در قرن حاضر جریان های فکری آرمان شهر گرایی متعددی شکل گرفته است که تصویری از زندگی آرمانی در شهرهای مختلف را ارائه می دهد.شاید تمامی این جریان ها به نوعی پاسخی باشند به رشد جنون آسا و فزاینده شهرها و مناطق شهرنشین.
مدرنیستها معتقد بودند، پیشرفت فناوری دوره معاصر که نتیجه فرآیند صنعتی شدن و شهرنشینی است، قادر به ریشهکنی مسائل شهری است.
لوکوربوزیه در کتاب «شهر آینده، 1971 » مینویسد:«فقدان نظمیکه در همه جای شهرها یافت میشود، به ما توهین میکنند، اعتماد به نفس ما را جریحه دار میسازند و حس عزت نفس ما را به تمسخر میگیرند، این شهرها ارزش این دوران را ندارند ، دیگر لیاقت ما را ندارند.»
در مدل آرمانشهر او چند اصل مطرح است:«کاستن ازدحام جمعیت از مرکز شهر»، «افزایش تراکم در آن»، «افزایش وسائل حرکت در آن»، « افزایش فضای باز و پارکها»، بر این اساس بهجای شهری بیش از حد آشفته و سردرگم، شهرها قائم به سوی آسمان برمیخیزند و پذیرای نور و هوا و زیبایی میشوند، در شهری که تاکنون 70 تا 80 درصد زمیناش با خانههای کوچک و ریزدانه در کنار هم چفت و اسیر میشد، حالا فقط به میزان 5 درصد از سطح آن ساخته میشود و 95 درصد باقیمانده به بزرگراههای اصلی، پارکینگ اتومبیل و فضاهای سبز و باز اختصاص مییابد، پارکها پای آسمانخراشها به واقع به شهر، سیمایی به شکل یک باغ بزرگ را میدهند. (لوکوربوزیه، 1971)
به دنبال تحولات جهانی شهرنشینی در قرن حاضر، شهرنشینی الگوی جدید و مسلط زندگی اجتماعی انسانها شد، این اتفاق با چنان سرعت، وسعت و شدتی صورت پذیرفت که قدرت انتخاب دیگری باقی نماند، همه ساله هزاران نفر از ساکنین مناطق غیرشهری به شهرهای بزرگ روی آوردند و زندگی را در جغرافیایی جدید آغاز کردند.
شهر تهران نیز به تبع این تحولات بهسرعت گسترش یافت، چنانکه براساس نتایج سرشماری نفوس و مسکن، جمعیت شهر تهران طی سالهای 1335 تا 1345 از 082/512/1 نفر به 730/719/2 نفر افزایش یافت و این رشد تا سال 1355 به 213/530/4 نفر و تا سال 1375 به 845/758/6 نفر بالغ شده است. (مرکز آمار ایران – سرشماری نفوس و مسکن سال 1375)
سیمای شهر تهران نیز متأثر از آرمانشهرهای ارائه شده بهتدریج تغییر یافت، شهر تهران که سالها متأثر از مدل شهرهای اسلامی بود بهتدریج تغییر کرد. در مدل شهرهای اسلامی، مسجد جامع در مرکز شهر قرار دارد و در اطراف آن بازار قرار میگیرد و طبقات ثروتمند در اطراف بازار سکونت دارند تا ارتباط بین مسجدجامع و بازار برقرار بماند، در لایه دوم طبقات متوسط و به نسبت آن، طبقات پایین اجتماعی در حاشیه شهر زندگی میکنند.
این الگوی منطبق بر تئوری مناطق هم مرکز معکوس است که بر اساس آن، مکان مرکزی شهر، سکونتگاه نخبگان و طبقه بالای جامعه است و فقرا در نواحی بیرونی شهر زندگی میکنند و طبقات اجتماعی با فاصله تا مرکز شهر نسبت معکوس دارند، علت این امر بجهت نبود ترابری کافی و قابل اطمینان است که نخبگان را بجهت همجواری و نزدیکی با محل کارشان در مرکز شهر قرار میدهد، کارکرد عمده اینگونه شهرها غالباً اداری ومذهبی است و کارگران معمولاً در نزدیکی کارخانجات زندگی میکنند- مناطق مذهبی و قومیدر بخش قدیمیشهر قرار دارند.
هجوم ناگهانی بحران
همگام با توسعه شهر و تحولات اجتماعی و اقتصادی دوران جدید، چه از نظر اجتماعی چه از نظر اقتصادی در زمینه زندگی در شهر تهران نارساییهایی پدید آمد که در بسیاری از موارد به صورت مسائل حاد جلوه گر شد، از جمله:
مشکلات اقتصادی – بیکاری – آلودگی هوا – کمبود فضاهای تفریحی و آلودگی محیطزیست – مشکلات بهداشتی– صنایع و مشاغل مزاحم و ... نارساییهای پدید آمده شرایطی را برای طبقات مرفه ایجاد کرد که سکونت در مرکز شهر دیگر برای آنها هیچ امتیازی ایجاد نمیکرد و همین دلیل موجب شد، طبقه مرفه از مرکز شهرها با الگوی اسلامی به حاشیه بروند و الگوی دوائر هم مرکز شکل گرفت.
در این مدل شهرسازی ناحیه تجاری در مرکز شهر قرار دارد و تقریباً حدود یک کیلومتر از چهارطرف مرکز شهر به بیرون امتداد دارد و تا حدود شعاع 2 کیلومتر از اطراف منطقه تجاری، مسکن طبقه کارگر و پس از آن طبقه متوسط و سپس طبقه بالای بورژوازی قرار دارد که عمدتاً در ویلاهای پراکنده، خانههای راحت با باغچههای وسیع و هوای خوب و آزاد در بالای شهر زندگی میکنند، سیمای شهر تهران همچنین متأثر از الگوی یک شهر و چند مدل آرمانی قطاعی گسترش یافت، حالت قطاعی بیش از حالت دایرهای متحدالمرکز، زمینه توسعه شهر تهران را تحت تأثیر قرار داد. در این مدل حرکت قطاع مسکونی با اجاره بالا بهترین عامل در تبیین و رشد و توسعه شهری است.
بر این اساس رشد شهر به تدریج به سمت بیرون شهر و در طول محورهای ترابری صورت پذیرفت و شهر را به صورت محدوده داخلی دور زده است، خانههای طبقات مرفه با اجاره بهای بیشتر به سوی فضاهای باز و دور از محدودیت های نامساعد طبیعی قرار گرفت و جابهجایی ساختمانهای اداری و تجاری و توسعه واحدهای مسکونی گران قیمت را در جهت عمومیعملی ساخت، در این فراگرد شهر در جهت قطاع مسکن با اجاره بهای بالا رشد کرد که مشخصه آن وجود خانههای گرانقیمت جدید و کاهش در قطاعهای اجاره پایین قدیمیاست.
مهاجرت جمعی از مرکز
به دنبال توسعه و رشد جمعیت شهر و وجود مشکلات فراوان زندگی در شهر تهران ایده حومه شهرنشینی توسط طبقه متوسط شهر مطلوبیت یافت. حومه شهر نشینی یک تلاش جمعی برای داشتن یک زندگی خصوصی و آفرینش برای جداسازی خانه از محل کار بود و علیرغم انتقادات بسیار ازجمله یکنواخت بودن، نداشتن شاخص، غیر قابل تمایز از یکدیگر و چیزهایی که نگاه کردنش کاملاً ملال آور و خسته کننده است که نه مزایای شهر را دارد و نه آزادی روستا را با این همه با اقبال بسیاری روبهرو شد، و در بسیاری از نقاط جهان رشد یافت.
هر جایی که طبقه متوسط ظاهر شده، این نیاز را احساس کرد که خود را از سایر اقشار اجتماعی جدا سازد و از شهر بگریزد، از آپارتمان های فلج کنندهاش، از جمعیت متراکمش، از آلودگی وحشتناکش و از افزایش جنایتهایی که در آن رخ میدهد، حومه شهرنشینی یعنی سرسبزی، فضا، آزادی و فقدان هر نوع منطقهبندی و رهایی از دود و دم و راهبندان پایتخت.
در پی این فرآیند، حومه شهر نشینی در تهران گسترش یافت و فعالیتهای اصلی در هسته مرکزی شهر ایجاد شد و نواحی پیرامون، عهدهدار اسکان قسمتی از جمعیت مرکز شهر شد، از طرف دیگر به منظور کاهش حجم ترافیک و آمد و شد و تقلیل آلودگی محیطی، قسمتی از فعالیت شهری، به همراه بخشی از جمعیت به صورت اقماری به حومه شهر تهران منتقل شد، شهرهای حومه معمولاً توسط اراضی کشاورزی از شهر اصلی جدا شده و به وسیله کمربند سبز محدود میشود شهرهای اسلامشهر، پردیس، هشتگرد، در طی این فرایند پدید آمدند تا بخشی از جمعیت سرریزشهر تهران را در خود جای دهند.
شهری که دوست نداریم
امروزه شهر تهران در میان آرمان شهرهای ناتمام اسیر است و هرچه برکمیّت و کیفیت خدمات شهری افزایش مییابد به همان نسبت مشکلات شهری نیز در حال افزایش است، معضلاتی نظیر: مسکن، بهداشت، آلودگی هوا، آلودگی محیط زیست، ترافیک، مهاجرت، زاغهنشینی، افزایش جرائم، کمبود فضاهای فرهنگی و تفریحی، کمبود فضای سبز و
پارک ها و... بخشی از مشکلات حل نشده شهر تهران است.
با توجه به تغییرات گسترده در عرصه شهری، مدل شهر اسلامی دیگر نمیتواند کارکردهای جدید را در خود به وجود آورد. گستردگی شهر و پدید آمدن شهرکهای جدید و توسعه قطاعی شهر– کارکردهای راسته بازارها را به چالش کشیده است.
امروزه شهرها در ارتفاع رشد کردهاند، بدون آنکه گسترش فضاهای باز و پارک محقق شود، بلندمرتبه سازی، آزادیهای آرمانی شهرسازان را به تمسخر گرفته است و همچنان شهر با انبوهی از مشکل ترافیک، نبود فضای باز و... جلوهگر است.
شهر تهران به سوی آسمان برخاسته است تا پذیرای نور و هوایی پاک باشد، اما همچنان خانههای کوچک در زمینی حتی کمتر از 50 مترمربع در کنار هم چفت شده و اسیرند، هرروزه بزرگراهها، پلها، پارکها و فضای سبز و سایر پروژههای عمرانی افتتاح میشود، اما سیمای شهر تهران هرگز به یک باغ بزرگ شبیه نشده است. آسمانخراشهای بسیاری ساخته شده اما طبقات کم درآمد علاوه بر دیگر مسائلی که داشتند، کماکان از بی خانمانی و نابسامانی اجتماعی رنج میبرند.
آسمانخراشهای بسیاری ساخته شده و باغهای بسیاری نابود شده است. در دهه هفتاد جریان سرمایه به شکل ساخت و ساز زمین و املاک به شهر تهران بازگشت، اما کمتر دریچهای برروی مناطق در حال زوال قدیمیو بافت فرسوده گشوده شد.
سرمایهها، بازارهای قدیمیبه شیوه اسلامی و تاریخی را کنار زده و پولهای بسیاری به سمت بوتیکهای مدروز، فضای رستورانهای لوکس، فروشگاههای تزئین شده و مراکز تجاری عظیم و ... سرازیر شد تا جایی که ظاهر شهر به معرکهای غولآسا تبدیل شده است و این موجب تفکیک بیشتر سلسله مراتبی ساختن فضای شهر شده است، در خیابان بالای شهر بسیاری از طبقات پایین آرزوهای خود را در کنار دیگر طبقات اجتماعی میجویند، حتی فناوریهای جدید نیز نتوانست راه حلی برای رفع و یا کاهش مسائل اجتماعی شهر ارائه کند.
شهرک قدس(غرب)، شهرک اکباتان، شهرک آپادانا و...شهرکهای بسیاری در شهر تهران ساخته شد تا شهر تهران از تمرکز خارج شود و جمعیت متمرکز آن در سرتاسر حومه پراکنده گردد، اما نهادهای مدرن نظیر فروشگاهها- مراکز فرهنگی و دیگر نهادها همچنان این شهرکها را به خود محتاج نگهداشت. این شهرکها صرفاً فاصله طبقاتی شهر را به نحو بارزی هویدا ساخت.
باغشهرهایی نظیر آنچه در لواسان و شمیرانات و جاده چالوس ساخته شد، تنها اسباب مسّرت و شادی را برای طبقات مرفه ایجاد کرده است و همچنان شهر تهران نگاه خود را به طبیعت بسته است، این همه محصولی است که شهر تهران برای شهروندانش باقی گذاشته است و اقشار کم درآمد حتی لحظه ای خواب خوش مسّرت و شادی و زندگی در باغ و فضای سبز و هرآنچه آرمانشهر (باغشهر) آرزوی آن را هدیه کرده است، ندیده اند و این پرسش همچنان بدون پاسخ مانده است که: شهر تهران چه آیندهای را برای شهروندانش آرزو میکند؟