در اين مدت آبدرماني كردهام و قدري بهتر شدم، ولي گرفتاريهاي روزمره مانع آن شده كه آبدرماني را بهصورت مرتب ادامه دهم. درخصوص ميزان توجه وزارت ارشاد به من در اين روزهاي سخت بيماري، بايد بگويم كه شاهد هيچ توجهي نبودهام. چه ارشاد و چه خانه سينما، انگار نه انگار من دچار بيماري سختي شدهام، اساسا به روي خودشان هم نياوردهاند چه رسد به اينكه تسهيلاتي براي درمانم در نظر بگيرند. فكر ميكنم من را اصلا يادشان نيست.
البته بايد به اين نكته نيز اشاره كنم كه از مسئولان توقعي نداشتم و الان هم ندارم. ما عادت كردهايم كه در روزگار سخت و دوران ناخوشي حتي حالمان را نيز نپرسند. من از بيمهاي خصوصي كه مبلغش را شخصا پرداختم استفاده كردم و از هيچ نوع حمايت و بيمه دولتي بهرهمند نشدم.
همانطور كه عنوان كردم انتظار كمك و حمايت ارشاد را نداشتم و ندارم، ولي براي دوستان عزيزم، هنرمندان زحمتكش اين مملكت كه خيلي از آنها گرفتار بيماري و مشكلات عديده مالي هستند بايد فكري كرد. بحث را اگر كلانتر ببينيم بايد براي مردم خوبمان بيشتر و جديتر كار كرد. درخصوص هنرمندان بايد اين نكته را درنظر بگيريم كه اغلب در ايام بيماري امكان فعاليت هنري يا ندارند يا كمتر ميتوانند جلوي دوربين بروند.
هنرمندي كه تحت حمايت هيچ نهادي هم نيست، وقتي بيمار ميشود علاوه بر هزينههاي سنگين درمان، امكان فعاليت حرفهاي را نيز از دست ميدهد. شخصا در ايامي كه بيمار شدهام به ايفاي نقشهاي كوتاه پرداختهام كه برايم جذابيت چنداني نداشته است. البته دوستان ملاحظه وضعيت مرا ميكنند، ولي اين شيوه حضور را نميپسندم.
توان جسمي هركس در ايام بيماري تحليل ميرود و بهخصوص براي بازيگر، حضور مقابل دوربين خيلي آسان نيست. طبيعتا از دايره برخي نقشها كه نياز به شادابي و تحرك زيادي دارد خارج ميشوي. براي من كه فرد بسيار فعالي بودم خانهنشيني بسيار دشوار است، گاهي همسرم مرا به بيرون ميبرد و چرخي در خيابانها ميزنم و از انرژي مثبت مردم خوبمان، انگيزه ميگيرم. ميخواهم از لطفي كه در جامعه هميشه شامل حالم بوده بگويم. واقعا اگر عشق و علاقه مردم نبود من رضا رويگري هم امروز نبودم.
چه در گذشته و چه در اين دوران بيماري، مردم هميشه به من لطف داشتهاند. مهمترين دستاوردي كه يك هنرمند ميتواند بهدست آورد همين جلب رضايت و محبت مردم است. هنر بدون مخاطب معنا ندارد و اين مردم هستند كه با حضور گرمشان و انرژي فوقالعادهاي كه منتقل ميكنند به هنرمندان شور زيستن ميبخشند.
هرجا كه رفتهام با نهايت همراهي و همكاري مردم مواجه شدهام. احساسات پاك و بيآلايش مخاطبان خستگي را از تنم بيرون كرده و از درد و آلامم كاسته شده است. خيلي بيشتر از اينها بايد قدردان افراد جامعهمان باشيم. مهمترين دليلي كه باعث شده در اين آب و خاك بمانم و در ايران عزيزم حضور داشته باشم همين محبت مردم بوده است. از اين مردم نازنين هرچه بگويم كم گفتهام. ما ملتي نجيب، فهميده و بااحساس داريم كه با وجود تمام مشكلات و مصائبي كه در جامعه وجود دارد همچنان با نفس گرم و حضور سبزشان ايستادهاند.
بهعنوان فردي از جامعه هنري كشور هميشه دغدغه و مسئلهام اين بوده كه به مردم خوب كشورم اداي دين كنم. الان هم كه حضورم در مقابل دوربين دشوار شده علاقهمندم در پشت دوربين فعاليت داشته باشم. فيلمنامهاي دارم و قصد دارم آنرا كارگرداني كنم. زيستن در اين سرزمين با همه دشواريها و بيمهريهاي برخي مسئولان، به لطف ملت بزرگ ايران دلچسب است و براي يك هنرمند لذتي بالاتر از اين وجود ندارد كه با اثر هنرياش پاسخگوي الطاف مردم باشد.
نظر شما