هواپيماهايي كه بعد از جابهجايي مسافر و سوخت زدن در فرودگاه سيرجان، يك ساعت و نيم ديگر در راه هستند تا به ايرانشهر برسند. اينجا، عملا يكي از دورترين شهرهاي ايران از مركز است؛ جاي مناسبي براي فرستادن يك تبعيدي، آن هم نه با هواپيما كه با وسايل نقليه زميني سالهاي دور؛ سالهايي كه پيكان سلطان جادههاي ايران بود. اينجا هوا گرم است، دشتها فراخ و كم و بيش سرسبز! سكوت شهر و مردمانش آدم را ميگيرد؛ آدمي كه براي گشتي كوتاه در شهر و سفر به شهري ديگر آمده، نه براي ماندن و زندگي كردن. اينجا، شايد بهترين گزينه براي آرامكردن مرداني بوده كه آرام و قرار نداشتهاند و قرار پايتختنشينان را هم به هم زدهاند. اينجا، ايرانشهر، تبعيدگاه سالهاي دور كسي است كه حالا، در پايتخت قرار دارد؛ كسي كه سالها بعد از آن روزهاي تبعيد، هنوز نشانههاي حضورش در شهر به چشم ميخورد. مهمترين نشانه، خانه است. خانه، حالا ديگر خانه سابق نيست، يادگاري است و مخزن بسياري از مهمترين داشتههاي فرهنگي شهر. اينجا، موزه قرآن و عترت شهر ايرانشهر است؛ جايي كه از قرآن خطي در آن پيدا ميشود تا شجرهنامه رهبري و آثار باستاني كشف شده در منطقه.
اما زندهترين و هيجانانگيزترين جا، حجرهاي است ساده، با علاءالدين و كتري دود خورده، با موكتي كه در واقع پتوي سربازي است و سجادهاي و عمامهاي. اينجا حجره طلبه بيقراري است كه تبعيدش كردهاند تا قرار بگيرد. نامههاي ساواك، سند اين تصميم است؛ نامههايي كه به فعاليتهاي مخرب او اشاره دارد. به سخنرانيهاي خارج از مصالح حكومت و نظام شاهنشاهي. موزه، مثل اغلب خانههاي ايرانشهر، معماري آرامي دارد، با حياطي سرسبز و ديوارهايي كاهگلي و قهوهاي. پيدا كردن خانه آسان است، با تابلويي سبز رنگ كه نشانهاي از خانه قرآن و عترت دارد؛ خانهاي خلوت براي سفر به سالهاي دور؛ خانهاي كه مهمانش 25سال بعد، دوباره در آن حاضر شد و گفت: «اگر چه دوران سختي بود و مشكلات فراواني به همراه داشت اما در آن دوران با ارتباطات خوبي كه با مردم و روحانيون اهل تشيع و تسنن اعم از بلوچ و غيربلوچ برقرار كرديم، كارهاي خوبي صورت گرفت».
روايت تاريخ
تبعيد به ايرانشهر
بهدنبال درگذشت آيتالله سيدمصطفي خميني در اول آبان۱۳۵۶ در نجف اشرف، آيتالله خامنهاي به همراه برخي از مبارزان مراسم ختمي در ۶ آبان در مسجد ملاهاشم برپا كرد و به همراه عدهاي از علماي مشهد تلگرام تسليتي به امامخميني در نجف مخابره كردند. با درگذشت آيتالله سيدمصطفي خميني و تحولاتي كه در پي آن پديد آمد، نهضت اسلامي وارد مرحله نهايي خود شد و حركتهاي جدي براي پيروزي انقلاب آغاز شد. رژيم پهلوي هم در واكنش به اين فعاليتها، بهرغم اعلام سياست فضاي باز سياسي، با سركوب و خفقان، فعاليتهاي مبارزان را محدودتر كرد. بهدنبال اجراي اين سياست، برخي از مبارزان سرشناس به تبعيد محكوم شدند كه آيتالله خامنهاي هم در زمره آنان بود. او از سوي كميسيون امنيت اجتماعي خراسان به 3 سال تبعيد در ايرانشهر محكوم شد و مأموران ساواك در ۲۳ آذر ۱۳۵۶ به منزل او يورش برده و او را دستگير كردند و به ايرانشهر انتقال دادند. هدف رژيم از اين اقدام، قطع ارتباط او با مردم و مبارزان و بهدنبال آن، عدمتوفيق وي در امر مبارزه و افشاگري عليه حكومت بود. اما وي بهعلت تعامل با اهل تسنن، اشتهار و محبوبيتي در ميان مردم ايرانشهر يافت و با بهرهگيري از اين فرصتها پيام انقلاب را به مردم دورترين نقاط كشور رساند. سخنرانيهاي او در مسجد آلرسول ايرانشهر و رفتوآمد علما و روحانيون مبارز، نيروهاي انقلابي و اقشار مختلف مردم به منزل او، عوامل امنيتي را بر آن داشت كه فعاليتهاي او را محدود سازند و از رفتوآمد مردم ممانعت بهعمل آورند. او در ۱۹ فروردين ۱۳۵۷ در پي كشتار مردم در يزد، در نامهاي به آيتالله محمد صدوقي اين اقدام وحشيانه رژيم پهلوي را محكوم كرد و ضمن ترغيب مردم به ادامه مبارزه، ياد شهداي آن حادثه را گرامي داشت . اين نامه بهصورت اعلاميه در سراسر كشور پخش شد. وقوع سيل در ايرانشهر در ۱۱تير۱۳۵۷ موقعيتي فراهم آورد تا آيتالله خامنهاي با توجه به تجربيات پيشينش، مديريت تنها گروه امدادي را عهدهدار شود. وي با هماهنگيهايي كه با روحانيون شهرهاي مختلف ازجمله يزد و مشهد داشت، توانست كمكهاي مردمي را از اقصي نقاط ايران جذب و در بين سيلزدهها تقسيم كند. آيتالله خامنهاي در دوران تبعيد ارتباط خود را با مبارزان و علماي طراز اول مبارزه در شهرهاي ايران حفظ كرد و پيوسته مكاتباتي درباره نهضت اسلامي با آنان داشت و از اين طريق در جريان بسياري از حوادث و رخدادها قرار ميگرفت و با نامهنگاريهاي گوناگون در بسياري از تصميمگيريهاي جمعي علما مشاركت ميكرد.
منبع: khamenei.ir
پرويز فاضلي، ميزبان رهبري در روزگار تبعيد از سكونت رهبري در ايرانشهر ميگويد
به بهانه همكاري، از من پذيرايي كردند!
خاطره زندگي در كنار بزرگان همواره در حافظهها بزرگ و ماندگار ميماند بهويژه اگر اين خاطرهها با عشق و هويت ديني و اسلامي يك مسلمان گره خورده باشد. كافي است پاي خاطره بزرگ پير ايرانشهر، «پرويز فاضلي» بنشينيد و از خاطرهاش با رهبرمعظم انقلاب بشنويد تا خود را در همان سالهاي دهه50 حس كنيد. فاضلي گرد پيري روي صورتش نشسته و سپيدي موهايش نمايان است. اما همچنان پرشور و با صلابت از خاطرات آن روزها ميگويد. او از ميزباني مقاممعظم رهبري در دوران مبارزه با شاه با وجود همه فشارها و تهديدها بسيار خرسند است. ساختمان محل سكونت، در سال 1370توسط پرويز فاضلي مالك اين بنا بهعنوان يادبود از دوران تبعيد ايشان به سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري اهدا شده است. رهبر معظم انقلاب كه در سال 1356 توسط رژيم پهلوي به ايرانشهر تبعيد شده بودند بهمدت يك سال در اين ساختمان سكونت داشتند. در مورد آن روزها ميگويد: «ايشان از ابتداييترين لوازم زندگي استفاده ميكردند. يك پتوي سربازي براي زيرانداز داشتند، يك چهارپايه و چفيه براي وقت مطالعه و قرائت قرآن استفاده ميشد و عمامه و عبا هم رواندازشان بود. در نزديكي محل سكونت ايشان مغازهاي داشتم و هر شب بعد از پايان كار خدمت ايشان ميرسيدم. يك شب بعد از اتمام كار در حال رفتن به منزل آن بزرگوار بودم كه وجود 2 مأمور شهرباني در پشت ديوار خانه توجه مرا جلب كرد. آن 2 مأمور مشغول ضبط صداي مقاممعظم رهبري كه با فرد ديگري گفتوگو ميكردند بودند. وقتي متوجه حضورم شدند با تهديد مرا از آنجا دور كردند و مانع ورود من به خانه شدند. من هم به سرعت به خانه خود رفتم و از ديوار حياط پشت، وارد منزل آقاي خامنهاي شدم و موضوع را به ايشان اطلاع دادم. ورود آقا به كوچه سبب فرار آن 2 مأمور شد. صبح روز بعد مأموران ساواك به مغازهام ريختند و مرا باخود برده و به بهانه همكاري با آقاي خامنهاي پذيرايي(كتك) مفصلي از من كردند».
منبع: تبيان
در مركز شهر ايرانشهر واقع در استان سيستان و بلوچستان خانهاي وجود دارد كه براي همه مردم شهر آشناست؛ محلي كه گرچه در گذشته از حال و هواي ديگري برخوردار بود اما امروز تبديل به جايي شده براي بازديد تازهواردها و گردشگران. وارد اين خانه 431مترمربعي كه بشويد، ذهنتان پرت خواهد شد به سالهاي دور؛ سال 56. آن سالها اين خانه براي همه ساكنان قديمي شهر كه امروز يا در قيد حيات نيستند و يا سني ازشان گذشته محلي بود براي تجمع و اتحاد. فرقي نميكرد شيعه بودند يا سني. گرماي اين خانه و اعتقادي كه در آن ميجوشيد همه را با هم متحد و برادر كرده بود. امروز اين خانه را بهعنوان موزه قرآن و عترت شهرستان ايرانشهر ميشناسند. اما همه ميدانند كه اين خانه به يك دليل توسط ميراث فرهنگي استان سيستان و بلوچستان و شهرستان ايرانشهر تبديل به موزه شد؛ آن هم حضور مقام معظم رهبري در اين خانه بود؛ زماني كه توسط رژيم پهلوي در سال 56 به دورترين نقطه ايران تبعيد شدند؛ تبعيدي كه انتظار ميرفت 3 سال طول بكشد اما وحدت جمعي براي بالا رفتن پرچم انقلاب در اين شهر و شهرهاي ديگر كشور، عمر تبعيد آيتالله خامنهاي را يكساله كرد.
- اتحاد ميان شيعه و سني
موزه قرآن و عترت اين شهر كه امروز در خيابان طالقاني شهرستان واقع شده داراي 4 اتاق است و ساختمان آن از خشت و گل بنا شده چراكه در آن زمان ساختوساز بر همين اساس بود. اما چه شد كه اين خانه معمولي كه از نظر ظاهري مثل ديگر خانههاي معمولي ايرانشهر بود پس از مدتي از ارزش خاصي برخوردار شد؟ مصطفي دانشور، رئيس اداره ميراث فرهنگي شهر ايرانشهر است. به گفته او «حضرت آقا در سال 56 توسط رژيم پهلوي دستگير ميشوند و براي اينكه جلوي فعاليتهاي ايشان و نفوذشان براي برپايي انقلاب اسلامي گرفته شود، او را به اينجا و اين خانه تبعيد ميكنند». مصطفي دانشور هم مثل ديگر مردم شهر با ويژگيهاي اين خانه در شهرشان آشناست چراكه خاطرات تبعيدگاه مقام معظم رهبري دهان به دهان و سينه به سينه نقل شده و به نسلهاي ديگر رسيده است، به همينخاطر همه حكايت اين خانه را از بَر هستند؛ «مدتي كه براي تبعيد حضرت آقا درنظر گرفته شد، 3سال بود اما با كمك و اتحاد مردم اين شهر و شهرهاي اطراف، زمان تبعيد يكسال بيشتر طول نكشيد.» اما آن زمان حال و هواي ايرانشهر طور ديگري بود. حضور يك قدرت انقلابي، گرچه در تبعيد به سر ميبرد، به مردم از شيعه گرفته تا سني جان تازهاي بخشيد. رژيم پهلوي تصور ميكرد تبعيد آيتالله خامنهاي به يكي از نقاط دور از دسترس ايران قدرت را از او ميگيرد اما با پادرمياني مقام معظم رهبري و اتحاد روزافزون شيعه و سني ماجرا جور ديگري رقم خورد؛ «پس از يكسال، دوران تبعيد به پايان رسيد، انقلاب اسلامي پيروز شد و در سال70 صاحب واقعي ملك، شخصي به نام پرويز فاضلي اين خانه را كه حالا سهمي در تاريخ انقلاب دارد به ميراث فرهنگي شهرستان واگذار كرد.» گرچه اين خانه مدتي به همان شكل اوليه باقي مانده بود تا گوشهاي از خاطرات آيتالله خامنهاي را در خود حفظ كند در سال86 تحت عنوان موزه قرآن و عترت به ثبت آثار ملي كشور رسيد.
- رسالت در تبعيد
اما چرا اين منطقه را براي تبعيد آيتالله خامنهاي درنظر ميگيرند؟ آقاي دانشور در اينباره ميگويد: «آن زمان ايرانشهر مثل امروز نبود. دور از شهر بود و دسترسي به وسايل ارتباطي مثل امروز وجود نداشت. حتي رفتوآمد به اين شهر بسيار طاقتفرسا بود، به همين دليل و به جهت توسعهنيافتگي ايرانشهر، حضرت به اينجا تبعيد شدند.» اما ايرانشهر از تب داغ انقلاب هم دور نبود. خبرها دير يا زود به گوش مردم ميرسيد. آنها هم دوست داشتند سهمي در پيروزي انقلاب داشته باشند و حضور آيتالله خامنهاي در جمع آنها بهانهاي شد تا شيعه و سني دست بهدست هم بدهند و با اتحادي عميق در راه برپايي انقلاب قدم بردارند؛ «با وجود تمام مراقبتها و كنترلهايي كه از طرف نيروهاي رژيم بعثي صورت ميگرفت اما مردم كار خودشان را ميكردند. حضور آيتالله خامنهاي براي آنها دلگرمي بود.» مقام معظم رهبري با افراد شاخص و برجسته شهر چه به لحاظ ديني و چه سياسي مراوده داشتند و همين، راهي شد براي نفوذ و رساندن حرفهاي انقلابي ايشان به گوش مردم ايرانشهر و شهرهاي ديگر؛ «آيتالله خامنهاي حتي در دوران تبعيد هم رسالت انقلابي خود را به بهترين شكل انجام ميدادند و توسط افراد سرشناس شهر تبليغ انقلاب را ميكردند؛ انقلابي كه تا پيروزي و شكوه آن چيزي نمانده بود.»
- خانهاي كه موزه شد
حالا از سال56 سالها ميگذرد اما مردم ايرانشهر آخرين سفر آيتالله خامنهاي اينبار در مقام رهبري را از خاطر نميبرند. درست اسفند81 بود كه در سفر مقام معظم رهبري به اين شهر، مردم حسابي غافلگير شدند. دانشور ميگويد: «نكته جالب اينجا بود كه حضرت آقا در سخنراني خود، بعضي از چهرهها را بهخاطر آوردند و با ذكر نام آنها حسابي مردم شهر را غافلگير كردند. ايشان به خوبي فعاليت و پويايي اين افراد معتمد و قديمي را هنوز در خاطر داشتند و از آن ياد كردند». آيتالله خامنهاي حتي در سفر خود به خانهاي كه روزي محل تبعيدشان شده بود سري زدند و خاطرات گذشته را همراه با مردم قديمي شهر بار ديگر زنده كردند. حالا اين خانه تبديل به موزه قرآن و عترت شده است. جالب اينكه در كنار اسناد و كتب تاريخي و سنگي و قرآنهاي قديمي، عمامه و جانماز مقام معظم رهبري در دوران تبعيدش در اين شهر به نمايش درآمده و گردشگران با ورود به اين شهر بهطور حتم از اين موزه هم بازديد ميكنند؛ «از آنجا كه در دوران تبعيد حضرت آقا، اين خانه محل اتحاد شيعه و سني شد و با توجه به اينكه كتاب قرآن هم بهعنوان چراغ و راهنمايي براي اتحاد انسانهاست ما تصميم گرفتيم اين خانه را به موزه قرآن و عترت تبديل كنيم.» البته بد نيست بدانيد كه برخي از كتب به نمايش درآمده در اين موزه هم يادگار دوران تبعيد آيتالله خامنهاي به اين شهر است؛ «البته ميراث فرهنگي شهرستان اقدام به خريداري خانهاي در كنار اين موزه كرده است و ما سعي داريم با راهاندازي اين خانه بهعنوان كتابخانه، اين مجموعه را تبديل به محلي ديني و فرهنگي كنيم.» به گفته آقاي دانشور اين موزه در تعطيلات و بهخصوص ايام نوروز بازديدكنندگان بسياري دارد و در اين ميان غير از سفر آيتالله خامنهاي در مقام رهبري به اين شهر، اين موزه ميزبان افراد سرشناس ديگري همانند وزير اطلاعات و وزير ارشاد كشور بوده است؛ «از آنجا كه 28 آذرماه سال56 زمان ورود و تبعيد حضرت آيتالله خامنهاي به اين شهر بوده، ما هر سال در همين روز و تاريخ برنامهاي با عنوان خورشيد ولايت داريم و طي آن از افراد سياسي منطقه و كشور دعوت ميكنيم تا همراه مردم ايرانشهر باشند، به همينخاطر در پي برگزاري اين برنامه هر سال ما ميزبان حضور گرم برخي از وزرا، بهخصوص وزير ارشاد هستيم.»