تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۳:۳۶

الهام رسولی: سحرگاه روز سوم شهریور 1320 مقارن با 25 آگوست 1941 سفیران اتحاد شوروی و انگلیس ضمن تسلیم یادداشت دول متبوع خود به علی منصور نخست‌وزیر ایران اعلام داشتند

که با توجه به اینکه دولت ایران در انجام درخواست‌های فوری و مهم 2 کشور همسایه مبنی بر اخراج جاسوسان و اتباع آلمانی مقیم ایران سهل‌انگاری کرده و سیاست مبهم و دو پهلویی را در این اوضاع خطرناک در پیش گرفته، با کمال تاسف واحدهای نظامی 2 کشور طبق دستور ستادهای مربوطه خود وارد خاک ایران شدند.

در همین راستا نیروهای انگلیسی از جنوب و غرب استان‌های کرمانشاهان و خوزستان و نیروهای شوروی نیز در 3ستون به ایران حمله‌ور شده و تمامی استان‌های آذربایجان، مازندران، گیلان و مناطق شمالی استان خراسان را به اشغال نظامی خود درآوردند و در روز 9شهریور ماه نیز در قزوین به نیروهای نظامی انگلیسی ملحق شدند.

علی منصور نخست‌وزیر ایران نیز در روز 5 شهریور بر اثر فشار انگلیسی‌ها استعفاء داده و رضاشاه ناگزیر شد به رغم وجود کدورت با محمدعلی فروغی ملتمسانه از وی برای تشکیل کابینه دعوت نماید. با تشکیل کابینه وی، جواد عامری از کفالت وزارت خارجه کنار رفته و علی سهیلی در سمت وزیر امور خارجه به کار پرداخت و بی‌درنگ سفیران شوروی و انگلیس را از تصمیم دولت مبنی بر ترک مقاومت آگاه ساخت.

و اما در مورد مهمترین علل اشغال ایران نظریات مختلفی تاکنون بیان شده که می‌‌توان مهمترین آنها را در، اهمیت جغرافیایی ایران، ضرورت دستیابی به خطوط ارتباطی ایران، ضرورت تأمین امنیت حوزه‌های نفتی، دستیابی مجدد به بازارهای ایران و بالاخره سیاست غیرعقلایی رضاشاه خلاصه کرد.

البته به نظر می‌رسد نقش و جایگاه ایران در برنامه نظامی هیتلر مهمترین دلیلی است که باعث حمله متفقین به ایران شد.

در این رابطه سرهنگ هانس روده، رایزن نظامی آلمان در ترکیه در گزارش بسیار مفصلی که به وزارت جنگ آلمان ارسال می‌کند بر موقعیت جغرافیایی ایران و ترکیه تاکید بسیار زیادی دارد و بیان می‌کند که در شرایط بحرانی و جنگی، این دو کشور تنها کشورهایی در منطقه خلیج‌فارس و مدیترانه‌اند که می‌توانند با قطع صادرات نفتی و تجاری خود موقعیت نظامی و اقتصادی انگلیس و فرانسه را به صورت جدی به خطر اندازند.

اسکرین، سرکنسول انگلیس در ایران و مأمور تبعید رضاشاه به جزیره موریس در خاطرات خود می‌‌نویسد: تمامی اقدامات دولت ایران در زمان سلطنت رضاشاه جنبه ضدانگلیسی داشته و به نفع کشور آلمان بوده است، به عنوان مثال در این زمینه می‌توان از لغو کاپیتولاسیون و حق قضاوت کنسولی، تعطیلی بانک شاهنشاهی و تأسیس بانک مرکزی به کمک آلمان ها و تجدیدنظر در امتیازات کمپانی نفت ایران و انگلیس و چندین اقدام دیگر نام برد.

اسکرین همچنین تعداد آلمانی‌های مقیم ایران را در سال 1320 حدود دو تا سه هزار نفر می‌داند که همگی به نوعی ستون پنجم کشور متبوعشان به حساب می‌آمدند.

از سوی دیگر به ادعا و گمان شوروی‌ها در آن زمان حدود 4هزار نفر جاسوس حرفه‌ای آلمانی تحت پوشش‌های مختلف سیاسی و تجاری مشغول فعالیت بوده و با برخورداری از حمایت فرماندهان عالی‌رتبه ارتش ایران قصد داشتند که در 8 شهریور 1320 کودتا کنند و یک حکومت صددرصد آلمان‌گرا را به روی کار آورند.

البته تنها سند موجود در این زمینه گویای این مطلب است که در سال 1319 علی
قره‌گوزلو به عنوان یکی از مخالفین رضاشاه به آلمان می‌رود و مقامات این کشور را از وجود یک سازمان مخفی افسران ارتش ایران مطلع می‌سازد. بنا به گفته او این کمیته از افسران عالی رتبه ارتش و سیاست‌مداران با نفوذی است که هدفی جزء سرنگونی رضاشاه را دنبال نمی‌کنند.

وی همچنین اعلام می‌دارد که چنانچه حکومت آلمان شرایط ما را بپذیرد با اجرای یک برنامه ضربتی توسط افسران گارد شاهنشاهی رضاشاه را دستگیر و حکومت جدیدی را تشکیل خواهیم داد.

در هر حال با عنایت به مدارک و منابع موجود واقعیت انکارناپذیر این است که مأمورین گشتاپو و سایر مراکز اطلاعاتی آلمان در ایران قبل از حمله آلمان به شوروی فعال بودند و طبق طرح نظامی هیتلر نیز می‌بایست فعالیت بیشتری انجام دهند، که این وضع از نظر انگلیسی‌ها و روس‌ها که زیر ضربات خرد‌کننده نیروهای آلمانی قرار داشتند قابل تحمل نبود.

به خصوص با فرار آلمانی‌های مقیم عراق پس از شکست حکومت گیلانی، خطوط کمک‌رسانی به شوروی از طریق خلیج‌فارس در معرض خطر جدی قرار گرفته بود.

در مجموع اشغال نظامی متفقین بدان جهت که باعث سقوط حکومت اقتدارگرای رضا‌شاه شد و قدرت را به فرزند او سپرد نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و نظامی ایران محسوب می‌شود که هیچگاه از حافظه تاریخ سیاسی اجتماعی ایرانیان پاک نمی‌شود.