در اينگونه مذاكرات الگوي رفتاري ديپلماتهاي جهان غرب، معطوف به حداقلسازي امتيازات اعطايي به ايران و حداكثرسازي مطالبات خود از جمهوري اسلامي ايران است. از همين رو هم صحبتهاي جان كري و اوباما و رفتارهاي بعدي آمريكا در مذاكرات وين، در راستاي امتيازخواهي بيشتر از اين مذاكرات يا به تعبير ديگر زيادهخواهي آنها تفسير ميشود.اما چرا آمريكا بهدنبال اين بازيها در مذاكرات است.
نكته اول؛ سراب ديپلماسي آمريكا: موافقتنامه لوزان در آوريل 2015را ميتوان مقدمهاي درباره حل ابهامات مربوط به فعاليت هستهاي ايران و مذاكرات وين 2015دانست. مذاكرات از اين جهت براي ايران داراي اهميت بود كه بنا به وعده مقامات سياسي و ديپلماتهاي شركتكننده در مذاكرات هستهاي، اين مذاكرات زمينههاي لازم براي پايان دادن به تحريمهاي اقتصادي ايران را بهوجود ميآورد.
اگرچه عدهاي از تحليلگران موضوعات امنيتي و راهبردي بر اين اعتقاد بودند كه موافقتنامه لوزان نميتواند حقوق هستهاي ايران را تأمين كند اما عدهاي كه به سراب ديپلماسي آمريكايي اعتقاد بيشتري داشتند، گمانهزنيهاي متفاوتي را انجام ميدادند. روند مذاكرات نشان داده است كه هنوز موضوع تحريمها بهعنوان اصليترين دغدغه راهبردي ايران مطرح بوده و به هر ميزان ديپلماتهاي ايراني تلاش ميكنند تا به وعده خود در برابر مردم ايران درباره لغو تحريمها جامه عمل بپوشانند، با انكار ديپلماتهاي آمريكايي و گروه 1+5روبهرو ميشوند.
نكته دوم؛ نظام آنارشيك بينالمللي: واقعيت آن است كه ديپلماسي ايراني، با حسن نيت همهجانبه در فضاي تعامل ديپلماتيك با آمريكا و كشورهاي گروه 1+5انجام شد. شايد پاشنه آشيل ديپلماسي ايراني را حسننيت و نگاه سازنده در نظام آنارشيك بينالمللي تشكيل دهد. براساس چنين حسن نيتي بود كه ايران تكاليف خود را در ارتباط با ميزان غنيسازي اورانيوم، ظرفيت اورانيوم غني شده، فرايند غنيسازي تاسيسات فردو و همچنين كاهش قابليت هستهاي در نطنز و اراك پذيرفت درحاليكه هنوز حقوق هستهاي ايران براساس خطوط قرمز اوليه و ثانويه مورد پذيرش قرار نگرفته است.
اين درحالي است كه 10روز از ضربالاجل بعد از موافقتنامه لوزان ميگذرد اما هنوز موضوع مربوط به چگونگي لغو تحريمها، حوزه تحريمها و از همه مهمتر قطعنامههاي شوراي امنيت كه در ارتباط با ايران تنظيم شده، در هالهاي از ابهام باقي مانده است. روند مذاكرات در شرايطي با ابهام روبهرو شده است كه نهادهاي بينالمللي در موضوع چگونگي پايان بخشيدن به تحريمها در قالب بياثرسازي قطعنامههاي شوراي امنيت تأكيد دارند.
هماكنون 6قطعنامه در شوراي امنيت سازمان ملل متحد وجود دارد كه محدوديتهايي را براي ايران اعمال ميكند. بيشترين محدوديتها در قطعنامه 1929مشاهده ميشود. اگر آمريكا و اتحاديه اروپا تحريمهاي خود را برطرف سازند، اما تحريمها و محدوديتهاي شوراي امنيت باقي بماند، در آن شرايط مشكلات فراروي ايران ادامه خواهد يافت. در چنين شرايطي ضرورتهاي ديپلماسي متوازن و متناظر ايجاب ميكند كه در برابر هرگونه انعطاف ايران، كشورهاي گروه 1+5بهويژه جهان غرب بخشي از محدوديتهاي بينالمللي در چهارچوب نهادهاي بينالمللي را پايان دهند.
در واقع اگر قطعنامه شوراي امنيت باقي بماند در آن شرايط، امكان برگشتپذيري خودكار تحريمها وجود خواهد داشت. بنابراين لازم است تا ماراتن ديپلماتيك در فضايي ادامه پيدا كند كه حداقل حقوق جامعه ايران در حوزه موضوعات تجاري، مالي، بانكي، نفت، پتروشيمي و تسليحات تأمين شود. ماراتن وين نيازمند آن است كه ايران بر سازوكارهاي حقوق بينالملل براي تأمين حداقل منافع ملي و دستاوردهاي هستهاي تلاش كند. حفظ دستاوردهاي هستهاي و ارتقاي قابليتهاي تكنولوژيك آن، بخشي از ضروريترين حقوق هستهاي ايران در چارچوب اساسنامه آژانس بينالمللي انرژي هستهاي است.
طبعا ماراتن وين در روند ديپلماسي هسته ايران و 1+5پايان خواهد يافت اما اين موضوع در ذهن گروههاي اجتماعي و تحليلگران مسائل راهبردي ايران باقي است كه تحريمها در روز امضاي قرارداد، انجام توافق و اجراي تعهدات متقابل پايان مييابد؟ و يا اينكه پايان دادن تحريمها به موضوعات ديگري همانند راستيآزمايي، شفافسازي، بازرسي و نظارت فراپروتكل الحاقي در چارچوب PMDادامه خواهد يافت؟ هريك از موضوعات يادشده بخشي از دغدغه كاربردي كارگزاران ايراني و گروههاي اجتماعي محسوب ميشود. طبعا در چنين شرايطي است كه موضوع حقوق و تكاليف در فضاي متوازن و غيرمتوازن از يكديگر تفكيك ميشود.
- استاد روابط بينالملل