تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۵

کیست آن‌که ناگهان سنگ می‌زند

توي شيشه‌ي خيال من؟

چيست راز اين خيال‌هاي كال؟

پس چرا

نيست بر درخت آرزوي من

سيب سرخ ِيك خيال؟

***

صداي سكوت

گاه حسّ تازه توي واژه نيست

گوش كن

سكوت هم شنيدني‌ست

سكوت

مثل عكس دسته‌جمعي درخت‌هاي باغ

سكوت

مثل چشم‌هاي كوچك كلاغ

سكوت

مثل نور

مثل واژه‌ي صبور

سكوت

مثل ابرهاي تيره‌اي كه دور مي‌شوند

سكوت

مثل قطره‌ها كه رفته‌رفته رود مي‌شوند

درست مثل آينه كه روبه‌روي ماست

سكوت يك صداي بي‌صداست.