آنچه که در پیشینهی تاریخی کشور ما وجود دارد،رخدادهایی نیستند که به سادگی بتوان از آنها عبور کرد.این مملکت از سدهها پیش همواره آبستن تحولات بوده است.چه آن زمان که کشور به شکل ملوک الطوایفی اداره میشد و یا زمانی که مغولان به ایران حمله کردند؛چه زمانی که سلسلههای گوناگون پادشاهی سرکار میآمدند و در آخرین آنها سلسلهی قاجاریه و بعد رژیم پهلوی برسر کار بودند،جریانهای خاصی رخ دادند که همگی در شکل بسیار کلان توانایی تصویری داشتند.
مهمتر از همهی اینها،سقوط رژیم ستم شاهی و پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن وقوع جنگ تحمیلی و حماسهی هشت سال دفاع مقدس همگی آنقدر بضاعت داشتند و دارند که صدها سریال و فیلم تلویزیونی و صدها فیلم سینمایی براساس این دو رخداد مهم به تصویر درآیند.
این بضاعت به سبب واقعیبودن و حماسی و ملی و اسلامی و دینی بودن آنهاست،همچنان که واقعیتهای دیگر زندگی دست کم در این بیست و پنج ساله،جدای از مقولهی انقلاب و جنگ شامل مسایل اقتصادی و رخدادهای خاص مرتبط با آن.موردهای آموزشی،اجتماعی و معیشتی نیز میشود که هرکدام در این بیست و پنج سال دارای رخدادهای خاصی شدند؛اما بهرهبرداری سینمایی از این واقعیتها واقعا چقدر انجام گرفته است، حتی موضوع اسرای ایرانی در زمان جنگ و رهایی این آزادگان از مرداد 1369 تاکنون چقدر در رسانهی سینما مورد بهرهبرداری قرار گرفته است؟
برحسب اتفاق موردهایی که برشمرده شد متعلق به ژانرهایی است که در تعامل با مخاطب خود همواره پاسخگو بوده است،و مردم علاقهمندی خود را به آنها اثبات کردهاند.یعنی واقعیتهایی که از دمدستترین سوژهها به حساب میآید،اما بهرهبرداری از آنها در قالب تصویری بسیار دوردست مینماید.
سهم مخاطب سینما،از اینگونه فیلمها مقولهای خاص است.تماشاگر در هر اثری که به این رخداد بپردازد خود را بهگونهای واقعی جزو عوامل داستان میپندارد و این به فراگیری انقلاب و عظمت آن ارتباط تام دارد.در این راستا حتی اگر رخدادی مرتبط با یک کاراکتر خاص نیز باشد باز هم تماشاگر حال در یک شکل محدودتر خود را به جای آن شخصیت قرار میدهد.اما میزان ساخت چنین فیلمهایی چقدر بوده است تا بعدها سهم مخاطب نیز ادا شود؟
از این واقعیت اصیل و این رخداد جهانی تاکنون آن ساخت و سازهای کلان که هیچ، حتی نمیتوان ده فیلم را به سرعت در ذهن به یاد آورد و گفت،یعنی یکی از همان دمدستترین واقعیتها،در بیان سینمایی و در ارایهی رسانهی سینمایی،استفادهی قالب توجهی نشده است و این عجیب و مایهی تأسف است.
در سال 1365 و در همان پویایی دورهای سینمای ایران،حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی فیلمی به نام تیرباران ساخت که داستانش در مورد یکی از ارزندهترین شخصیتهای انقلابی اسلامی بود که پیش از پیروزی انقلاب به شهادت رسید.شخصیت روحانی مبارز شهید«سید علی اندرزگو»در قالب این فیلم سینمایی هرچند نه به تمام معنی،اما جنبههای برجستهی زندگی وی را تصویر میکرد.
تیرباران که از تلویزیون نیز بارها پخش شد،توانست در زمانی خاص با بینندگان و مخاطبان بیشتری ارتباط و تعامل برقرار کند؛و اتفاقا فیلمی موفق هم نام بگیرد.اما جدای از شخصیت«سید علی اندرزگو»صدها نفر که نام بعضی از آنها کمتر هم به گوش رسیده است.دارای سرگذشتهایی بودهاند که سینما آن توانایی را دارد که یان رخدادها را به صورت تصویری به مخاطبان ارایه کند،ولی تاکنون این کار انجام شده است؟
برای مثال شخصیتی مانند طیب را در نظر بگیرید....وی را از آن جهت به عنوان اولین مثال رایه دادم که کاراکتری داشت که عمدتا مردم کوچه و بازار شبیه آن سه شهید را زیاد میتوانستند ببینند-آنچه که او انجام داد و رفتارهای قهرمانانهی او ارزش و بضاعت ساخت یک فیلم روان و یکدست را دارد. جالبتر آنکه«طیب»دارای دو مرحله زندگی است.نخست،ناآشنایی و دوری از زندگی واقعی و در حقیقت زندگی و گذران عمر در غفلت و دوم هشیاری و پیوستن به حقیقت و ادامهی این روند تا رسیدن به شهادت.اتفاقا این نوع زندگی طیب به خصوص تغییر منش و عقیدهی او هرچه بیشتر بضاعت تصویری به دست میدهد.کسان دیگری مثل آیت الله سعید نیز به دلیل کثرت شکنجههایی که بر وی اعمال شد از قشر روحانی، مثال مناسبی برا کاربرد سینمایی و احیای کاراکتر اوست.
- سینمای انقلاب سهم مخاطب
داستانهای دانشآموزی،حکایتهای مرتبط با اعدام شدن تازه دامادها و چشم به راه بودن عروسهای جوان،فرار انقلابیون مسلمان از بازداشتگاهها،تغییر خلق و خوی معنوی و عقیدتی مارکسیستها و جذب شدن آنها به سوی اسلام راستین و موردهای دیگر همگی مقولهای از آن نوع است.
داستانهایی واقعی که ممکن است کاراکتر خاص به علت کثرت وقوع نداشته باشند.پس چرا تاکنون آنچنان که باید و شاید از این داستانهای واقعی به عنوان یک رسالت عظیم و برای آگاهی و آشنایی نسلهای بعدی استفاده و بهرهبرداری سینمایی در بعد کلان نشده است؟ حتی روزگار و احوال کسانی نیز که در مقابل انقلاب ایستادند،به شکلی میتواند بازتاب و روایت آن دوران یعنی بیست و پنج سال پیش باشد.
به عنوان مثال در مقابل فیلمی مثل تیرباران در سال 1365،زودتر از این روایت و در سال 1361،شبکهی اول سیما فیلمی به نام اشباح تولید کرد.داستان این فیلم مربوط به فرار و اختفای دو تن از عوامل ساواک است که در فضایی مملو از ترس و انتظار به جان هم میافتند و یکدیگر را به هلاکت میرسانند. اشباح به صورت سی و پنج میلیمتری و سینمایی ساخته شد،اما پخش تلویزیونی آن نیز -همانند تیر باران-در سالهای بعد این فرصت را یافت که مخاطب بیشتری پیدا کند و فیلم موفقی نیز از کار درآمد.
- واقعیتهای سینمایی آن هشت سال فراموشنششدنی که فراموش شدند
به سبب جنگهای فراوانی که همیشه(در سدهی بیستم و در چند سالی که از سدهی جدید میلادی میگذرد)وجود داشتهاند،سینما نیز همواره به این مقولهی واقعی پرداخته است.از رخداد تلخ جنگ جهانی اول و دوم بارها فیلمهای سینمایی متفاوت و مختلف ساخته شده است و هرگز نیز گویا قرار نیست پروندهی ژانر جنگی به ویژه در ارتباط با جنگ جهانی دوم بسته شود.بهترین شاهد مثلا فیلم نجات سرباز رایان است.(8991،استیون اسپیلبرگ).
بههرحال جنگ حقیقتی ملموس و تلخ است،اما کشورهایی که به نوعی درگیر جنگ شدهاند؛در شکل سینمایی به عنوانهای مختلف به طرح موضوعهای متفاوتی در این رابطه پرداختهاند. مسایل پیرامون جنگ و پیامدهای بعدی آن نیز هرچند دیگر فیلمی بهطور مستقیم در ارتباط با این رخداد به دست نمیدهد،ولی بههرحال متعلق به این ژانر است.حتی ممکن است در صحنههای نبرد،کاراکتری محور فیلم قرار بگیرد و رفتارها و کنشهای وی بستر اساسی داستان شود که اسلحه به دست ندارد. (جدیدترین نوع این کاراکتر فیلم پیانیست ساختهی رومن پولانسکی محصول سال 2002 استکه آدریان برادی در نقش اول آن یعنی ولادیسلاو ژیپلمن بازی میکرد.)