روزنامه اعتماد در سرمقاله خود به روند مثبت مذاكرات و تأثير آن در انزواي نتانياهو پرداخت با تيتر«تنهايي بيشريك نتانياهو» آورد:
«رژه واگذاري امتياز به ايران»؛ اين توصيف بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل درباره دور سنگين مذاكراتي است كه در وين جريان دارد. اين روزها، نام ايران بيش از هر زمان ديگري در تيتر خبرها جاري است و انتظار ميرود بهزودي آن لحظه بزرگ رخ دهد كه ايران و جهان پايان يك مناقشه «غيرضرور» را جشن ميگيرند. از لبخندهاي مستمر ديپلماتها در وين كه پس از روزها كار فشرده، گويا به موعد زادن «آشتي» رسيدهاند، روشن است كه خبر بزرگ دير و زود دارد اما دو طرف در اينكه سوختوسوز نداشته باشد، توافق كردهاند. دنيا انتظار معامله هستهاي را ميكشد و در اين انتظار، بنيامين نتانياهو شريك زيادي براي اندوهاش نمييابد.
شايد چند سياستمدار عرب باشند كه او را دلداري دهند اما حتي آنها هم دستهگلي براي اين «مصيبت» به تلآويو نخواهد فرستاد. نخستوزير اسراييل تمام دوستانش را از دست داده؛ اعراب حاضر نيستند كه به بهاي اختلاف با ايران، كنار دشمن آرمان فلسطين بايستند، رهبران اروپا از نشستن كنار اين ياغي اسراييلي كه تمامي پادمانهاي بينالمللي را زير پايش گذاشته، اكراه دارند و اگر هنوز فكر ميكنيد كه در امريكا او مشتريان پروپاقرصي دارد، نگاهي به فهرست بلندبالاي بگومگوهاي او و باراك اوباما داشته باشيد. شايد بگوييد؛ «محافظهكاران كنگره»، بله، همانها كه بدون توجه به آيين سياستورزي در امريكا او را براي سخنراني به كنگره فراخواندند و برايش سرپا كف زدند، شايد پس از شنيدن خبر توافق وين، به «بيبي» تلفن بزنند و همدردي كنند اما جناب نخستوزير بهتر از هر كسي ميداند كه سواري گرفتن محافظهكاران از اختلافهاي او و اوباما، بيشتر مصرف داخلي در سپهر سيال سياست امريكايي دارد تا يك اتحاد واقعي. او دراين دوسال هر چه بيشتر عليه جمهوري اسلامي فرياد زد، كمتر شنيده شد و هرچه رساتر جهان را به جنگيدن عليه ايران خواند، كمتر گوشي آماده شنيدن يافت.
معجزه ديپلماسي در جهاني كه هنوز رهبران عاقل زمام امور را در دست دارند، نطقهاي پرهيجان بيبي را كور كرد و حتي نتوانست متحد استراتژيك اسراييل، باراك اوباما را از اين توافق قرن باز بدارد. نه در ژنو، نه در لوزان و نه در وين، هيچ كس نميخواست سخنان نخستوزير اسراييل را بشنود و اينك كه آن لحظه «دردناك» براي بيبي فرا ميرسد، او تنهاترين سياستمدار جهان خواهد بود و نبايد چندان از اين انزوا و تنهايي دلگير باشد؛ مزرعهداري كه باد ميكارد، هيچ هم درو خواهد كرد.
- نگاه متفاوت به کارنامه دولت
سیدعلی میرباقری استاد دانشگاه و مشاور ارشد وزارت کشور در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
این روزها در اغلب ضیافت های افطاری که برپا می شود موضوع داغ بحثها عملکرد دولت است این که گروههای مخالف بعد از گذشت دو سال از فعالیت دولت همچنان در عرصههای مختلف جامعه جولان می دهند از اقتصاد و فرهنگ تا حوزه رسانهای و سیاسی. به طور مثال در این بحث ها به مقاومت طیف مخالفان دولت در مجلس استناد میشود که ماه های گذشته منجر به توقف برخی لوایح دولت شد یا آنکه وقت و انرژی بسیاری از وزیران و مدیران روحانی در کمیسیون ها صرف شد.
این نقد از سوی لایههای روشنفکری حامی دولت به صورت یک مطالبه مطرح می شود که چرا گفتمان اعتدال بعد از دو سال آنچنان که توقع می رفت در لایه های سیاسی جامعه نهادینه نشد؟
آیا می توان ادامه تحرک مخالفان یا اوج گرفتن دامنه مخالفت آنها را دلیلی بر ناکامی دولت به حساب آورد. به این سؤال از زوایای مختلف میتوان پاسخ داد.
1- اول از این منظر که گفتمان اعتدال از همان بدو اعلام موجودیت در صحنه انتخابات با جبهه ای از جریان های رقیب در میدان حزبی و سیاسی مواجه بود. رقبای گفتمان اعتدال در کارزار انتخابات هرکدام زیر پرچم یکی از چهره های اصولگرا و تحت حمایت یک یا چند سازمان حضور پیدا کردند. اتفاق مهمی که بعد از پیروزی روحانی در انتخابات رخ داد این بود که برخلاف همه سیستم های مدرن سیاسی که جریان بازنده انتخابات از کانون های قدرت کناره گیری می کند و اهرم ها و ابزارهای تحت اختیار خویش را به جریان برنده واگذار می کند، در ایران بعد از انتخابات با وضعیت متفاوتی روبه رو هستیم به این معنی که جریان مخالف و نامزدهای آن نه تنها حاضر به کناره گیری از پست های خویش نشدند بلکه حتی از عذرخواهی و اذعان به شکست تا امروز در پیشگاه افکار عمومی خودداری ورزیده اند.
2- ظرف دو سالی که از حیات دولت اعتدال می گذرد بیشترین تحرک جریان مخالف دولت در عرصه هسته ای بروز و ظهور کرده است. این اتفاق یعنی متمرکز شدن مخالفان دولت بر عرصه هسته ای چندان دور از انتظار نبود. زیرا مهم ترین رقیبان روحانی در عرصه انتخابات کسانی بودند که پرونده هسته ای را در دولت سابق برعهده داشتند. یعنی تیمی که نحوه مدیریت آن منجر به تصویب 4 قطعنامه تحریم و بسته شدن باب همه مراودات ایران با جهان خارج گردید. از طرف دیگر، جریان رقیب روحانی به حکم تجربه پیش بینی می کرد که رئیس دولت یازدهم، برنامه و تیم آماده و مجربی برای گشودن گره این مناقشه بزرگ دارد بر همین اساس ظرف 22 ماه گذشته همه ابزارها و عوامل خویش را برای اخلال افکنی در بخش دیپلماسی دولت به کار بست؛ از پمپاژ شایعات و خبرهای دروغی که همه این ایام توسط شبکه رسانه ای و تریبون های تبلیغاتی این جریان صورت گرفت تا تلاش های پنهانی که به تعبیر روحانی«اتاق عملیات» این جریان برای تاثیرگذاری بر نظر مراجع تصمیم گیر و ایجاد تشکیک در عملکرد تیم تصمیم گیر به عمل آورد.
3- تلاش جریان مخالف دولت در این دو سال به این نقطه معطوف شد که این پیام را به بدنه جامعه منتقل کند که اوضاع تغییر نکرده است. برای این منظور آنها بیش از همه پایه های اندیشه گفتمان اعتدال را در حوزه های فرهنگی و سیاسی هدف قرار دادند. به طور مثال، آنها با علم به این که دولت روحانی آرامش و امنیت روانی و سیاسی را برای طیف اهل هنر و دانشگاه به ارمغان آورده بیش از هر چیز مقوله امنیت و اعتدال در این دو حوزه را به چالش کشیدند. با این حال کارنامه دو سال گذشته دولت بویژه در عرصه های مهم دانشگاه و فرهنگ نشان از این دارد که آنها از مرزهای اعتدال عقب نشینی نکرده اند اگر چه همچنان آهنگ تلاش و تهدید مخالفان اعتدال نیز ادامه دارد.
در ریشه یابی و آسیب شناسی مشکلات دوران دولت اعتدال می توان سهم بالایی را برای گفتارها و خطابه های بحران ساز و دردسر آفرین اختصاص داد. این جریان هنوز حاضر نیست ادبیات آمریت و خود حق پنداری یا مرزبندی های خودساخته را کنار بگذارد و به این واقعیت تمکین کند که «اعتدال» راه انتخابی مردم ایران بعد از 24 خرداد 92 است.
- گزینههای پیشروی یمن
روزنامه كيهان در ستون سرمقاله خود آورد:
سخنان روز جمعه- روز قدس- سید عبدالملک بدرالدین بخصوص آن بخش از گفتههای وی که به تحلیل نقش سازنده ایران در تحولات منطقهای اختصاص داشت، انتقال یمن از جبهه آمریکایی سعودی به جبهه اسلامی را با وضوح تمام به تصویر کشید. پیش از این، این سؤال وجود داشت که یمن در صورت تغییر چه شکل و محتوایی پیدا خواهد کرد.
جبهه مشترک آمریکایی سعودی با یک دستور کار اسرائیلی به یک جنگ جنایتکارانه علیه مردم مظلوم یمن دست زدند تا مانع جابجایی جبههای یمن شده و تغییرات را در حد تغییر افراد نگه دارند. آنان سه سال پیش توانستند با جابجایی هادی و صالح برای مدتی تغییرات را در یک کادر بسته قرار دهند ولی امروز این کار امکان پذیر نیست دلیل آن این است که سه سال پیش سکان تحولات یمن در اختیار یک ترکیب ناهمگن بود و عربستان در درون این ترکیب مهرههایی مثل صادقالاحمر، محسن الاحمر، حزباصلاح شاخهای از موتمر و بخشهایی از احزاب شش گانه موسوم به لقاء مشترک داشت و از طریق آنان جوانانی که صاحب اصلی انقلاب یمن- موسوم به جوانان میدان تغییر- بودند را به حاشیه برده و بر اوضاع مسلط گردیدند اما امروزه از یک طرف، آن ترکیب ناهمگن به یک «جبهه منسجم» تبدیل شده و از طرف دیگر، در کانون اصلی تحولات کنونی یمن یک سازمان منسجم و چند بعدی وجود دارد و نمیتوان آنان را به حاشیه راند.
رژیم عربستان در یک توهم ناشی از بیتجربگی برای حل مشکل و جبران «بحران نفوذ» به یک جنگ پرشدت علیه مردم یمن روی آورد اما مدت زمان زیادی طول نکشید تا شاهزادگان عیاش سعودی دریابند که جریانی که در عرصه سیاسی منسجم عمل کرده در عرصه امنیتی و نظامی انسجام بیشتری پیدا میکند چرا که هر ملتی در روز جنگ، متحدتر از روز صلح است. عربستان یک هفته پس از آغاز تجاوز به این نکته پی برد و تلاش کرد تا راهی برای آن پیدا کند. سعودالفیصل که در آن مقطع وزیر خارجه عربستان بود در دیدار با صادقی سفیر ایران در عربستان بطور تلویحی به ایران گفت که در قبال دریافت «امتیازات ویژه»، پرونده سیاسی یمن را به ریاض واگذار کند. این درخواست هر چند کاملاً بیربط بود و ایران هم نمیتوانست یک ملت را وجهالمصالحه منافع خودکند اما در عین حال نشان میداد که عربستان متوجه بنبست نظامی در مواجهه با انقلاب یمن میباشد. در همان ایام یک مقام عمانی به هیأت اعزامی ایران به مسقط گفته بود برای ما کاملاً روشن بود که ارتش یمن قویتر از ارتش عربستان است و موشکهای یمن میتواند اوضاع عربستان را بهم بریزد. کما اینکه یک مقام قطری حدود سه هفته قبل به یکی از معاونین وزارت خارجه ایران گفت بحران یمن راه حل سیاسی ندارد و عربستان آماده است تا از نقش ایران در حل مسئله بین ریاض و صنعا استقبال کند.
رژیم عربستان اینک 108 روز پس از جنگ، آتشبس را نقض میکند و دلیل آن را استفاده انصارالله از فرصت معرفی مینماید این در حالی است که در ادامه جنگ و توقف جنگ هر دو برای رژیم آل سعود خطرناک میباشد. خطر ادامه جنگ، توسعه میدان جنگ از نقاط مرزی به نقاط مرکزی را در پی دارد کما اینکه رهبر جنبش انقلابی انصارالله در سخنرانی روز قدس خود با صراحت از حتمی بودن توسعه میدان جنگ و آماده شدن انصارالله برای استفاده از تاکتیکهای جدید خبر داد و سعودیها بخوبی میدانند که سید عبدالملک درست میگوید. توقف جنگ علیه یمن نیز برای عربستان مخاطرات فراوانی دارد. چرا که بلافاصله پساز تحقق آتشبس این سؤال در محافل سعودی شکل میگیرد که: «جنگ برای چه آغاز شد و چه دستاوردی داشت» اگر عربستان توقف جنگ را بپذیرد که بالاخره، دیر یا زود، خواهد پذیرفت و در عین حال هیچکدام از دو درخواست او -بازگشت دولت هادی و عقبنشینی انصارالله از عدن و تعز محقق نشده باشد، شکست در یک جنگ با یک گروه تازه کار را پذیرفته است.
این شکست ضعف نظامی عربستان را که تا پیش از این و در یک دوره چند صد ساله آزموده نشده بود، برملا میکند و در واقع بر دامنه مخاطرات امنیتی - نظامی عربستان در داخل و خارج میافزاید. در این صورت آلسعود در داخل احساس تهدید مضاعفی مینماید و این همان پیشبینی سیدحسن نصرالله است که در اواخر دوره عملیات موسوم به عاصفهًْالحزم خطاب به سعودیها گفت: «اگر انصارالله تا پیش از این تهدیدی علیه رژیم سعودی نبود از این پس این تهدید حتمی است.»
بنابراین طبیعی است که بگوئیم در معرکه یمن، آنقدر که آلسعود از آتشبس میترسد از جنگ نمیترسد چرا که جنگ، آن سوال مهم و بلاجواب را به تاخیر میاندازد و حال آنکه پذیرش صلح و یا آتشبس آن سوال استراتژیک را جلو میاندازد.
جالب این است که عربستان در توجیه جنگ و بعنوان دو مطالبه اساسی میگوید یکی از این دو را بپذیرید، پذیرش دولت منصور هادی و عقبنشینی از تعز و عدن و این در حالی است که روزی که ارتش سعودی به یمن حملهور شد، انصارالله هادی را بعنوان دولت قانونی قبول داشت و بر تعز، عدن، لحج، مارب، بیضا، شبوه و... هم تسلطی نداشت همه این اتفاقات، حین جنگ و در دوره عاصفهًْالحزم روی داده است با این وصف مردم عربستان و از جمله شاهزادگانی که امنیت خویش را با خطر مواجه میبینند حق دارند عوامل چنین جنگی را مورد سوال قرار داده و درباره صلاحیت آنان در آینده برای اداره این سرزمین تردید نمایند.
کما اینکه ادامه جنگ هم به انصارالله امکان واکنش نظامی در مناطق حساس عربستان را میدهد. یک مرتبه شلیک موشک اسکادبیانصار به قلب «خمیش مشیط» در 121 کیلومتری خسارات عمدهای بر جای گذاشت که کشته شدن فرمانده نیروی هوایی متجاوز بخشی از این خسارت است، یک بار دیگر شلیک دقیق موشکهای انصار به پایگاه نظامی السلیل واقع در 400 کیلومتری مرز یمن که در استان مرکزی واقع شده است، زنگ هشدارباش را به صدا درآورده است زدن یکی از شهرهای استان ریاض ثابت کرد که برای انصارالله امکان شلیک به مراکز حساس پایتخت عربستان وجود دارد اینکه تصرف بخشهایی از استانهای سهگانه جنوب عربستان از توانایی انصارالله در بخش زمینی خبر داد. علیهذا رهبر انصارالله روز گذشته از احتمال دست زدن به بسیج عمومی به منظور پایان دادن به فتنه سعودی خبر داد. اگر این تهدید عملی شود به این معناست که رژیم سعودی باید خود را برای مواجه با چند میلیون نیروی یمنی به حرکت درآمده آماده کند که البته نمیتواند.
آنچه از مجموعه تحولات میدان به چشم میآید این است که رژیم سعودی اگرچه دستاوردی نمیتواند داشته باشد، این رژیم جنگ را تا زمانی نامعلوم ادامه میدهد و براین اساس باید در انتظار تداوم جنایات از سوی آلسعود بود. اینکه روز گذشته و علیرغم اعلام آتشبس از سوی سازمان ملل، رژیم سعودی به حملات خود علیه مردم مظلوم یمن ادامه داد نشان میدهد که ریاض نمیتواند بدون دستاورد حتی به آتشبس محدود انسانی تن دهد. در نقطه مقابل آن، جنبش انصارالله نمیتواند برای صلح، استقلال و تمامیت ارضی این کشور را نادیده بگیرد. صلحی ارزشمند است که در آن آزادی عمل کشور و مرزهای آن از تعرض مصون باشد و تداوم جنگ تا زمانی که به تحقق این منجر شود، ضرورت و مشروعیت دارد.
برای انصارالله، صلح و ختم جنگ اهمیت دارد و از این رو سیدعبدالملک بدرالدین، روز گذشته ضمن اشاره به نیاز یمن به قطع تجاوز از شکننده بودن آن و عدم پایبندی متجاوز به آتشبس انتقاد کرد اما در عین حال انصارالله محکوم به پذیرش هر صلحی نیست چرا که از یک سودفاع در برابر تجاوز، خود مشروعیتزاست و از سوی دیگر انصارالله برای رسیدن به صلحی که تمامیت ارضی و استقلال و امنیت یمن تامین کند، توانایی ادامه جنگ را دارد. انصارالله بخوبی میداند که طرف مقابل، از هر امکانی که میتوانسته استفاده کرده و در صحنه منطقهای و بینالمللی هم بیش از این امکانی برای کمک به رژیم سعودی برای تغییر معادله ندارد و لذا صحنه جنگ برای انصارالله کاملا روشن و همراه با نتایج مشخص میباشد.
اما ذکر یک نکته هم اهمیت دارد. تجربه رژیمهایی نظیر سعودی و صهیونیستی بیانگر آن است که این نوع رژیمها وقتی نتوانند در فرایند طبیعی به نتیجه برسند برای آنکه شکست خود را تحتالشعاع قرار داده و ضرورت پایان دادن به جنگ را عامل اصلی توقف جنگ معرفی نمایند به یک جنایت ویژه دست میزنند. رژیم آلسعود در این جنگ بیش از 100 روزه از هیچ جنایتی فروگذار نکرد، اما در عین حال با محدودیتهایی هم مواجه بوده و ترسهایی هم داشته است. بر این اساس این امکان وجود دارد که رژیم عربستان به اقدام رذیلانهای رویآورد که رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 33 روزه در روستای «قانا» انجام داد و یا جنایت هولناکی که علیه پناهندگان به مدرسه «ازوا» در غزه مرتکب شد. این باید مورد توجه جدی باشد و هشدارهای لازم داده شود.
- پیروزی اصلی بعد از توافق است
روزنامه شرق به قلم نادر هوشمندیار استاد دانشگاه در ستون سرمقالهاش آورد:
مذاکرات هستهای ایران با قدرتهای بزرگ جهان در چندروز گذشته آنقدر نوسان داشته است و آنقدر تند شاخصها در این مذاکرات تغییر کردهاند که نمیتوان با قاطعیت از نتیجه این مذاکرات سخن گفت برای همین اکنون هم که شما این مطلب را میخوانید به احتمال زیاد طرفین این گفتوگوها در وین به نتیجه رسیدهاند و مذاکرات به پیروزی رسیده است. بهجز این هم نمیتوان فکری کرد. بهعبارتی جو حاکم بر دیالوگ هستهای طی روزهای گذشته بهگونهای بوده است که همه خبرنگاران حاضر در این میدان دیپلماسی تا ٢١ تیرماه سال جاری که این یادداشت به تحریر درمیآید از پیروزی و توافق میان ایران و شش کشور قدرتمند جهان خبر میدهند. با این حساب اگر بپذیریم این فرض را که گفتوگوها آنگونه شده است که مذاکرهکنندگان میخواهند و توافق حاصل شده است، آیا میتوان حتی اندکی اینگونه فکر کرد که کار برای ایران و توسعه در ایران به پایان رسیده است؟
این پرسش حتی بیش از پیروزی در مذاکرات اهمیت دارد. براساس مفاهیم توسعه، پیروزی در مذاکرات میتواند تا حد زیادی نمودار کشش در فعالیتهای مولد اقتصادی را به سمت زایش دوباره سوق دهد اما این اتفاق زمانی رخ میدهد که بسترهای پویایی و ایستایی این کشش فراهم شود. بهعبارتی اگر فرض را بر این بگذاریم که مذاکرات میتواند مطلوبیت را در حوزه توسعه به سمت ایجاد محرکهای اقتصاد مولد رشد دهد...
... این مطلوبیت زمانی میتواند کارآمدی ملموس داشته باشد که فضای کسبوکار داخلی از مؤلفههای دیگری نیز سیراب شده باشد. به زبانی ساده ما نمیتوانیم به فرض در میادین خارجی با قدرتهای بزرگ به توافق رسیده باشیم اما نیروهای تأثیرگذار داخلی بر سر این مسئله مهم به نتیجه نرسیده باشند که فضا را برای قطبهای اصلی اقتصاد باز کنند. در اقتصاد ایران کارتلهایی شکل گرفتهاند که فرایند فعالیت آنها بهنفع نهادهای مولد و برساخته از نیروهای مردم نیست. این مورد را نباید با خصوصیسازی یا گروههای خصوصی اقتصاد برابر دانست. بحث بر سر خصوصیسازی نیست و شرکتها و بنگاههای خصوصی در اقتصاد ایران حضوری نیمبند دارند. من به جایی فراتر از این اشاره میکنم. منظور این است که ایجاد سرمایههای خصوصی در مقیاس بزرگتری از مردم یا عهدهدارشدن گردش مالی اقتصاد از سوی طیفهای بزرگتری از مفهوم مردم در اقتصاد ایران تحتتأثیر کارتلهایی قرار گرفته است که ماهیت و وجودی غیرخصوصی، غیرمردمی و غیرعمومی دارند. در چنین شرایطی اگر پیروزی در مذاکرات به این معنا باشد که سرمایه جدیدی وارد کشور میشود، هرچند این ورود برای توسعه ایرانی مفید است اما باز فرقی بهحال گروههایی نمیکند که بیرون از این کارتلهای غیرعمومی به فعالیت مشغول هستند.
برای همین بعد از دستیابی به توافق، دولت باید تمام تلاش خود را صرف این موضوع کند که تولید و فعالیتهای مولد اقتصادی بدون هرگونه مزاحمت ناشی از بزرگی بنگاهها و کارتلهای غیرعمومی، به یک خواست و تلاش همگانی در اقتصاد کشور تبدیل شود. این تلاش همگانی اگر با دستانداز زیادهخواهی کارتلهای بزرگ غیرعمومی مواجه نشود یا به معنایی، شکل بگیرد، بزرگترین گره در اقتصاد ایران باز شده است. به نظر من بزرگترین مشکل در اقتصاد ایران همین گردش سرمایه یا انحصار تولید سرمایه در برخی گروههای اقتصادی است که دخلی به فعالیتهای عمومی و ثروتسازیهای عمومی ندارد.
البته فعالیت این بنگاهها تا امروز مزیتهایی نیز برای توسعه در ایران داشته است اما این فعالیتهای پرمزیت بهدلیل نوع مناسباتی که در این کارتلها وجود دارد یا بسیار گران تمام میشود یا دایره فساد را بزرگتر میکند برای همین شک نباید کرد که مسئولان اجرائی و برنامهریزان توسعه بعد از توافق، نخستین فعالیتی که باید با چندفوریت انجام دهند این است که فضای کسبوکار کشور را بهنفع عمومیشدن تولید و آسودگی فعالیت در اقتصاد بهنفع همه مردم و در رأس آنها بخشهای خصوصی، هموار و باز کنند. اگر این اتفاق رخ ندهد میتوان به جرأت گفت که پیروزی در مذاکرات فقط بهنفع کارتلهای خاص اقتصاد تمام میشود که فعالیت خود را در اقتصاد از این پس با سرمایههای بیشتر انجام میدهند و میدان بزرگتری برای مانور انجام دارند. از این کارزار طبق معمول چیزی نصیب تولید و فعالیتهای مولد نمیشود.