وقتي دچار حمله بيماري صرع ميشوند هر اتفاق ناگواري برايشان محتمل است. خيلي از آنها نميتوانند ازدواج كنند. برخيشان شغلي ندارند. تا آخر عمر بايد دارو مصرف كنند. بيماران مبتلا به صرع واقعا مظلوم واقع شدهاند، تصور درستي دربارهشان وجود ندارد و خودشان هم گاهي وقتها هم بيماريشان را پنهان ميكنند و هم اينكه از حضور در جامعه دچار شرم و خجالت ميشوند و افرادي منزوي و گوشهگير از كار درميآيند. بهتازگي با فرد متشخص و تحصيلكردهاي مواجه شدم كه يكدفعه بر زمين افتاد و تشنج كرد. واقعا نگرانش شدم و اين بنده خدا مدتي طولاني در اين وضعيت بهسر برد.
از لحظهاي كه اين اتفاق را ديدهام ذهنم درگير مبتلايان بيماري صرع شده است. نكته تلخ و تأسفبار، فراموش شدن اين عزيزان است. كار فرهنگي درخورتوجهي در اين زمينه صورت نگرفته است. درحاليكه جا دارد رسانه پرمخاطبي چون تلويزيون در اين زمينه ورود مؤثر كند و هم براي مردم و هم خانوادهها اطلاعرساني درست و كارشناسانه انجام دهد. براساس مشاهدات و پيگيريهايي كه اين روزها انجام دادهام ميتوانم بگويم هيچ نهادي از بيماران مبتلا به صرع حمايت نميكند.
با پيگيريهايي كه صورت دادم موفق به صحبت با يكي از مسئولان انجمن حمايت از بيماران مبتلا به صرع شدم. متأسفانه اين انجمن مردمنهاد اصلا مورد حمايت قرار نميگيرد. حتي براي توليد و پخش برنامههاي آموزشي در مورد بيماري صرع هم، اين دوستان به بخش بازرگاني صداوسيما ارجاع داده شدهاند.
درحاليكه وظيفه همه ماست كه با جان و دل در خدمت اين بيماران مظلوم و مهجور باشيم، نه اينكه اطلاعرساني درباره صرع را به چشم آگهي نگاه كنيم. اين روزها عميقا از ناديده گرفتن مبتلايان به بيماري صرع متأثر و متأسفم. شايد اگر من هم بهصورت اتفاقي با يكي از اين بيماران برخورد نميكردم، الان ذهنيتي نسبت به اين عزيزان نداشتم چون هيچكس درباره آنها حرفي نميزند و انگار در يك توافق جمعي و نانوشته همه بيماران صرعي را ناديده گرفتهاند.
بيماري كه حتي ممكن است فردي تحصيلكرده، يك معلم، يك استاد دانشگاه و يك كارشناس توانا باشد، هنگامي كه دچار تشنج ميشود به يك انسان بيپناه و... تبديل ميشود. بهخصوص اينكه اغلب اين افراد بيماريشان را پنهان ميكنند. هم افراد مبتلا و هم خانوادههايشان نيازمند آموزش و حمايت هستند. اين وظيفه انساني ماست كه به ياري بيماران صرعي بشتابيم. بايد به اين سؤال بهصورت جدي فكر كنيم كه بيماران صرعي در كجاي اين زندگي ايستادهاند؟ خانوادههايي كه كودك مبتلا به بيماري صرع دارند نبايد به حال خود رها شوند. نقش آموزش، اطلاعرساني و فرهنگسازي را نبايد فراموش كرد.
اين اتفاق ناگوار براي هر آدمي يا اطرافيانش ممكن است رخ دهد. حتي درمورد افراد مسن هم گاهي عوارض ناشي از سكته مغزي، به تشنج و حملاتي شبيه بيماري صرع ميانجامد. بايد ياد بگيريم با اين افراد چگونه رفتار كنيم؛ افرادي كه در مظلوميت كامل زندگي ميكنند و هيچ امكاناتي هم ندارند. در اين ميان نقش رسانهها بسيار حساس است. رسانهها ميتوانند با اطلاعرساني مسئولانه و متعهدانه نقشآفرين باشند و جامعه را آگاه كنند.
- نويسنده و كارگردان سينما