به گزارش سايت شفقنا، روزنامهنگاری ادبی و هنری بخش دیگری از عکاسی مطبوعاتی است که کمتر به نیازهای آن توجه میشود. نیاز به عکسهای خوب و مناسب زمینهی کاری و غیرخبری نشریه که بتواند به مخاطب در ارتباط گرفتن با متن نشریه کمک کند. نشریه همشهری داستان نمونهای از نشریات غیرخبری است، که به نقل از گردانندگانش سعی دارد روی مرز باریک مجله و کتاب بودن حرکت کند و در نتیجه بخش عکاسی آن نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. مشخصههای فتوژورنالیسم در نشریات غیرخبری با احسان لطفی(مشاور سردبیر) و سحر مختاری (دبیرعکس) این نشریه و بررسی تجربههای آنها در کار، موضوع گفتو گوی شفقنا رسانه بود.
- به نظر میرسد مهمترین ویژگی همشهری داستان با نگاه فتوژورنالیسم، درگیر کردن مخاطب با عکس است، بر چه اساس این رویکرد را برگزیدهاید؟ عکس به خودی خود برای شما مهم است یا در راه انتقال مفاهیم این ابزار را انتخاب کردید؟
لطفی: این که چرا این موضوع اهمیت دارد، به شروع کار و هنگام طراحی نشریه بازمیگردد. هر مجلهای به تصویر احتیاج دارد، برای سایر نشریات، تکلیف مشخصتر است، اما مقوله داستان تفاوت دارد. رویکرد غالب برای همراه کردن تصویر با داستان در نشریات، تصویرسازی است، اما مجلهی داستان از ابتدا قصد داشت این کار را نکند.
- چرا؟
لطفی: به دلایل مختلف. اصلیترین دلیل، اتفاقی است که در روند سفارش دادن تصویر به طور کلی و تصویرسازی به صورت خاص، رخ میدهد، راستش من اصلا نمیدانم شکل ایدهآلی دارد یا خیر، ولی آنچه معمولا رخ میدهد شکل مطلوبی نیست. پروسه طراحی اینگونه است که طراح -که ممکن است خیلی با ادبیات آشنا نباشد و البته لزومی هم ندارد آشنا باشد- داستان مورد نظر را میخواند و بر اساس برداشت و تصور خود طراحی میکند. روال معمول این است که معمولا سراغ ترسیم یک سری المانهای بصری، ابژهها یا صحنههای خاص داستان میرود که میتواند تقلیلدهنده یا گمراهکننده باشد. مثلا روی چیزی تاکید میشود که در داستان اهمیت زیادی ندارد یا روی هیچ چیز خاصی تاکید نمیکند. در نتیجه یا پروسه خوانش داستان را با اشکال مواجه میکند یا به یک طرح تزیینی تبدیل میشود.
البته بخش زیادی از این ماجرا منحصر به تصویرسازی نیست و خاصیتِ فرآیند «سفارش تصویر برای داستان» است. یعنی وقتی هنرمند تجسمی (عکاس، تصویرساز یا گرافیست) میخواهد برای یک داستان، تصویری خلق کند، خودبهخود ذهنش محدود و بسته میشود و سراغ مولفههای خیلی درشت میرود و جزییات ظاهرا کماهمیت را دور میریزد در حالی که غالبا همینها فضا میسازند و راه خیال را برای مخاطب باز میگذارند و اجازه میدهند اتصال و ارتباط میان این دو جهان- یعنی داستان و تصویر- را در ذهنش بسازد یا کشف کند و لذت ببرد. این همان اتفاقی است که به نظرم در انتخاب تصویر از بین آثار خلقشده (به جای سفارش دادن) میافتد.
این شروع ماجرا بود اما موضوع از یک جایی تبدیل به استراتژی شد و دیدیم تصاویر در همشهری داستان میتواند نقشی بیشتر از تزیین صفحات داشته باشد یعنی به جز فضاسازی برای داستانها و متنها محلی برای ارائه آثار هنرمندان عکاس و تجسمی باشد.
- علت اتخاذ این استراتژی چه بود؟
لطفی: بعد از کمی کار در این زمینه متوجه شدیم چه قدر کارهای خوبی در میان هنرمندان جوان ایرانی وجود دارد که فرصت دیده شدن در تیراژ زیاد را پیدا نکردهاند. در واقع این برای ما یک فرصت بود تا با مواد تصویری خوب، سلیقهی بصری مخاطب خود را هم ارتقا دهیم.
- نکته این است که شما نشریه هستید، ولی بنا به موضوع، تولید محتوایی کتاب گونه دارید، در انتخاب عکسها کدام وجه غلبه دارد؟ نشریه بودن یا کتاب بودن؟
مختاری: بیشتر انتقال مفهوم برای ما مهم است، همشهری داستان قالب نشریه دارد ولی میتواند در طول زمان مثل یک کتاب کاربرد داشته باشد.
- درست است، ولی شاید بتوان این سوال را به این شکل مطرح کرد: وقتی عکسهای همشهری داستان در خارج از این نشریه دیده شوند، به نظر مربوط به یک نشریه هستند یا یک کتاب عکس؟
لطفی: طبعا به کتاب عکس نزدیکتر است.
مختاری: البته نکته دیگر این است همشهری داستان نمونه دیگری در ایران ندارد و به همین علت اساسا نمیتوان آن را در طبقه خاصی گنجاند و رویکردی بینابینی دارد.
لطفی: در واقع بخشی از دشواری کار نیز همین حرکت روی نوار بین کتاب و مجله است، یعنی داستان سعی میکند محتوای تقریبا کتابی را حتی در قالب و اندازه کتابی، به کمک جذابیتهای گرافیکی و تصویری منتشر کند که غالبا از دنیای ژورنالیسم میآید.
- وجود عکسهای هنری (و نه خبری) و تا حدی سوررئال، بخصوص در روی جلد، باعث جلب توجه و تمایز همشهری داستان از سایر نشریات روی دکه است، بازخوردهایی که از انتخاب این عکسها گرفتهاید، چگونه بوده است؟
مختاری: با بیشتر طرحهای جلد به علت همین متفاوت بودن ارتباط برقرار میکنند.
- به نظر شما آیا میتوان به سبکی به اسم «فتوژورنالیسم سورئال» رسید؟
لطفی: اگر بخواهیم دنبال قاعدهای برای ورود عکس به ژورنالیسم بگردیم، متن است که تعیین کننده است، مثلا برای یک اتفاق خبری نمیتوان جایگاه زیادی برای تصاویر سوررئال قائل شد ولی هرچه به انتزاع نزدیک شویم، چه در خیال و تئوری و مفهوم و چه در شکلهای دیگر انتزاع، این موضوع امکانپذیر و حتی ناگزیر است. احتمالا بهترین جایی در حیطه داستان است که این اتفاق میتواند در ژورنالیسم رخ دهد.
مختاری: البته خیلی نمیتوان آن را سورئال نامید، بلکه بیشتر حالت مفهومی (Conceptual) دارد. مفهوم سورئال بیشتر به تخیل اغراق شده گرایش دارد.
- موضوع دیگر درباره شرح عکسنویسی برای عکسهاست، در عکسهای داخلی، نام عکاس و گاهی مجموعه عکس ذکر میشود، ولی در عکسهای خارجی صرفا نام عکاس درج شده، و نه حتی نام اثر، فکر نمیکنید در این مورد یک توضیح یک خطی درباره اثر یا حتی سال تولد و ملیت عکاس در ارتقای سطح سواد بصری مخاطبان تاثیر داشته باشد؟
مختاری: همیشه و بخصوص اخیرا سعی بر این است که برای هنرمندان خارجی نیز نام مجموعه اثر ذکر شود، در مواردی هم که تنها اسم نوشته میشود، هیچ اطلاعات دیگری در دسترس نیست. مثلا من برای کارهای داخلی از خود هنرمند اطلاعات را میگیرم ولی برای هنرمندان خارجی این ارتباط میسر نیست. به علاوه داستان یک نشریه ادبی است و قرار نیست به تحلیل آثار هنرمندان بپردازد. برخی از توضیحاتی که گفتید خارج از محدوده کار ماست و حتی خود مجلات هنرهای تجسمی هم به این شکل به این موارد نمیپردازند.
لطفی: موضوعِ مقتضیات کار و شکل استفاده عکس نیز هست، بخصوص در بخش داستان که خلاقترین بخش تصویری ماست و صفحهآرایی مشخصی هم دارد؛ عبارت است از یک عکس تمام صفحه در ابتدای داستان که اسم عکاس هم همانجا پایین صفحه میآید. در اینجا باز هم سعی بر حرکت روی یک نوار تعادلی است، و مرز این است که عکس چه خودش چه توضیحاتش، خوانش داستان را مختل نکند و به مخاطب پیشداوری ندهد. اما اسم و مشخصات لاتین نوشته میشود که مخاطب علاقهمند بتواند برای اطلاعات بیشتر آن را جستجو کند.
- کمی در رابطه با روال انتخاب عکس توضیح دهید، این فرایند به چه شکلی در نشریه شما انجام میشود؟
مختاری: نشریه ما شش بخش دارد که انتخاب تصویر برای متنها در هر بخش متفاوت است. در بخش اول یا «درباره زندگی» زندگینگاره منتشر میشود و چون متنها حالت استنادی دارد، از خود نویسندهها میخواهیم تا عکسهای مرتبط را در اختیار ما بگذارند. اگر نداشته باشند یا متن به انتزاع و تئوری نزدیکتر باشد تا خاطره، مطابق با متن تصویری انتخاب میکنیم.
لطفی: یعنی عکس بر اساس سوژهی متن انتخاب میشود. در بخش روایتهای کهن، مستند و دربارهی داستان هم این سوژهی متنها یا نویسندهشان هستند که عکس را تعیین میکنند. مثلا اگر متن درباره ملیجک باشد، عکس ملیجک کار میشود یا تصویر سونتاگ کنار متن خودش میآید. قید ماجرا، مخصوصا در بخش مستند، این است که عکسها در عین استناد، کیفیت هنری هم داشته باشند و مثلا خبری نباشند.
مختاری: داستانها سختترین بخش هستند. روال کار به این شکل است که وقتی متن خوانده میشود، من به همراه آقای لطفی و گاهی هم نویسنده یا مترجم راجع به داستان و ترجمهی بصری آن صحبت میکنیم. بعضی داستانها با توجه به این معیار آسان هستند و بعضی دشوار، از این نظر که بهانه تصویری بدهند یا خیر. اما در نهایت بر سر چند تم یا فضا به توافق میرسیم و بعد من در آرشیو مجله شروع به جست و جو میکنم. این آرشیو حاصل این پنجاه و چند شماره و شامل آثار تجسمی ایرانی و خارجی جمعآوری شده از اینترنت، گالریها و خود هنرمندان است. حرفه و تحصیلات خود من عکاسی است و در مدتی که اینجا کار کردهام به ذهنیت و نیاز نشریه رسیدهام و برای همین وقتی اثری را در گالری یا جای دیگری میبینم و حس میکنم ممکن است بعدها به کار بیاید، بایگانی میکنم. بعد از انتخاب اثر نهایی از بین کاندیدهای اولیه، اگر صاحب اثر ایرانی باشد با او تماس میگیرم و اگر رضایت داشته باشد از او میخواهم نسخه اصلی و با کیفیت تصویر را در اختیار من بگذارد و بعد از چاپ، در نهایت با پرداخت حق التصویر به هنرمند روند کار تکمیل میشود. کنار تصویر هم مشخصات هنرمند و اثر به صورت مختصر ذکر میشود و اگر بنا به هر محدودیتی نتوانیم تصویر اثری را به طور کامل چاپ کنیم، در داخل پرانتز قید میکنیم که این بخشی از اثر است.
لطفی: در این مدت در فرایند انتخاب عکس برای داستان، به یک ادبیاتی رسیدهایم، مثلا میگوییم این داستان به لحاظ بصری گرم یا سرد است (از نظر فضای رنگی)، یا محو است، یا مجسمه خور است، یا بیچهره است، و ... . اینها در واقع اشارههایی است به یک فضای تصویری خاص که در کنار مولفههای خود داستان سرنخی برای جستجوی تصویر به دست میدهد. البته گاهی هم بعد از صحبت، یک عکس یا عکاس خاص به نظرمان میآید و ماجرا سادهتر میشود.
مختاری: گاهی در این روند من حدود هشتاد، نود عکس برای یک داستان انتخاب میکنم و باز هم نمیتوانم به گزینه خاصی برسم که دوباره در این باره مشورت میکنیم.
لطفی: نکته بعدی داستانهای طولانی هستند که نیاز به بیش از یک عکس دارند و در این مورد هم تلاش میکنیم عکسها از یک مجموعهی واحد باشند و اگر امکانش در خود عکسها باشد، سعی میکنیم سیری که در داستان اتفاق میافتد در توالی تصاویر هم نمود داشته باشد. مثلا از سرد به گرم، از بسته به باز و ...
- درباره عکس روی جلد چطور؟ این فرایند چگونه طی میشود؟
لطفی: عکس روی جلد پیچیدگیها و قیدهای بیشتری دارد، یک سری اصول از ابتدا در ذهن ما بوده و یک سری با توجه به بازخوردها شکل گرفتهاند، مثلا با توجه به این که قاب عکس مربع است، حاشیهی سفید دارد، هیچ تیتری روی جلد نیست و عکس هم ارتباط مستقیمی با هیچ کدام از متنهای نشریه ندارد که با آنها توجیه بشود، اهمیت تصویر مضاعف میشود. ما معمولا سعی میکنیم عکس یک عنصر مرکزی برای جلب توجه بیشتر داشته باشد و کیفیت داستانی و خیالانگیز هم داشته باشد، که این وجه با جمله پایین عکس تکمیل میشود. حضور سوژه انسانی هم در آن خیلی مهم است و اگر بخواهیم به طور کلی فرمول عکس روی جلدمان را تعریف کنیم، معمولا ترکیبی است از یک المان انسانی و یک یا چند ابجکت (Object) با چینش مرکزی. مثلا دست و انار، صورت و صدف، مرد و کتابها/چترها/فنجانها،... از نظر رنگ هم ترجیح ما عکسهای رنگی است اما هرازگاهی از امکانات عکسهای سیاه و سفید و تک رنگ هم استفاده میکنیم.
- در پایان کمی در رابطه با فراخوانها و مسابقات عکاسی نشریه بگویید، اول این که علت ورود به این فعالیت چیست؟ و دوم، در انتخاب عکسها معیار عکسِ خوب است یا عکسی که خوب مفهوم را میرساند؟
مختاری: دلیل اولیه این بود خیلی از مخاطبان که علاقه دارند برای ما عکس بفرستند و میفرستند، حرفهای نیستند و برای همین ما فکر کردیم فراخوانی بدهیم تا آنها فرصتی برای بروز بهتر داشته باشند. در واقع سعی کردیم کانالی ایجاد کنیم تا فردی که علاقهمند است به جنس عکاسی مورد نظر ما نزدیک شود. روش کار هم این طور بود: برای یکی از داستانهای قبلی همشهری داستان، عکس بگیرند و بفرستند. در هنگام داوری نیز هم رساندن مفهوم و هم کیفیت عکس از نظر حرفهای برای ما اهمیت داشت.
- نکتهی دیگری هست که بخواهید به آن اشاره کنید؟
لطفی: میخواستم اضافه کنم این تعاریف و خط مشیها، نتیجهی پنج سال انتشار مجله است و هماندیشیهای مداومی که خانم مرشدزاده، سردبیر قبلی، آقای گیتینژاد، مدیر هنری، و آقای شاهرخینژاد، اولین دبیر عکس مجله نیز در تبیین و تکمیلشان نقش مهمی داشتهاند.