همه کنار هم آرام و صمیمی اما باصلابت ایستادهاند. حتی غبار خاک و گذشت زمان هم نتوانسته ذرهای از نورانیتشان کم کند. دست به دست و دل به دل هم داده بودند تا نگذارند خرمشهر اسیر دشمن شود.
حماسه آنها با دستهای خالی خلق شد تا سندی زنده باشد از ارادهای که ایمان راستینشان را نشان میداد.
حالا بیش از ۳۰ سال از این همنشینی و همراهی گذشته اما نام ۷۰۰ دلاوری که طی 34 روز مقاومتی جانانه در خرمشهر کردند در تاریخ ماند.
همانهایی که بعدها نخستین شکست ظاهری را به پلی برای پیروزی بزرگ لشكر اسلام بدل کردند و خونینشهر را دوباره به آغوش وطن باز گرداندند.
جاسم غضبانپور، عکاس و مستندساز دوران جنگ با خلق اثری بدیع، یاد آن ۷۰۰ دلاور را زنده نگهداشته. گفتوگوی ما با او درباره ویژگیهای این اثر «فتومونتاژ» در سالروز آزادسازی خرمشهر تقدیم شما میشود.
- تصویری که پیش روی ماست، ابهت و عظمتی خیرهکننده دارد. چطور به فکر ساخت چنین اثری افتادید؟
چند سال پیش که موزه دفاع مقدس خرمشهر داشت ساخته میشد، از بنده خواستند چند قطعه عکس از بچههای جنگ به آنها بدهم تا به دیوارها بزنند. برای بچههای موزه خیلی فرق نمیکرد که عکس کدامیک از رزمندگان یا مال کدام شهر باشد. میخواستند تنها فضای خوبی را برای آنجا ایجاد کنند. پیشنهاد دادم عکس بچههای خرمشهر، یعنی آنهایی را که از ابتدای جنگ تا عملیات بیتالمقدس در طول سالهای ۵۹ تا ۶۳ حضور داشتند به دیوارها بزنیم. بعد دیدیم عکس هر يک از رزمندگان را بزنیم، کار ناقص میماند و در حق دیگر بچهها ظلم میشود.
- پس از ابتدا قرار نبود این تعداد تصویر بدیع در کنار هم قرار بگیرد و یک اثر واحد را شکل بدهد؟
نه، ابتدا قصد داشتیم عكس آنهایی را که هسته اولیه سپاه خرمشهر را بهوجود آوردند تهیه کنیم. آنها در این عکس حضور دارند و شاید بيست سي نفری باشند که بعضی از آنها به شهادت رسیدهاند.
اوایل جنگ ما ارتش منسجمی نداشتیم و بچههای خرمشهر بهصورت خودجوش دست به دست هم میدادند و از شهر دفاع میکردند. این اتفاق از ابتدای سال ۵۹ که هنوز جنگ بهصورت رسمی شروع نشده بود آغاز شد. ما آن روزها در مرز شلمچه شهید دادیم و مناطق مرزی دائما مورد تعرض عراقیها قرار میگرفت.
- همانها هم ظاهرا عکسشان توی این اثر نهایی وجود دارد؟
بله، تقریبا همه کسانی که در این تصویر مونتاژ شده حضور دارند بومی خرمشهرند. شاید تعداد کمی باشند کسانی که از دیگر شهرها برای دفاع از شهر آمده بودند.
حتی عدهای از رزمندگان اهل شمال ایران بودند اما در خرمشهر بزرگ شده بودند و برای همین اینجا وطنشان شده بود. برخلاف تصور برخیها باید اعلام کنم بیش از ۵۰ درصد رزمندگاني که در این تصویر دیده میشوند عرب اصیل ایران هستند.
آنها دلشان برای این وطن میتپید و اینکه بعضیها میگویند عربها میخواستند شهرها را تقدیم صدام کنند، یک اشتباه بزرگ است.
احساس کردم خوب است همه رزمندگانی را که دست به دست هم دادند تا مقاومت 34 روزه خرمشهر علیه عراق را بیافرینند یکجا کنار هم جمع کنیم.
- درباره مقاومت 34 روزه اهالی خرمشهر بیشتر توضیح میدهید؟
بسیاری از ساکنين خرمشهر تصمیم داشتند در برابر هجوم وحشیانه ارتش بعث واکنش نشان بدهند. شاید آنها با حداقل امکانات وارد این جنگ شدند. مثلا یک تفنگ «برنو» یا «ام- 1» داشتند و میخواستند جلوی نفوذ عراقیها را بگیرند.
قبل از شروع جنگ، تمام مدارس شهر به محل اسکان جنگزدههای مناطق مرزی شلمچه تبدیل شده بود و عملا بازگشایی مدارس در روز اول مهرماه امکانپذیر نبود. با شروع جنگ، بچههای رزمنده با همه توانشان دفاع را آغاز میکردند اما نهایتا پس از 34 روز شهر بهدست عراقیها افتاد و آنها مجبور شدند تا «کوت شیخ» عقب بکشند.
- کوت شیخ چقدر با مرکز خرمشهر فاصله دارد؟
خرمشهر دو بخش شمالی و جنوبی دارد و رود کارون اینها را از هم جدا میشوند. به آن طرف رودخانه که بخش جنوبی است «کوت شیخ» میگویند.
بخش اصلی و مرکزی شهر هم در قسمت شمالی رودخانه قرار دارد. بچهها از شهر عقبنشینی كردند و به «کوت شیخ» رفتند. البته طی ۱۸ ماه بعدی دائما مقاومت كردند، تک میزند و عملیاتهای شبانه انجام ميدادند تا جبهه مقاومت را حفظ کنند.
- شما هنگام شروع جنگ کجا بودید؟ آن موقع عکاسی هم میکردید؟
من عکاسی را پیش از انقلاب شروع کرده بودم. جنگ قبلا در مرز شلمچه شروع شده بود و من سال ۵۹ امدادگر هلال احمر بودم و میرفتم و برایشان عکاسی میکردم.
روز سی و یکم شهریور ماه دو حلقه فیلم خریده بودم و داشتم میرفتم پیش یکی از بچهها تا دوربین را بگیرم که اولین گلوله توی فلکه راهآهن خرمشهر به زمين خورد.
- وقتی ایده جمعآوری عکسها و تبدیل آنها به یک اثر واحد به ذهنتان رسید کار را از کجا شروع کردید؟
همانطور که گفتم ما تصمیم گرفتیم عکس همه رزمندگانی را که در دفاع 34 روزه خرمشهر حضور داشتند، در یک اثر واحد داشته باشیم. عکسهایی که ما آنها را با هم مونتاژ کردیم، تصاویر کامل ما از بچههای رزمنده نیست.
چون برخی از بچهها بودند که هیچ عکسی از آنها باقی نمانده بود. خب باید میرفتیم و عکس همه رزمندگان را در جاهای مختلف بهدست میآوردیم.
حتی به کتابخانهها و مدارس سرزدیم تا مثلا یک عکس سه در چهار از آنها پیدا کنیم. بعد یک فهرست تهیه کردیم و برای هر يک از اسمها یک پوشه در نظر گرفتیم و هرچه عکس از یک نفر داشتیم داخل آن پوشه قرار میدادیم.
مثلا از شهید محمد جهانآرا ۲۰ فریم عکس دستهجمعی داشتیم که این عکس داخل ۲۰ پوشه دیگر هم قرار داده شده.
پوشهها که تهیه شد سعی میکردیم بهترین عکس از یک رزمنده را که کیفیت مناسبي داشت و حالت صورتش به تصویر کلی نزدیک بود انتخاب کنیم.
اگر به اثر نهایی نگاه کنید میبینید که همه تقریبا دارند به دوربین نگاه میکنند، لباس واحدی پوشیدهاند و حالتشان شبیه هم است. انگار همگی در یک لحظه کنار هم ایستادهاند و یک عکس یادگاری گرفتهاند.
- انجام چنین کاری چه سختیهایی داشت؟ چطور مشکلات پیش رو را حل میکردید؟
چون انجام این کار قبلا سابقه نداشت، تجربه اول ما بهشمار میرفت و همین امر باعث میشد دشواریهای کار بیشتر شود اما بالاخره یک اشتیاق و لذتی داشتیم تا کار را به سرانجام برسانیم. با دیدن دوباره بچهها یا عکسهایشان کلی از خاطرات برایمان زنده شد.
تقریبا تمام کسانی که در این تصویر حضور دارند با من دوست بودند. در دوران دفاع 34 روزه و سپس در روزهای قبل از فتح خرمشهر، بچههای هر گروه با هم بودند و به همین دلیل یک رفاقتی بینشان بهوجود میآمد اما چون کار ما عکاسی بود با همه آنها سروکار داشتیم و همهشان را میشناختیم.
- برای خلق این اثر تقریبا چند فریم عکس جمعآوری شد؟
هنوز فرصت نکردهایم ببینیم چه تعداد عکس از رزمندگان جمعآوری شده. شاید دهها هزار فریم باشد.
- عکسهای اصلی را پیش خودتان نگهداشتید؟
خیر، وقتی فهرست اولیه تهیه شد از بچهها دعوت میکردیم عکسهایشان را بیاورند تا از آنها یک نسخه جدید تهیه کنیم. عکسها به جان بچهها بسته بود.
چون هر يک از آنها با این عکسها هزاران خاطره داشتند. گذشته از این در برخی از موارد کیفیت عکسها اصلا خوب نبود و باید چندین نسخه از آنها تهیه میشد تا به نتیجه دلخواه میرسیدیم. برای این کار، از انواع لنزها و تجهیزات خاص دیجیتال بهره گرفتیم و از عکسها، دوباره عکاسی کردیم.
- یعنی همه عکسها در این مرحله تبدیل به فایلهای دیجیتالي شدند؟
بله، بعد نشستیم ببینیم عکسها متعلق به چه کسانی است. شاید هفتهای دو سه بار از بچههای همان روزها دعوت کردیم تا بیایند و به کمک آنها بچهها را یکییکی شناسایی کنیم. بههر حال ۳۰ سال از آن روزها گذشته و خیلیها چهرهشان نسبت به آن موقع تغییر اساسی کرده.
از طرفی ما عکسهای مشترک زیادی داشتیم و امکان این وجود داشت که مثلا از یک نفر، چند عکس به فایل نهایی راه پیدا میکرد.
برای همین باید پشت سر هم پرینت میگرفتیم و دقت میکردیم که عکس تکراری از یک رزمنده در فایل اصلی وجود نداشته باشد.
- برای خلق اثر نهایی از چه نرمافزاری بهره بردید؟
ما با خانم ناظمان که یکی از گرافیستهای حرفهای کشور است این کار را شروع کردیم و از نرمافزار فتوشاپ بهره بردیم. هنگامی که میخواستیم کار مونتاژ را انجام دهیم مشکلات عدیده دیگری گریبانمان را گرفت.
مثلا ما از یک رزمنده تنها یک عکس سه در چهار داشتیم و باید برای آن سر و گردن، یک پیکر و هیکل هم میساختیم؛ بهصورتی که بههم بیایند و مشخص نشود که اینها ربطی به هم ندارند.
اشخاص را که کنار هم قرار میدادیم در هر مرحله یک پرینت میگرفتیم تا نتیجه کار را ببینیم. یکی از مسائلی که با آن مواجه شدیم حجم بالای اطلاعات بود.
ما از دهها هزار عکس، فایل دیجیتال داشتیم که حفظ آنها روی یک سیستم دردسرهایی را بهوجود میآورد. چندبار سیستم اصلی دچار ویروس شد و بخشی از اطلاعات از بین رفت.
بعضی وقتها سیستم بهدلیل سنگینی حجم اطلاعات هنگ میکرد. خب ما با یک تصویر مواجه بودیم که ۴۰ متر عرض و ۱۰ متر طول داشت.
- درواقع مثل اینکه با یک فایل باز با چندین هزار پشتوانه تصویری طرف بودید.
بله، مجبور بودیم هر روز از آن بکآپ بگیریم. روزهای آخر دیگر حجم عکس اصلی به چند ترابایت میرسید و بعضی وقتها چند ساعت طول میکشید تا سیستم بالا بیاید و بتوانیم کار جدیدی روی آن انجام دهیم. چند ترابایت هم به فایل عکسهایی که جمعآوری کرده بودیم اختصاص دادیم.
- پس از آنکه فایل نهایی آماده شد اولین بار آن را کجا رونمایی کردید و واکنش همرزمان خرمشهری به این فتومونتاژ چه بود؟
همه بچههای خرمشهر که در آن 34 روز اول مقاومت شهر حضور داشتند با هم یک قراری گذاشتند که روز سوم خرداد هر سال برگردند شهرشان.
چون الان هر کدامشان یک طرفی هستند و در روز سوم خرداد هر کسی که بتواند میآید خرمشهر. حدود سه سال پیش بود که برای اولین بار از این فایل یک پرینت بنر گرفتم.
این بنر را جلوی تالار خلیج فارس در فلکه فرمانداری خرمشهر نصب کردیم. خب هیچکس نمیدانست چنین کاری قرار است انجام شود.
حتی آنهایی که به من در تهیه این اثر کمک کرده بودند هم نمیدانستند ماحصل کار اینگونه از آب درمیآید. بچهها یکییکی میآمدند و مقابل بنر میایستادند. همه آنها شگفتزده شده بودند و نمیتوانستند تحلیل کنند که این عکس چگونه گرفته شده.
چون ابعاد متناسب با اندازه واقعی رزمندگان درآمده بود، خیلی طبیعی و عادی جلوه میکرد و به ابهت کار میافزود. بعضیها نمیتوانستند ربط منطقی بین افراد حاضر در این عکس پیدا کنند.
مثلا یکی از رزمندگان سال ۵۹ شهید شده و یکی دیگر تازه در سال ۶۰ وارد خرمشهر شده بود. قرار گرفتن آنها در کنار هم در یک عکس عادی بهنظر نمیرسید. بههر حال این بنر خیلی مورد توجه واقع شد.
- حکایت این اسامی مشکی و سرخ کنار تصویر چیست؟ دلیل این را که چرا تصویر سیاه و سفید است هم بفرمائید.
همانطور که میبینید اسم تمام همرزمان دفاع 34 روزه خرمشهر در کنار تصویر درج شده. البته خیلی از این عزیزان در همان هنگام یا عملیاتهای بعدی به شهادت رسیدند.
به همین دلیل نام آنها را با رنگ سرخ نوشتهایم. بیشتر افراد حاضر در این عکس جانبازند و هر سال تعدادی از آنها شهید میشوند. عکس به این دلیل سیاه و سفید شده تا همسانی و یکپارچگی بیشتری داشته باشد و حس همدلی بیشتری به مخاطب القا کند.
- فکر میکنید افرادی باشند که در آن دوران حضور داشتهاند اما در این اثر عکسی از آنها نباشد؟
حدود ۱۰ نفری هستند. شاید آنها نمیدانستند که ما میخواهیم چه کار کنیم و برای همین همکاری نکردند. از بعضیها هم عکسی نتوانستیم پیدا کنیم.
- حال چه طرح و برنامهای برای آینده دارید؟
قصد دارم همین کار را برای خواهرانی که در آن روزها از خرمشهر دفاع کردند تهیه کنم. وقتی داشتیم این کار را پیش میبردیم، دنبال این بودیم که یک ایده هم برای بانوان رزمنده خرمشهری بدهیم اما در نهایت تصمیم گرفتیم یک تابلوی مستقل- مثل همین اثر- از ۷۵ خواهر رزمنده خرمشهری تهیه کنیم.
گروه ما طی پنج سالي كه براي تهیه این اثر صرف شد تجربه بسیار گرانبهایی بهدست آورده و حالا این آمادگی وجود دارد که سفارشاتی شبیه این اثر را بپذیریم.
- دو روایت معتبر از خالق اثر
جاسم غضبانپور درباره اتفاقات جالبی که پس از تهیه این اثر رخ داده، میگوید: «وقتی کارهای نهایی این عکس داشت انجام میشد، تصمیم گرفتیم عکس یک رزمنده را که دسته گل بهدست گرفته بود سمت چپ تصویر بگذاریم و عکس رزمندهای دیگر را که پرچم ایران را بهدست داشت سمت راست
فکر میکردیم این طوری انسجام عکس دستهجمعی بیشتر حفظ میشود. برای وسط عکس هم تصمیم گرفتیم از عکس چند نفر از فرماندهان سپاه استفاده کنیم و محوریت کار را روی شهید جهانآرا قرار دهیم.
بعد وقتی اثر نهایی شد و اسامی را استخراج کردیم دیدیم اسم هر سه بزرگواری که در سمت راست، چپ و وسط کار قرار گرفته «محمد» است. شهید محمد جهانآرا در وسط و محمد گلشن و محمد سمیرمی در طرفین!
یعنی بدون اینکه ما بخواهیم، تمام اثر به نام مبارک حضرت محمد(ص) تبرک یافته بود.
سال گذشته در ایتالیا نمایشگاهی از هنر معاصر ایران برگزار شد. این نمایشگاه در موزه «مکسی» رم بر پا شد و آثار مختلف هنری ایرانی در آن به نمایش درآمد.
من هم یک پرینت ۵ متر در ۵۰ سانتیمتر از این عکس گرفتم و با خودم بردم. وقتی مسئول برگزاری نمایشگاه را دیدم از او خواستم اجازه بدهد تصویر را روی دیوار نصب کنیم، مترجم گروه با حالتی عصبانی گفت کارهای موزه از شش ماه پیش انجام شده و حالا تو میخواهی یک ساعت مانده به افتتاحیه این را بچسبانی روی دیوار؟! بههر حال او صحبتهای من را ترجمه کرد.
مسئول نمایشگاه هم گفت که میخواهد عکس را ببیند. مدیران موزه در ایتالیا خیلی تحت تاثیر این اثر هنری قرار گرفتند و با درخواست من برای نمایش این اثر موافقت کردند.
نکته جالب اینکه آنها این عکس را روی دیواری نصب کردند که زیر آن داشت فیلم مستندی پخش میشد که شهید آوینی از بچههای رزمنده خرمشهر تهیه کرده بود.
من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و متوجه شدم کل کار بهواسطه حمایت شهدا تمام شده و به نام هیچکس جز آنها نخواهدبود».
اصغراصغري/منبع:همشهريپايداري