ناصر حسینی در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«مانیفست انتخاباتی روحانی»، نوشت:
در سالی که ناظران سیاسی آن را به دلیل قرار گرفتن دو انتخابات مجلس و خبرگان آن را سال انتخابات در ایران نامیده اند روحانی در جلسه مهم فرمانداران سراسر کشور حضور یافت تا خطوط نگاه دولت را به عنوان مجری و متولی انتخابات ترسیم کند. اظهارات مبسوط رئیس جمهوری حاوی مجموعهای از توصیهها و هشدارها بود که بدون اغراق میتوان آن را مانیفست دولت اعتدال در باب رویداد مهم انتخابات به حساب آورد. این سخنان در شرایطی بیان شد که فضای سیاسی ایران بیش از هر چیز تحت تاثیر رویداد دیگری در عرصه دیپلماسی یعنی مذاکرات هستهای است، مذاکراتی که بعد از
20 ماه به مرحله حساس و نهایی خود وارد شده است. دور از انتظار نبود در روزی که تیم مذاکره کننده علی رغم تذکرات رهبری همچنان از سوی اقلیت تندرو تحت فشار است روحانی نیز در جمع مدیران استانی بر حرکت تخریبی اقلیت تندرو چشم بپوشد لذا او از تریبون وزارت کشور به صورت تمام قد از تیم هسته ای حمایت کرد و مخالفان را «اقلیتی بسیار کوچک با بلندگوهای بزرگ» خواند که مشغول تشویش اذهان عمومی علیه «کلیت» و «روند» مذاکرات هستند و تا سرحد توهین به مذاکرهکنندگان پیش رفتهاند.
اما با وجود تمرکز دولت بر پیشبرد مذاکرات در چارچوب تامین منافع ملی، سخنان دیروز روحانی حاوی این پیام روشن بود که دولت تدبیر و امید، حتی در بحبوحه مذاکره هستهای از اهمیت امر انتخابات و نیز این بخش از حقوق مردم و فعالان سیاسی غافل نیست و عزم خود را جزم کرده است تا به آحاد شهروند ایرانی نسبت به برگزاری رقابتی آزاد و سالم اطمینان بخشد.
روحانی نقطه نظرات خویش در باب انتخابات را در چارچوبی حقوقی و با استناد به اصول قانون اساسی بیان کرد و از همین منظر به آسیب شناسی فرایند اجرایی و نظارتی انتخابات پرداخت و در نهایت در مقام مجری قانون اساسی راهکارهای اصلاحی خود را برای پیشگیری از بروز هر گونه خدشه در این عرصه مهم ارائه کرد. او به دفعات، فرمانداران را به ضرورت پایبندی به «امانت»، « راستگویی»، «صداقت» و «بیطرفی» فرا خواند و وظیفه سنگین آنان در حفظ و تقویت اعتماد مردم را یادآور شد. در مسیر برگزاری یک انتخابات عادلانه و اثرگذار روحانی بر این واقعیت انگشت تاکید نهاد که اجرای این پروسه به تنهایی در وسع امکانات دولت نیست بلکه همدلی و همگامی سایر نهادهای حکومتی نیز امری لازم و بلکه واجب است. هم از این روست که روحانی تاکید کرد که «نباید کسی بگوید که سپاه، صدا و سیما، فرماندار، دفتر امام جمعه و غیره طرفدار فلان نامزد در انتخابات است زیرا این برای انتخابات سم است. همه مقامات مسئول، همه قدرتهای مسلح و غیرمسلح و همه مسئولانی که مسئولیتشان برای حزب و جناح است نباید کاری کنند که به آنها تهمت زده شود».
محور انتظار روحانی در مقام مجری انتخابات، دقیقاً همان چیزی است که رهبری نظام و آحاد شهروندان مطالبه کردهاند یعنی بیطرفی و پرهیز جدی از اقدامی که شائبه «دخالت» در انتخابات را تداعی کند. این اصل را مرجع عالی نظام در انتخابات 92 تحت عنوان مفهوم والای «حق الناس» بیان کردند. عدول از مدار بیطرفی و دخالت در انتخابات توسط مسئولان، اعم از دولتی و غیر دولتی، اولین چیزی است که بر گوهر اعتماد عمومی خدشه میاندازد.
از همین روست که انتظار می رود راهبرد انتخاباتی روحانی که بر آمده از متن قانون اساسی و مطالبه مردم است با استقبال طیف های مختلف از فعالان سیاسی و مدنی روبهرو شود. البته نباید انکار کرد ممکن است که در مسائل مختلف مرتبط با انتخابات، اختلاف نظرهایی میان مسئولان نهادهای گوناگون بروز کند. اما برای عبور از گرداب این اختلافها، روحانی فصل الخطاب را قانون می بیند که باید داور نهایی در همه مناقشات باشد. زیرا اگر یکی از طرفین اختلاف از پذیرش «قانون» خودداری کند، نوعی هرج و مرج و سلیقه سالاری شکل خواهد گرفت که به اصالت انتخابات ضربه خواهد زد.
دیروز روحانی و دیگر مسئولان ارشد دولت به نوعی بر سر حفظ حقوق مردم در عرصه خطیر انتخابات همپیمان شدند دولتی که سکاندار حقوقدانش همه چیز را بر مدار قانون می نگرد طبیعی است که هر گونه شائبه بی قانونی را در وادی انتخابات برنتابد اما گویی دغدغه کابینه اعتدال متوجه جریانی است که گاهی اختیاراتی فراقانونی برای خود قائل می شود و به رفتارهایی خارج از مدار قانون روی میآورد. سخن دیروز روحانی نوعی اتمام حجت با این دست جریان ها بود تا از دولت توقع نداشته باشند که به دلیل فشار و مصلحت به مداخله آنان در انتخابات گردن نهد. رئیس جمهوری، پیشاپیش، به این گروه قانون گریز هشدار داد که در محاسبات خود ، گزینه مماشات دولت در قبال اقدامات و تصمیمهای مغایر قانون را حذف کنند. اظهارات روحانی در عین حال حاوی این پیام بود که مسئولیت دولت در امر خطیر انتخاباتی بر پشتوانه اختیارات قانونی متکی است که قانون اساسی با عنوان وظیفه «نظارت بر حسن اجرای اصول قانون اساسی» برعهده او نهاده است و برآن است از این اختیارات قدرت قانونی خود برای مهار تکرویها و قانونگریزیها استفاده و با موانع تحقق اراده مردم مقابله کند.
- نگاهی حقوقی به هتک حرمت وزیر خارجه
نعمت احمدی حقوقدان در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
برادران ما مشغول کار و تلاشاند، واقعا عرق میریزند و در این زمینهها کار میکنند. باید بر همین مواضع پافشاری کنند و بتوانند مصلحت کشور و نظام را تأمین کنند... . حمایت رهبرمعظم انقلاب از اعضای تیم مذاکرهکننده، چندمینبار است که به این شکل بیان میشود. جای بسی تعجب است که بعضی نمایندگان با ادبیاتی که در شأن مجلس و نمایندگی نیست، با وزرا برخورد میکنند. درحالیکه مقاممعظمرهبری برخورد محترمانه و همراه با ادب با وزرا، بهویژه در کمیسیونها را یکی از ضروریات تعامل برشمردند و افزودند: نه نمایندگان باید نگاه تحقیرآمیز و همراه با اهانت داشته باشند و نه دولت و وزرا، نگاه سلطنتمآبانه. در همه مراحل باید ادب رعایت شود (از سخنان مقاممعظمرهبری در جمع نمایندگان مجلس). زمان مناسبی که ایشان برای بیان مطالب فوق انتخاب کردند جای تأمل دارد.
کمتر از یکسال دیگر دوره نمایندگی نمایندگان فعلی مجلس تمام میشود؛ یکسالی که برنامه ششم توسعه در آن به تصویب میرسد؛ یعنی یک لایحه بودجه دیگر در همین مجلس تصویب خواهد شد و مهمتر از آن به احتمال قریب به یقین تا یک ماه آینده، توافقی بین ایران و کشورهای ١+٥ منعقد خواهد شد و باید، همدلی و همزبانی مجلس و دولت را کلید حل مشکلات دانست. توصیه ایشان بر برخورد محترمانه و همراه با ادب، درست بعد از زمانیکه دکتر ظریف توسط کوچکزاده- خائن- خطاب شد، جای تأمل دارد. مهمتر اینکه خیانت وزیر خارجه بهنظر آن فرد بیادب، به رعایتنکردن رهنمودهای مقاممعظمرهبری بازمیگشت که با سخنان روز چهارشنبه ایشان و حمایتی که از تیم مذاکرهکننده کردند، معلوم میشود دلواپسی امثال این آقایان و هزینهکردن از رهبری، چه شرایطی دارد.
پرسش این است: از نظر حقوقی، آنچه در مجلس اتفاق افتاد و الفاظی که علیه وزیر خارجه به کار بردند آیا وصف مجرمانه دارد؟ برابر ماده واحده قانون استفساریه درباره کلمه اهانت و توهین یا هتک حرمت، مندرج در مقررات جزائی که مقرر میدارد «از نظر مقررات کیفری اهانت و توهین و... عبارت است از بهکاربردن الفاظی که صریح یا ظاهر باشد یا ارتکاب اعمال و انجام حرکاتی که با لحاظ عرفیات جامعه و با درنظرگرفتن شرایط زمانی و مکانی و موقعیت اشخاص موجب تخفیف و تحقیر آنان و با عدمظهور الفاظ توهین تلقی نمیگردد»، معلوم است بهکاربردن کلمه خائن نسبت به وزیری که در حال مذاکره است و برای پاسخگویی به مجلس آمده، از مصادیق عینی هتک حرمت اشخاص موضوع مواد ٦٠٨ و ٦٠٩ قانون مجازات اسلامی است. کلماتی که نماینده مذکور از آن استفاده کرد، علاوه بر اینکه توهین تلقی میشود، همراه با دادوفریاد بود و نوعی فحاشی هم تلقی میشود.
اوج بياعتمادي به رسانه رسمي
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش در نقد رسانه ملي نوشت:
اگر بگوييم كه يكي از مهمترين ضعفهاي جامعه ما بحران ارتباطي و رسانهاي است گزاف نگفتهايم. به نظر ميرسد كه اين بحران عميقتر و حتي خطرناكتر از مشكلات اقتصادي، اجتماعي و سياست خارجي است. شايد عامل بخشي از بحرانهاي ديگر، همين نارسايي و ضعف رسانهاي است. ركن اصلي اين ضعف نيز به صداوسيما مربوط ميشود.
فقط براي اينكه بدانيم مشكل كجاست يك مثال بزنيم. چند وقت پيش يك تيم فوتبال دستچندم در يك كشور يك گل زد، بازيكنان و تماشاگران چنان خوشحالي كردند كه حد نداشت، زيرا آن گل، تنها گلي بود كه در فصل مسابقات زده بودند. حالا شده حكايت صداوسيما، يك جوان دوره دكتراي جامعهشناسي در يك برنامه مستقيم تلويزيوني در عرض چند دقيقه سخناني را طرح ميكند كه ميتوانست سخناني عادي در هر رسانهاي باشد، ولي از بس كه تلويزيون ايران خالي از اين سخنان است، به يكباره اين اظهارات گل ميكند و در تمام شبكههاي مجازي منتشر ميشود و افتخاري را براي گوينده آنها رقم ميزند. خب حالا ببينيم اين وضع رسانهاي چه عوارضي خواهد داشت. فراموش نكنيم فقط جامعه نيست كه از آن متضرر ميشود، بلكه دستاندركاران همان رسانه نيز نسبت به رسانه خود بيگانه و بياعتماد ميشوند. چگونه؟ اخيرا يك گفتوگوي بسيار جالب و خواندني با خبرنگار واحد مركزي خبر در سوريه را خواندم. به نظر ميرسد كه اين گفتوگو چندان مورد توجه رسانههاي اصلاحطلب واقع نشد.
حتي برخي رسانههاي اصولگرا كه آن را بازنشر كردند، متوجه عمق مشكلي كه در گفتوگو طرح شده است، نشدند. اجازه دهيد بخشهايي از گفتوگو را مرور كنيم. «ببينيد ما در شش ماه اول بحران در سال ٩٠ عملا در يك نوع سردرگمي به سر ميبرديم، نه تنها صداوسيماي خودمان بلكه رسانهها در سطح كلان در آن مقطع سردرگم بودند، تمام اتفاقاتي كه نام برديد من در همان شش ماه از دمشق به تهران مخابره و ارسال كردم. اما چرا روي آنتن نيامد؟
به خاطر همان سردرگمي بود و بعد از شهريور ٩٠ كمي روي آنتن دستمان بازتر شد ولي باز هم آمديم بر اساس سياستهاي شوراي عالي امنيت ملي كار كرديم، چرا كه اين شورا به ما ابلاغ كرد خط خبري شما بايد حمايت از نظام سوريه باشد و وقتي اين شد، طبيعي است كه ما بسياري از خبرها را نبايد بگوييم و عملا وارد جنگ رسانهاي شديم، ميگفتند دمشق سقوط كرد، ما گزارش ميداديم كه دمشق سقوط نكرده است، يا ميگفتند بشار اسد كشته شد، ما با بشار مصاحبه ميگرفتيم و وي را در تلويزيون نشان ميداديم....
به طور كلي در افكار عمومي آنقدر رسانههاي غربي، عربي و عبري كار ميكنند كه وقتي بحث بحران پيش ميآيد، متاسفانه خيلي از تصميمگيران داخل كشورمان در خارج از صداوسيما چشمشان به الجزيره و سيانان و بيبيسي است. حتي در وزارت خارجه هم چشمشان به رسانههاي غربي بود. در مرداد ٩١ يكي از مسوولان ارشد صداوسيما به من زنگ زد و گفت كه تو ديوانهاي كه هنوز در دمشق ماندي، دمشق سقوط كرده است و بايد سريع آنجا را ترك كنيد، در حالي كه در دمشق خبري نبود... اصل قصه اين است كه خيلي از تصميمگيران ما، بدون آنكه اسمي از سازمانها يا نهادها ببريم، خودشان منفعل همين شبكههاي غربي هستند. مثلا من در مرداد ٩١ كه همه ميگفتند دمشق سقوط كرده است، هفت دقيقه گزارش فرستادم و هفت منطقه را رفتم و در پنج منطقه هيچ گونه ناامني و خطري نبود...
بنابراين مردم ما به رسانه خودمان اعتماد ندارند و از طرف ديگر امپراتوري رسانهاي غرب بسيار قوي است، خيلي از فعاليتهاي رسانههاي غربي در شبكههاي مجازي وارد شده است و ما در اين حوزه تاثيرگذاري چنداني نداريم. حتي فعاليتهاي ما نتيجه معكوس هم دارد...»وقتي كه مديران يك رسانه و مديران دولتي، به اخبار توليدي خودشان اعتماد ندارند، و اخبار خود را از رسانههاي ديگر و غيررسمي ميگيرند، چه انتظاري دارند كه مردم غير از اين رفتار كنند؟ آنان برخلاف آنچه ميگويند، عمل ميكنند، پس چرا ميخواهند مردم به آنچه آنها ميگويند عمل كنند و پايبند باشند؟ جالبتر از همه اينكه حتي به خبرنگار خودشان هم اعتمادي ندارند، به عبارت ديگر يقين دارند كه خبرنگارشان هم خبر درست نميفرستد، و هرچه هم قسم بخورد كه اخبار صحيح ميفرستد، مقبول واقع نميشود. در واقع اين نگرش و نگاه فراتر از بياعتمادي اخلاقي است، بلكه بياعتمادي صلاحيتي و حرفهاي به فعالان رسانه ملي را نيز در برميگيرد. وقتي كه بياعتمادي به رسانههاي رسمي كشور حتي از جانب متوليان و دستاندركاران آن تا اين حد عميق باشد، چگونه ميتوان انتظار داشت كه در مواقع ضروري اين رسانه كاركرد مثبت خود را نشان دهد؟ شايد پرسيده شود كه راه و چاره چيست؟
پاسخ اين است كه نگرش رسمي و موجود به موضوع رسانه و آزادي بيان و حقوق ديگران بايد به كلي تغيير كند. رسانه مدرن، ابزاري در دست عدهاي معدود نيست كه هر طور كه بخواهند با آن به ديگران خط بدهند. براي خط دادن هم بايد بسيار محتاط بود و در موارد بسيار خاص و استثنا اقدام كنند. رسانه وقتي كه تبديل به ابزاري براي خطدهي شد، اعتماد ديگران حتي دستاندركارانش نيز از آن سلب ميشود. با وضعيت كنوني رسانههاي رسمي كشور، اميد چنداني به اينكه رسانههاي ما به عنوان يك جزو مهم از قدرت اجتماعي در جامعه ظاهر شوند نبايد داشت. امروز بيش از هر وقت ديگري نقد سياست رسانهاي رسمي الزامي است، به ويژه آنكه انحصار آن نيز شكسته شده است و هرچه جلوتر برويم، بياعتمادي به اين رسانهها بيشتر ميشود و جامعه از وجود يك نهاد حياتي محروم و اين موجب ضعف كلي در همه شؤون جامعه ميشود.
- بادهفروش از کجا شنید؟!
حسين شريعتمداري در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
آقای دکتر روحانی را با سابقه 37 ساله از حضور نزدیک در عرصه سیاسی پرفراز و نشیب جمهوری اسلامی ایران، میتوان و باید یک سیاستمدار کارکشته و سرد و گرم چشیده تلقی کرد ولی متاسفانه، برخی از مواضع ایشان با آنچه از یک سیاستمدار برجسته و مخصوصا در کسوت شریف روحانیت انتظار میرود فاصله زیادی دارد و به این نگرانی دامن میزند که شاید رئیسجمهور محترم کشورمان را شماری از مشاوران ناهمدل و ناهمراه احاطه کرده باشند و مواضع مورد اشاره دستپخت همین مشاوران ناهمدل- و یا دستکم نابلد- باشد. دراینباره اگرچه گفتنی بسیار است ولی اظهارات دیروز آقای دکتر روحانی در «همایشسراسریفرمانداران» موضوع یادداشت پیشروی است که به مواردی از آن اشاره میشود.
1- آقای دکتر روحانی در سخنان دیروز خود باز هم به روال همیشگی و برای چندمین بار به منتقدان دولت حمله کرد و البته این بار از عباراتی نظیر «بروید به جهنم»!، «بیسواد»! «کسانی که از مراکز خاص پول میگیرند»!، «کاسب تحریم»! و ... استفاده نکرد. حملات پی در پی آقای رئیسجمهور به منتقدان، این تلقی را در عرصه سیاسی کشور پدید آورده است که ایشان هرگاه در برنامههای دولت با نارسایی و ناکامی روبرو میشود و یا نشانههایی از شکست و بنبست را احساس میکند به جای توضیح علت برای مردم که میتواند جلب حمایت و همدلی آنان را در پی داشته باشد، منتقدان دولت را که در مواردی «فرضی»! نیز هستند، به باد انتقاد و عتاب میگیرد.
این روال تا آنجا پیش رفته است که امروز هرگاه رئیسجمهور زبان به ملامت منتقدان میگشاید، بسیاری از مردم و مخاطبان به گونهای «شرطی» نارساییها و ناکامیهایی را جستجو میکنند که دولت محترم در همان ایام با آن روبرو بوده است! و حمله آقای دکتر روحانی به منتقدان را -باعرضپوزش- برای پوشاندن این ناکامیها و نارساییها ارزیابی میکنند!
کاش آقای رئیسجمهور افرادی را بدون تابلوی نهاد ریاستجمهوری به میان مردم میفرستاد و بازتاب سخنان دیروز خود را از زبان آنها میشنید و چنانچه ملاحظه میکرد بسیاری از آنان، برخی از نارساییهای این روزها نظیر ناهماهنگی در افزایش قیمت بنزین، بیتدبیری در افزایش بهای گاز مصرفی، اظهارات چندگانه و متضاد مسئولان دولتی درباره باقی ماندن یا حذف سهمیه بنزین، بخشنامه معاون اول که تا پایان سال هیچ افزایش قیمتی نخواهیم داشت و... را علت حمله اخیر وی به منتقدان میدانند و بر این باورند که توضیح رئیسجمهور درباره چرایی این معضلات و بیتدبیریها ضروریتر از سخنان دیروز ایشان است.
2- آقای رئیسجمهور در بخشی از سخنان دیروز خود میگوید: «اسرار کشور باید محفوظ باشد، مگر کسی در این شک دارد؟ حالا یک نصیحتی رهبر معظم انقلاب فرمودند و چون رهبر هستند باید نصیحت کنند. حالا عدهای راه میافتند و میگویند؛ دولت! اگر تشنه شدی باید آب بخوری یا دولت! تو به اکسیژن نیاز داری. خودمان هم میدانیم. افرادی که امروز مسئولیت مذاکرات را دارند از لحاظ سیاسی و عمومی و در حد فنی در سطح بالایی هستند»! درباره این بخش از سخنان ایشان گفتنی است؛
الف: ظاهرا آقای رئیسجمهور در این بخش از اظهارات دیروز خود دچار «سهواللسان» و خطای الفاظ شده است، چرا که ایشان به خوبی میدانند توصیه رهبر معظم انقلاب به دولت درباره شنیدن نظر منتقدان، فقط یک «نصیحت» نیست، بلکه توصیه حضرت ایشان یک «دستورالعمل» است که دولت و شخص رئیسجمهور هم به لحاظ قانونی و هم به لحاظ شرعی موظف به اجرای آن هستند. از این روی خواسته عدهای که به تعبیر رئیسجمهور «راه افتادهاند»! و درباره روند مذاکرات و دادهها و ستاندهها توضیح میخواهند، یک اقدام کاملا قانونی است و فرافکنی آقای دکتر روحانی، نه وجاهت قانونی دارد و نه وجاهت شرعی. اگرچه با توجه به شخصیت رئیسجمهور محترم میتوان اظهارات یاد شده را به حساب خطای بیان ایشان نوشت و شاید هم به حساب عصبانیت غیرقابل توجیه وی از ناکامی در مذاکرات هستهای و فاصله فراوانی که میان وعدههای اولیه ایشان با نقطهای که امروزه در آن هستند پدید آمده است...
ب: حتی اگر توصیه رهبرمعظم انقلاب را فقط یک «نصیحت» تلقی کنیم، باز هم آقای رئیسجمهور و دولت ایشان ملزم و مکلف به اجرای بیکموکاست آن بوده و هستند و اساسا مقبولیت و مشروعیت همه دولتمردان و مسئولان در پیروی از منویات رهبرمعظم انقلاب - چهدستورالعمل و چه نصیحت- قابل تعریف است.
ج: حالا به توصیه حضرت آقا خطاب به رئیسجمهور و تیم مذاکرهکننده هستهای که موضوع بند یاد شده است، توجه کنید؛
«همدلی لازم است، همدلی را باید به وجود آورد، همدلی را باید رشد داد. این توصیه من به همه است. الان فرصت خوبی است برای همدلی؛ یک عدهای مخالفند، یک عدهای اعتراض دارند؛ خیلی خب، مسئولین ما که مردمان صادقی هستند، مردمان علاقمند به منافع ملیاند، بسیار خب، یک جمعی از مخالفان را - از آن افرادی که شاخصند- دعوت کنند، حرفهای آنها را بشنوند، ای بسا در حرفهای آنها یک نکتهای باشد که این نکته را اگر رعایت کنند، کارشان بهتر پیش برود؛ اگر چنانچه نکتهای هم نبود، آنها را قانع کنند؛ این میشود همدلی؛ این میشود یکسانسازی دلها و احساسها».
آیا هیچ عقل سلیمی میتواند در خیرخواهی حکیمانه این توصیه حضرت آقا برای رئیسجمهور و تیم مذاکرهکننده هستهای کمترین تردیدی روا بدارد؟ آیا همدلی با مردم و از جمله منتقدان نیاز مبرم و حیاتی دولت محترم نیست؟ و یا شنیدن نقد و نظر منتقدان به قول رهبر معظم انقلاب «پیشرفت بهتر کارها» را به دنبال ندارد؟
این توصیه حکیمانه کجا و تعبیر آقای روحانی که «حالا عدهای راه میافتند و میگویند «دولت! اگر تشنه شدی باید آب بخوری، دولت! تو به اکسیژن نیاز داری»؟! آیا انتقاد منتقدان هستهای این است که چرا دولت وقتی تشنه است آب نمیخورد؟ و یا، چرا توجه ندارد که به اکسیژن نیاز دارد؟! آقای روحانی پیش از این هم در واکنش منتقدان به اقدام نابجای پیادهروی آقای ظریف با جانکری صورت مسئله را تغییر داده و گفته بود «این که بگوئیم یک دیپلمات تند راه رفت یا کتش کج بود، عینکش چطور بود که حرف نشد»! و توضیح نداده بود که کدام منتقدی به کت و عینک آقای ظریف انتقاد کرده بود؟! خدا بر درجات امام راحل ما(ره) بیفزاید که نه فقط انتقاد، بلکه تخطئه را نیز هدیه الهی میدانستند.
3- آقای رئیسجمهور در توجیه خودداری از توضیح درباره جزئیات مذاکرات هستهای و باخبر کردن مردم از آنچه دادهایم و آنچه گرفتهایم میگوید «اسرار کشور باید محفوظ باشد» و با تأکید میپرسد «مگر کسی در این شک دارد»؟! درباره این بخش از اظهارات دیروز آقای رئیسجمهور باید گفت؛
الف: بیتردید این سخن آقای روحانی قابل قبول و منطقی است که «اسرار کشور باید محفوظ باشد» ولی آنچه درخواست مکرر دلسوزان بوده و هست، افشای اسرار کشور نبوده و نیست، بلکه منتقدان خواستار توضیح درباره «توافق لوزان» هستند زیرا آنچه از متن توافق یاد شده - و یا به قول دولتمردان بیانیه لوزان!- برمیآید، از «دادههای نقد» ما در مقابل «وعدههای نسیه» حریف حکایت میکند. آنهم وعدههای نسیهای که بهتر است هرگز تحقق پیدا نکند! چرا که ماهیت این وعدههای نسیه نیز واگذاری امتیازات بیشتر به طرف مقابل است و به عقیده نگارنده که دلایل آن هم به وضوح ارائه شده است؛ «در توافق لوزان اسب زین شده را دادهایم و افسار پاره تحویل گرفتهایم». خواسته بارها اعلام شده منتقدان، توضیح این «دادهها و گرفتهها» است.
آیا توضیح و خبررسانی دولت محترم درباره متن و محتوای توافق لوزان که در مقیاس بینالمللی منتشر شده است، «اسرار محرمانه» تلقی میشود؟! عزیزان مذاکرهکننده میگویند آنچه آمریکاییها در تفسیر خود از توافق لوزان ـ فکت شیت- منتشر کردهاند قابل اعتماد نیست. خب! تفسیر شما از توافق یاد شده چیست؟ اینکه دیگر محرمانه نیست، هست؟! به قول حافظ؛
سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که بادهفروش از کجا شنید؟!
4- رئیسجمهور محترم در سخنان دیروز خود به انتخابات اشاره کرده و تاکید میکند؛
«انتخابات غیرآزاد معنی ندارد... اگر انتخابات به معنی واقعی بود میتوانیم همه در آن رقابت سالم داشته باشیم».
ممکن است بفرمایند مگر غیر از این است که باید انتخابات آزاد داشته باشیم که باید گفت؛ حضرتعالی یک روحانی سیاستمدار و حقوقدان هستید و به یقین میدانید که «اصرار بر یک امر بدیهی به مفهوم و معنای تردید در آن است». جناب روحانی آیا اگر گفته شود «آراء انتخاباتی رئیسجمهور یازدهم باید به دقت شمرده شود» این اظهارنظر به مفهوم آن نیست که صحت شمارش آراء جنابعالی مورد تردید است؟!
دیروز بلافاصله بعد از اظهارات آقای روحانی، این بخش از سخنان ایشان که «انتخابات غیرآزاد معنی ندارد» به تیتر اول خبرگزاریهای خارجی نظیر «دویچه وله»، «بیبیسی»، «رادیو آمریکا» و... تبدیل شد و این تفسیر را در پی داشت که سلامت انتخابات پیشروی در ایران مورد تردید رئیسجمهور این کشور است!