براساس گزارش NBC، انيميشن درون محصول جديد شركت پيكسار،سازنده انيميشنهاي داستان اسباببازي، بالا، درجستجوي نمو و ديگر انيميشنهاي مشهور جهان به شمار ميرود. اريك شودلر مدير اجرايي مركز مهندسي اعصاب حسي حركتي دانشگاه واشنگتن و بنيانگذار وبسايت علوم اعصاب براي كودكان معتقد است اين انيميشن عالي است زيرا هرنوع تصويرسازي از مغز در قالب كارتون ميتواند كودكان را نسبت به نحوه عملكرد مغز و آنچه مغز را به فعاليت وا ميدارد، مشتاق و علاقمند سازد.
انيميشن درون اما به گفته داچر كلتنر متخصص علوم احساسات كه در ساخت اين فيلم نيز به عنوان مشاور حضور داشتهاست،تنها يك تصويرسازي ساده نيست. وي ميگويد پس از نمايش فيلم ايميلهاي فراواني را از سرتاسر جهان دريافت كردهاست. به گفته كلتنر مخاطب اين فيلم پس از مشاهده آن درمييابد كه احساسات هدفي را دنبال ميكنند،تغيير ميكنند و ما بايد از آنها استقبال كنيم.
در اين فيلم احساساتي مانند لذت،خشم، اندوه،ترس و انزجار در قالب شخصيتهاي رنگارنگي نمايش داده شدهاند كه درون مغز يك دختربچه 11ساله به نام رايلي با يكديگر در تعاملند.
انيميشن درون عصبشناسان را نيز تحت تاثير خود قرار دادهاست، انتخاب شخصيتها در اين داستان بازتابي از مطالعات استاد كلتنر در دانشگاه بركلي است،پل اكمان، متخصصي كه درمورد چگونگي بيان احساسات در فرهنگهاي مختلف مطالعه كردهاست. اكمان و گروهش باور داشتند انسان صرفنظر از نوع تربيتش داراي مجموعهاي استاندارد از حالات چهره براي 6 تا هفت نوع احساس است.
فيلمسازان پنج حس از ليست اكمان را به شخصيتهايي متحرك تبديل كردند و دو حس ديگر، شگفتي و انزجار به خاطر جلوگيري از پيچيدهنشدن فيلمنامه، از داستان حذف شدند. در اين فيلم شخصيتهاي درون مغز رايلي از يكديگر پشتيباني ميكنند و يا سرراه يكديگر قرار ميگيرند،درست مانند احساساتي كه درون سر انسانها جاري هستند.
چادلر ميگويد ديدن اينكه احساسات از يكديگر مجزا هستند اما با يكديگر گفتگو ميكنند بسيار زيباست. براي مثال درحقيقت هيچ مركز خشمي در مغز وجود ندارد، به جاي آن بخشهاي مختلف مغز در كنار يكديگر كار ميكنند تا جهان براي فرد مفهوم پيدا كند و رفتارهاي پيچيده در وي با يكديگر هماهنگ شوند.
كريستوف كاچ دانشمند ارشد موسسه علوم مغزي آلن در سياتل ميگويد عملكرد داخلي واكنشهاي احساسي در واقعيت نسبت به فيلم از شفافيت كمتري برخوردارند. اين به آن معني است كه پنج حس حضوري صريح و آشكار دارند،اما انسان نسبت به آنها دسترسي صريح و آشكاري ندارد. كاچ معتقد است انسان با خود و به صورت خاص با ذهن خود بيگانهاست. به گفته وي انسان تمامي اين احساسات را در اختيار دارد، اما در بيشتر مواقع نميداند چرا.
اين انيميشن تا اندازهاي به اين خاطر خلق شدهاست كه كلتنر و پيت داكتر، كارگردان پيكسار و دوست قديمي كلتنر، نسبت به ظهور مرموزانه احساسات در كودكانشان كنجكاو شدهبودند. همين موضوع توجه آنها را نسبت به نوع احساسات يك دختر 11 ساله جلب كرد و آنها را واداشت تا درباره چگونگي تغيير احساسات بيانديشند.
تحقيقات آنها نشان داد كودكان در دوران پيش از نوجواني و اوايل نوجواني دچار كاهش شديد حس شادي و افزايش اضطراب ميشوند. كلتنر ميگويد گويي دنيا برسرشان خراب ميشود. فيلم درون همين تغيير را دنبال ميكند با كمي چاشني جلوههاي خندهآور و گريهآور.
كلتنر شيفته رفتار رايلي در فيلم براي مقابله با اين تغييرات احساسياش است زيرا به گفته وي انسان براي هميشه در بند احساساتش نخواهدبود. همچنين نحوه برخورد خانواده رايلي با تغيير احساساتش نيز براي كلتنر از اهمين ويژهاي برخوردار است زيرا به گفته وي بايد اين تغييرات پذيرفته شوند زيرا اين مسيري است كه تمامي كودكان از آن خواهندگذشت.