اگر در اين سالها از اهالي شعر بوده باشي،حتما نام سيد ضياءالدین شفيعي برايت آشنا است. نامي كه از ميانههاي دهة شصت با غزلهاي اعتراضیاش طنيني پايدار در شعر امروز بر پا كردهاست . غزلهايي كه البته به اعتراضهاي محض اجتماعي خلاصه نميشد و گاه تصاويري در همين شعرها خلق كرده که نه تنها به ياد ماندني است ، بلكه شعر او را از دیگر همقطارانش متمايز ميكند، براي نمونه اين چند بيت تصويري را که از شعرهاي ديروز وي است بخوانيد:
من گيج چون ابر خشكي كز گله وامانده باشد
ني ميزنم وحشتم را در آسمان تو امشب
*
چشم باز ميكنيم عصر جاهليت است
گورها عمودياند، دختران پسر شدند
*
چشمه پيش چشم ايل قطره قطره دود شد
خيمههاي داغدار باز شعلهور شدند!
*
عطر پر جبرئيل است اين آسمان بي بديل است
نقارهها نفخ صورند، زوار تو موج دريا!
*
خدا رنگين كماني بود بين ما، كه بعضي را
تجلي آنقدر مي داد، ميديديم مفقود الاثر ميشد
*
فقط همين بيت آخر كافي است تا به نگاه خاص شفيعي پي ببريم. هيچ كس تا اكنون چنين نگاهي به «مفقود الاثر شدن» در جبهههاي جنگ نداشته است.
در اين مجال بنا ندارم به تمام وجوه غزلهاي سيد ضياءالدين شفيعي بپردازم. فقط با اين چند مثال ميخواستم اشارهاي كنم به آنچه كه باعث منحصر به فرد شدن شعر او ميشود. درست است كه عمدة غزلهاي خوب شفيعي را ميتوان «شعر اجتماعي» يا به طور خاص «شعر اعتراض» ناميد؛اما آنچه باعث تشخّص شعري او ميشود، همين تخيلي است که به شكل تصويرهاي ناب در شعر او تجلي ميكند.
نيازي به گفتنن نيست كه كارنامة شعر شفيعي تنها در قالب«غزل» خلاصه نميشود،بلكه كتابهايي كه در اين سالها در قالبهاي آزاد از ايشان منتشر شده قابل توجه و تاملاند و بايد در فرصتي ديگر بدانها پرداخت.
كتاب «بعد از سكوت» كه شامل غزلهاي دور و نزديك وي ميشود به تازگي منتشر شده و در نمايشگاه كتاب عرضه ميشود.بخش عمده و قابل توجه اين كتاب، غزلهايي است،كه همان طور كه از نام كتاب بر ميآيد، بعد از سكوتي نسبتا طولاني( البته در غزل) از وي عرضه ميشود.
آمدن بخشي از غزلهاي سالهاي دور شفيعي اين امكان را به خواننده ميدهد كه با مقايسة اين دو بخش،راهي را كه شاعر در طی اين سالها طي كرده است، در نمايي نزديك ببيند.
در غزلهاي جديد شفيعي هنوز هم رگههاي اعتراض اجتماعي ديده ميشود؛اما رنگ بويي شاعرانهتر به خود ميگيرد.به عبارتي ديگر «تغزل اجتماعي» در اين شعرها به معناي واقعي شكل ميگيرد.
گاهي غزلهاي اين كتاب چند وجه به خود ميگيرند: هم تغزلاند، هم رويكردي اجتماعي دارند و هم شعرهاي مذهبياند. اين تجربهها به نظرم براي يك شاعر متعهد و معتقد ميتواند بكر باشد و به نوعي راه جديدي را پيش روي غزل باز كند. يكي از اين نمونهها «غزل آتش و آسمان» است كه با اين مطلع شروع ميشود:
در ميزنم امشب در هفت آسمان را
ميگردم امشب كوچههاي كهكشان را
اين غزل روايتي ناب از شب شهادت مولاي علي عليه السلام است كه با اين ابيات هم رنگ تغزل به خود ميگيرد و هم شكوهاي اجتماعي است:
پيرانه سر محراب وا كرده است آغوش
سرمست وصل ديگري عشق جوان را
شهر هياهو شهر مردان مخنث
شمشير زد از پشت ماه مهربان را
تاريك شد صحن جهان در سجدهاي تند
آتش كشيد آرامش هفت آسمان را
اين نوع نگاه در چند غزل ديگر اين كتاب نيز ديده ميشود.براي نمونه غزل«هشت از دوازده» در صفحة 32 كتاب را بخوانيد.
در ابتداي اين نوشته آمد كه شفيعي با تصاوير بكرش به غزلهاي خود تشخص و تمایز بخشيدهاست. خوشبختانه اين دست تصاوير در غزلهای نزديك شفيعي نيز - البته با پختگي بيشتر ميدرخشند:
گويا چكيده است به پاي درختها
اشك فرشتگان به نظر نور ميرسد
*
واگني جاماندهايم و ريلهاي جا به جا
روز و شبهاي فراوني در اوهام قطار!
*
خميازه كشيديم و نفس از هيجان سوخت
گفتيم و نگفتيم تو را آه، دهان سوخت.
و....
در اين كتاب عاشقانههاي خوبي نيز براي خواندن هست. غزلهاییبا حال و هوا و تصاوير بكر از جمله :
عطر تو لبريز كرد كوچة بن بست را
گوش به حرف تو اند پنجرهها دست را
عاشق چشمان توست هركه در اين شهر ديد
خواب رسيدن به آن آهوي سرمست را؛
ـ آبي فيرزهاي،قهوهاي سوخته،...
ـ شهر قسم ميخورد آنچه كه ديدهاست را
پرداختن به تمام اين غزلها فرصتي مفصل ميخواهد و باشد که در روزگاری نزدیک فراهم آید.
كتاب شعر "بعد از سكوت" اثر سيد ضياءالدين شفيعي از سوي هنر رسانه در ارديبهشت 94 منتشر شده است.