سكينه نيكمرام، قهرمان 42ساله قصه ماست؛ كسي كه برخلاف ديگر خانمها مشكلي با اعلام سن واقعياش ندارد و از 16 سالگي وارد حرفهاي شده كه تقريبا سخت و مردانه است و حالا كه به اين سن و سال رسيده به اندازه كافي استخوان تركانده و همه فوتهاي كوزهگري را هم از بر است. شاليكاران از روزهاي ابتدايي بهار كارشان را شروع ميكنند و تا آخر شهريور بدون توقف آن را ادامه ميدهند. اين صفحه حاصل گفتوگوي گرم و صميمي ما با شاليكار اهل آستانه است كه سالهاست در زمينهاي روستاي چولاب استان گيلان روزگار ميگذراند و در شاليزارها صبح را به شب ميرساند.
خيلي از ماها تعريف درستي از كشاورزي نداريم، بهخصوص كار روي شالي و سروكله زدن با زمينهاي پرآب برنج. همصحبتي با كسي كه سالهاي زيادي از عمرش را در اين راه خرج كرده است خيلي ميتواند به ما كمك كند تا بدانيم شرايط كار كردن در اين شغل خاص چگونه است و آدمهايي كه در اين زمينها كار ميكنند تا چه حد درگير سختيهاي آن هستند؛ «ما هر روز 5صبح ميرويم سر زمين تا ساعت 12 ظهر. بعد مقداري استراحت ميكنيم و از ساعت 2-5/1 ميرويم تا 7 غروب. معمولا در طول روز 2 شيفت كار ميكنيم؛ كاري كه انصافا خيلي سنگين است. البته خوبي كار در شالي اين است كه بار زحمت بر دوش يك نفر نيست؛ مثلا ما 15 تا 20 نفر هستيم كه روي زمين كار ميكنيم. در كنار هم هستيم و كارها را تقسيم ميكنيم.» كار تيمي براي كشاورزي هم جواب ميدهد و جدا از اينكه انگيزه ايجاد ميكند مقداري از حجم كار را كاهش ميدهد؛ «ما همزمان سر زمين ميرويم ولي هركس مسئول كار مختلفي است مثلا يكي وجين ميكند، يكي ديگر نشاء ميكند و ديگران هم سرشان با كاري گرم است. همه كارها هم تا زماني كه برنج بالا بيايد سخت است و ميزان زحمتي كه بايد پاي زمين بكشيم برابر است.» حرف كه بهكار تيمي روي زمين كشيد، گمان كرديم مثلا كل اعضاي خانواده روي شالي كار ميكنند اما حدسمان اشتباه بود و خانم نيكمرام ما را از اين جهل مركب! درآورد؛ «ما كه روي يك زمين مشغول به كاريم، اعضاي يك خانواده نيستيم.معمولا براي كار روي يك زمين همه هستند و محيط كار هم خيلي جدي است. حتي بعضي اوقات كه با اعضاي خانواده روي يك زمين كار ميكنيم، فقط بهكار فكر ميكنيم و خيلي به صحبت كردن و كارهاي الكي نميپردازيم چون ما اينجا مشغول كار هستيم تا پول دربياوريم و هزينه زندگيمان را تأمين كنيم، پس كاملا جدي مشغول كار ميشويم و هركس با وجدان خودش كار ميكند.»
- آب را ول نكنيد!
كار كشاورزي هم مثل اكثر كارهاي يدي، مشكلات خاص خودش را دارد؛ مشكلاتي كه اگر بخواهيم بشماريم، ريز و درشت آنها خيلي زياد است ولي اصليترين مشكل كشاورزان (در كل دنيا) آب است.زمينهايي كه خانم نيكمرام در آنها كار ميكند هم از اين قضيه مستثني نيست و آنها هم با مشكلات آبي زيادي مواجه هستند؛ «ما اوايل امسال كمبود آب داشتيم و الان مشكل زيادي آب داريم! آن موقعي كه بايد آب به اندازه كافي به ما ميرساندند، اين كار را انجام ندادند و حالا آب خيلي زياد است. وقتي هم كه آب زياد باشد نميشود دارو يا كود استفاده كرد چون از بين ميرود.» جدا از بحث دشواريهايي كه زيادي و كمبود آب بهوجود آورده، مشكلات اقتصادي هم كه پايه ثابت اكثر شغلهاست و دست از سركشاورزان برنداشته است؛«ما براي زمينها خيلي هزينه ميكنيم، جان و مال و سرمايهمان را ميگذاريم ولي كشت برنج سود آنچناني ندارد. از زماني كه برنج را بالا ميآوريم، مجبوريم زود آن را بفروشيم. بالاخره بدهي مالي داريم و مثلا دارو يا كودهاي شيميايي را قسطي خريداري كردهايم و بايد هزينه آنها را بپردازيم. كلا پول كار خيلي سخت برميگردد و بعضي وقتها حتي دخل و خرج هم جور نميشود ولي چه كنيم؟مجبوريم كه اين كار را انجام دهيم. نميتوانيم كار را ول كنيم يا زمينها را خالي بگذاريم، بالاخره ما با اين كار بزرگ شدهايم و زندگي كردهايم.» اين عرق بهكار و علاقه به شغل در تك تك كلمات اين پيشكسوت شاليكار وجود دارد، كسي كه سالها عمرش را در كار پر زحمت كشاورزي گذرانده است؛ «من از 16سالگي در اين شغل مشغولم و باتوجه به اينكه كشاورزي كار سنگيني است، الان دست و پا و كمرم بهشدت درد ميكند. اينها بهخاطر فشاري است كه سر زمينها بهما وارد ميشود، بعضي اوقات اين فشار به قدري زياد ميشود كه فكر ميكنم آخر سر هم در همين زمين كشاورزي از دنيا بروم!» بعد از همين شوخيها، كم كم خانم نيكمرام در گذشتهاش غرق ميشود، بهخصوص روزهايي كه تازه وارد اين حرفه شده بود و آن روزها اشتباهات زيادي مرتكب ميشد؛ «خب بالاخره هر كاري را كه از زماني كودكي و وقتي كه در شكم مادريم بلد نيستيم! من هم اوايل كار را بلد نبودم و مقداري مشكل داشتم ولي كمكم همهچيز را ياد گرفتم. بعد از حرفشنيدنهاي فراوان و اتفاقاتي كه افتاد و اشتباهاتي كه داشتم (مثلا چندباري ساقه جو را خراب كردم و...) توانستم با شرايط اخت شوم و حالا ديگر اشتباهي در كارم ندارم، تازه به دهها نفر هم ياد ميدهم و ديگر حرفهاي اين كار شدهام.»
- استراحت؟ آن دنيا
خيلي از كشاورزان ما در زمينهايي كار ميكنند كه اجاره كردهاند و براي خودشان نيست اما قهرمان قصه ما حداقل از لحاظ زمين وضعش خوب است و تمام زحماتي كه ميكشد براي زمين خودشان است؛ «خدا را شكر كه در حال حاضر زمين براي خودمان است. البته از اول نداشتيم و اين 500 متر زميني كه الان روي آن كار ميكنيم، ارثيهاي است كه از پدر همسرم به ما رسيده.» زميني با اين متراژ در سال حدود 2 تن محصول ميدهد، اين مقدار محصول هم ميشود چيزي در حدود 1500كيلو برنج فرد اعلا. اما كار كردن روي اين زمينها دائمي نيست، شاليكاران در ماههاي اول سال كه هوا مناسب كشت و كار است، تمام زورشان را ميزنند چون در پاييز و زمستان نميشود در زمينهايي كه مملو از آب است كار كرد؛ «ما معمولا 6 ماه دوم سال را خانهداري ميكنيم. ولي پولي كه از راه برنج بهدست ميآوريم به نيمه دوم سال نميرسد و از برج 6تا آخرسال كارگري ميكنيم. ما فقط به پول حاصل از برنج نگاه نميكنيم و كارهاي ديگري مثل پرورش مرغ و اردك و... هم انجام ميدهيم و در پاييز و زمستان با حيواناتي كه داريم روزگار ميگذرانيم.» در همه جاي دنيا براي كساني كه در سختترين شغلها كار ميكنند زماني براي استراحت و دوري از كار تدارك ديده ميشود، در زبان خودمان به آن زمان استراحت، مرخصي يا اوقات فراغت ميگوييم؛ چيزي كه بهنظر ميرسد در ميان كارهاي روزانه كشاورزان شماليمان وجود خارجي ندارد؛«ما كه اوقات استراحت نداريم. در ماههاي اول سال وقتي صبح بيدار ميشويم كه سرزمين هستيم و از پاييز به بعد هم كارهاي خانه و كارهاي گاو و گوسفندان و حيوانات را انجام ميدهيم. به قول يكي از دوستان ما هميشه بايد كار كنيم و استراحتي براي اين دنيا نداريم، اگر خواستيم استراحت كنيم آن دنيا وقت زياد است!»
- تعطيلي را كي رفته كي نرفته؟!
خيلي از ماها در طول هفته منتظر جمعه (و بعضيها حتي پنجشنبه) هستيم؛ روزي كه در آن از سحرخيزي و صبح زود بيدار شدن براي رفتن سركار خبري نيست. ولي اين قضيه براي كشاورزان صدق نميكند و روز تعطيل و غيرتعطيل براي آنها تفاوتي ندارد. كار آنها ثابت است و بايد هر روز به سركارشان بروند؛ «ما از اول سال فقط يك روز را سر زمينها نرفتيم. در روزهايي كه همه ادارهها و كارخانهها و مدارس تعطيل بودند ما مشغول بوديم و هر روز كار كرديم. الان هم كه يك مقدار كار سبكتر از روزهاي اول سال شده، بايد به زمين سر بزنيم وآبياري و سمپاشي زمين را انجام بدهيم تا زماني كه برنجها برسد و آنها را به كارخانه برسانيم.»
هرچه به پايان تابستان نزديكتر ميشويم فشار كار نيز كمتر ميشود، بعد از اينكه كار كشت برنجها و ريختن كود و دوا به پايان رسيد نوبت سركشي به زمينها ميرسد؛ «يكسري كارها براي آقايان است و يكسري مخصوص بانوان. بعد از اينكه اول آقايان كارشان را روي زمينها انجام دادند نوبت به خانمها ميرسد كه پشت سر آنها كارهايشان را بكنند. در روزهاي آخر تابستان هم كه كارهاي زمين تقريبا تمام شده، معمولا غروبها به برنجها سر ميزنيم تا خداي ناكرده اتفاقي براي محصولاتمان نيفتاده باشد.»
- كاش همهچيز ارزان شود
بعد از اتمام تمام مراحل كاشت و داشت و برداشت! نوبت به فروش آنها به كارخانههاي مختلف ميرسد. اينجاست كه پاي دلالان و بهاصطلاح بازاريها «بزخر»ها به ميدان باز ميشود؛آدمهايي كه هركدامشان هم به سهم خود يك درصدي از قيمت برنج را به بهانههاي مختلف كم ميكنند و دست آخر با پول ناچيزي محصولات را از كشاورزان ميخرند؛ «خدا وكيلي در زمان فروش بارها كمر كشاورزان ميشكند. بهخاطر اينكه همه با وجود اينكه شب و روز روي زمينهايشان جان كندند ولي مجبورند با قيمت ارزان محصولاتشان را بفروشند. كلا كشاورزي خيلي كمرشكن است، چون هم جان آدم ميرود و هم پول آدم ولي آخر سر چيزي عايدش نميشود.» خيلي از اين كشاورزان به هزاران دليل نميتوانند وارد حرفه ديگري شوند؛ مسائلي مثل بالا رفتن سن يا عدمتوانايي در يادگيري شغلهاي ديگر و...؛ «ما مجبوريم كشاورزي كنيم چون كار ديگري نميتوانيم انجام دهيم. زمين را هم كه نميشود خالي گذاشت، بايد روي آن كار كنيم. از طرف ديگر اگر بخواهيم خودمانبراي مصرف خانگي همين برنج را بخريم بيشتر به ضررمان ميشود.» اما در اين بين يكسري مسائل هست كه اين تلخيها را به كام كشاورزان شيرين ميكند. آن هم برخورد مردم و مشتريان با آنهاست؛ «مردم وقتي ميفهمند ما شاليكاريم خيلي از ما تشكر ميكنند و اينها بهما قوت قلب ميدهد. ما اين چيزها را دوست داريم و ميخواهيم مردمي كه برنج ميخرند از كيفيت آن لذت ببرند و محصولمان هم برايشان خيلي گران نباشد. ما نميخواهيم برنج را با قيمت بالايي بفروشيم، الان در شهرهاي مختلف برنج را بين 6تا 10هزارتومان ميفروشند ولي وقتي مثلا ميوه ميگيريم كيلويي 8 هزار تومان نميشود كه برنج را كيلويي 6 هزارتومان بخريم. اما لبّ كلام اين است كه ما اصلا نميخواهيم به مردم فشار بيايد، ما به فكر مردمي كه برنج ميخرند هستيم و ميدانيم كه برايشان خيلي سخت است كه آن را گران بگيرند. دوست داريم همهچيز ارزان شود و در كنار آنها قيمت برنج هم پايين بيايد.»
داستان يك كار منظم دوستانه
شاليكاري كلا يك كار تيمي است و نظم بخصوصي دارد. بهعنوان مثال تيم يا افرادي كه از ابتداي كاشت شالي در يك زمين شروع بهكار ميكنند، همين افراد معمولا تا پايان مرحله برداشت برنج در همان زمين كار ميكنند و اين يك نوع هماهنگي و كار تيمي خاص است كه شاليكاران آن را بهوجود آوردهاند. خانم نيكمرام ميگويد: «يك قانون نانوشته در زمينهاي شاليكاري همين است كه افراد تا پايان كار همديگر را ترك نميكنند و تا روزهاي آخر كه بايد محصولات از زمين برداشته شود همه افراد هماهنگ با هم و همدل و با نظم تيمي همديگر را حمايت ميكنند». خانم نيكمرام در ادامه توضيح ميدهد: «ما از روزي كه روي زمين مشغول بهكار ميشويم 15تا 20نفر هستيم و تا آخر هم، همه در كار ميمانند و در مراحل مختلف هم كارها تقسيم ميشود. در اين روزها كه تقريبا كار كشت محصول تمام شده، مراحل جديد كار كه نظارت و سركشي است را بهنوبت انجام ميدهيم. اينجا هم باز كارها بين همه قسمت ميشود، روزها آقايان براي نظارت و سركشي سرزمينها ميروند تا ببينند كه آب به اندازه كافي وجود دارد يا خير يا اگر نياز باشد سمپاشي ميكنند، ما هم غروبها ميرويم و برنجها را نگاه ميكنيم تا ببينيم در چه وضعيتي قرار دارند و اگر مشكلي بود برطرف كنيم».