هرچه هست سنگ و دستساختههاي سنگي و برادههاي سنگ است و آدمهايش هم حرفي جز حرفهاي سنگي با هم ندارند. ما هم براي همين اينجاييم تا با قاسم احمدي همكلام شويم؛ كسي كه چندين سال است كارگاهش در يكي از همين كوچههاست. احمدي يكي از افغانهاي مهاجر به ايران است كه حالا براي خودش كارفرمايي شده. بيشتر از 30سال است كه در ايران زندگي ميكند و در عرصه سنگ، كسب و كار خوبي راه انداخته است. زندگي طولاني مدت در ايران، او را خيلي شبيه به ايرانيها كرده؛ به همان مهماننوازي و به همان خوشبرخوردي. او مرد كار است و از زندگياش راضي است؛ خيلي بايد موشكافانه از او سؤال كنيم تا به سختيهايي برسيم كه سبب مهاجرت به ايران شد. وگرنه او اصرار دارد در مورد حال و آينده و كار و تلاش حرف بزنيم. اينكه بگويد از زندگي و كارش راضي است و خب بالاخره هر جايي و هر كاري، سختيهاي خودش را دارد. با او در كارگاه خنك سنگبرياش در يكي از همين كوچههاي سنگبري حوالي ميدان شوش حرف زديم تا از تجربههاي يك خبره صنعت و بازار سنگ در مورد بازار و تجارت سنگ در ايران و افغانستان سر دربياوريم. البته هرچه ما با يك ذهن پيچيده و پر از سؤال به سمت كارگاه او رفتيم، احمدي با جوابهاي خيلي ساده و البته صادقانهاش بدرقهمان كرد.
- از نخستين سالهـــاي مهاجرتتان به ايران بگوييد؟
من اوايل سال 61به ايران آمدم. سالهاي اول صرف وفق دادن و هماهنگ كردن خودم با كشور ايران بودم و بعد از آن توانستم بهطور جدي، وارد كار سنگ شوم. راستش من پيش از آمدن به ايران و در همان افغانستان هم كار سنگ انجام ميدادم اما وقتي به ايران آمدم، ديگر بهطور رسمي و حرفهاي آن را دنبال كردم.
- حالا چرا سنگ را انتخاب كرديد؟
من از روزهاي اولي كه بايد كار ميكردم، با سنگ سر و كار داشتم و اين بهخاطر علاقهاي بود كه به انواع و اقسام سنگها و طرح دادن به آنها داشتم. از اينكه سنگي را با حكاكي و برشزدن، به آن چيزي كه ميخواهم تبديل كنم، لذت ميبردم و البته هنوز هم ميبرم. در اين شغل، آشنا بودن به انواع و اقسام سنگها خيلي مهم است. از آنجايي كه كار سنگ، يك كار تزئيني است، بايد چم و خم آن دستت باشد و بداني كه با چه سنگي ميشود خوب كار كرد و با چه سنگي نميشود طرح زد. اين آشنايي كه قبل از آمدن به ايران با سنگ داشتم، باعث شد در ايران هم بهدنبال آن بروم.
- چرا همين كار را در افغانستان انجام نداديد؟
افغانستان امنيت كافي براي زندگي و كار را نداشت و البته هنوز هم ندارد. ما بايد مهاجرت ميكرديم تا بتوانيم كار و زندگي كنيم. بهترين كشوري كه ميتوانستيم به آن مهاجرت كنيم هم ايران بود. ايراني كه از لحاظ مسائل فرهنگي و مذهبي و ديني به ما نزديك بود. ايران واقعا كشور خوبي براي زندگي است. از نظر اقتصادي در شرايط نسبتا خوبي است اما از لحاظ فرهنگي، واقعا ايران را به ساير كشورها ترجيح ميدهم.
- بازار سنگ در افغانستان چطور است؟
اگر مسئله جنگ در افغانستان از بين برود، اين كشور واقعا توانايي اين را دارد كه در اين بازار موفق باشد.مخصوصا حالا و بعد از گذشت جنگها و انفجارها و خرابيهاي زيادي كه داشته است. هر كشوري بعد از اين اتفاقات به بازسازي نياز دارد و يكي از حوزههاي اصلي سنگ هم بهكار بازسازي بنا مربوط ميشود.
- هيچوقت دلتان نخواسته است كه به كشورتان برگرديد؟
طبيعتا هركسي دوست دارد در كشور خودش باشد و آنجا كار كند اما وقتي ميبينم كه همين حالا هم در كشورم بهطور كامل امنيت برقرار نيست، نميتوانم خانوادهام را به آنجا برگردانم. من هر لحظهاي كه مطمئن باشم امنيت در كشورم برقرار است، زندگيام را آنجا ادامه ميدهم. كار كردن در افغانستان براي ما هم بهتر است و ميدان كارمان بيشتر ميشود ولي خب متأسفانه نميشود.
- منظورتان از ميدان كار بيشتر چيست؟ مگر آنجا چه كار ميتوانيد بكنيد كه اينجا نميكنيد؟
يكي از اصليترين اين محدوديتها، سهيم نبودن در صادرات سنگهاي توليد ايران به كشورهاي ديگر است. سنگ ايران به كشورهاي ديگر صادر ميشود اما ما بهطور مستقيم در صادرات سنگ ايران، نقشي نداريم.
- يعني چه؟
ما نفر اول اين صادرات نيستيم. ما افغانهاي مهاجر، فقط يك كارت مهاجرت داريم كه فقط در حد فعاليت در بازار سنگ به ما اجازه مانور ميدهد و ميدان كار براي صادرات سنگهايمان را نداريم. ما سنگهايمان را به همكاران ايرانيمان ميفروشيم وآنها هستند كه سنگها را به ديگر كشورها صادر ميكنند. در حقيقت ما فقط كار توليد را انجام ميدهيم. راستش اين مسئله خيلي ما را عقب انداخته است و جبرانش هم غيرممكن و بسيار سخت است اما به هرحال جزو قوانين كشور ايران است و ما هم آن را پذيرفتهايم.
سؤالهاي كاربردي، جوابهاي تجربي
- اگر كسي بخواهد وارد كار سنگ شود، شما چطور به او كمك ميكنيد؟
اگر ايراني بودم، ميگفتم همين حالا بيايد پيش من. اما همه بايد بدانند كه كسي كه ميخواهد اين كار را انجام بدهد، بايد بيايد و از صفر كارگري كند. درست مانند كاري كه ما در نخستين سالها انجام داديم و از كارهاي اوليه شروع كرديم تا ياد بگيريم.
- شما خودتان كارتان را در ايران چطور شروع كرديد؟
سال 63 از كارگري در شهرري شروع كردم.آن زمان كارگري ميكردم. سالهاي اول سنگ را ساب ميزدم و بعد از آن 2سالي مشغول پرداخت زدن و براق كردن سنگ بودم و بعد ازمدتي به ابزارزني و قلم روي آوردم. بعد از زمان موشكباران، يعني حدود سال 66، خودم آرام آرام يك كارگاه كوچك دست و پا كردم. اگر حالاي من را ميبينيد كه اينجا نشستهام و فقط سنگها را ميفروشم، در حال طي كردن دوران بازنشستگي هستم. حالا 61سال سن دارم و ديگر خودم نميتوانم كار كنم. 45نفري هستند كه در كارگاه توليد ميكنند و ما آن را ميفروشيم.
- شغلتان از نظر سود و درآمد چطور است؟
خدا را شكر كه درآمدمان قانعكننده و خوب است.در سالهاي اولي كه شروع بهكار كردم، به 2دليل، نياز به سرمايه اوليه زيادي براي شروع كار نداشتم؛ يكي اينكه تقريبا در كشور، ارزاني بود و ديگري هم اينكه تعداد كارگاههاي سنگ بسيار كم بود اما حالا هزينه راهاندازي يك كارگاه بايد 100تا 150ميليون باشد كه اگر كسي با تلاش، شروع بهكار كند و دستگاههاي برش كوچك بگيرد و بهصورت مداوم آن را ادامه بدهد، ميتواند با درآمدش، آن سرمايه اوليهاش را بهدست آورد.
- بازار سنگ ايران به نسبت ساير كشورها چطور است؟
آن زماني كه دولت اجازه ميداد تا سنگهاي تزئيني و ساختماني از چين به كشور وارد شود، يك مقدار بازار سنگ ايران خراب شده بود ولي حالا گمركي آن را زياد كردهاند و از زماني كه اين قانون تصويب شده، سنگ ايران رونق پيدا كرده و به آن وضعيت مطلوبي كه بايد، رسيده است. حالا ما هرچه در كارگاهمان داريم از معدنهاي خود ايران است و البته معدن سنگ هرات كه جديدا در افغانستان فعاليت ميكند.
- بعد از اين همه سال تجربه در حوزه سنگ، سنگ ايران را براي كار انتخاب ميكنيد يا افغانستان؟
هر كشوري از نظر يك نوع خاصي از سنگ نسبت به ساير كشورها برتري دارد؛ مثلا سنگ تراورتن ايران مرغوبترين سنگ تراورتن در كشورهاي جهان است. در سنگهاي نوع چيني، قبلا ايران خيلي مطرح بود اما الان ديگر اينطور نيست؛ حالا افغانستان، يونان و تركيه هم جزو كشورهاي مطرح در عرصه سنگ هستند. واقعيت اين است كه افغانستان جزو كشورهاي موفق در كار سنگ است و اگر در افغانستان امنيت وجود داشته باشد، ميتواند بازار سنگ خوبي داشته باشد.
- خوبيها و بديهاي كار در ايران
ما در ايران از لحاظ اقتصادي در وضعيت خوبي هستيم و اين باعث ميشود خيلي از سختيها و قوانين سختي كه براي مهاجرها وجود دارد را راحتتر تحمل كنيم. مثلا حكم من كارگر است و هنوز بعد از 34سال فعاليت در بازار سنگ، بهعنوان كارگر فعاليت ميكنم و اجازه ندارم به عنوان كارفرما كار كنم و نميتوانم كارگر ايراني وارد كارگاه كنم. در كنار همه اينها، گاهي اوقات مسائلي براي ما وجود دارد كه در زندگي شخصيمان سختيهايي بهوجود ميآورد. مثلا اينكه كارت شناسايي من براي تهران است و اگر بخواهم به شهرهاي ديگر بروم بايد كارت تردد بگيرم و اين كار را براي من خيلي سخت ميكند. اين موضوع بعد از 34سال زندگي در ايران بسيار سخت است. اما با وجود همه اين مسائل، من بابت اينكه در كشور امني مثل ايران ميتوانم كار كنم و زندگي آرامي داشته باشم، خدا را شكر ميكنم. ضمن اينكه از كار كردن با ايرانيها راضي هستم. هيچوقت در كار با ايرانيها به مشكلي برنخوردهام. معمولا در ايران، افغانها شاگرد ايرانيها هستند و چون با دل و جان و از تمام توان براي كارشان مايه ميگذارند، ايرانيها آنها را قبول دارند.