود دنياي «بدمزه»اي است كه با دنياي شيرين كودكان سازگار نيست. من هم بهعنوان پدر اين وظيفه را بر دوش خودم احساس كردم كه دخترم را با اين دنيا آشنا كنم، آن هم در دنيايي كه پر از دلهره و آشوب و تشويش است؛ اعتقاد دارم ادبيات وظيفهاي ندارد جز آگاه كردن مردم و آرامش بخشيدن به آنها». خريد كتاب براي كودكان هم مسئلهاي است كه خيلي از والدين با آن درگير هستند، حامد عسكري الگوي ثابتي براي خريد كتاب باران دارد؛ «معمولا وقتي نمايشگاه كتاب برپا ميشود من و دخترم سراغ ناشرهايي ميرويم كه در اين زمينه خود را ثابت كردهاند. هيچ موقع براي خريدن كتاب به باران اصرار نكردهام و اگر تمايلي به خريدن كتاب نداشته مجبور نشده اما وقتي هم كتابي خواسته اول خودش آن را انتخاب كرده و بعد بنا بر مبلغي كه برايش تعيين كردهام خريد ميكنم و نه بيشتر. وقتي دخترم كتابي را انتخاب ميكند او را در زمينه محتوا يا تكراري بودن راهنمايي ميكنم و بعد هم با كيسهاي پر از كتاب راهي خانه ميشويم».