همشهری آنلاین- گروه فرهنگی: مردم سیستان و بلوچستان بهرغم قرار گرفتن در یک منطقه خشک و کویری که اغلب از کمبود منابع آبی در این سالها رنج بردهاند، اما هر از گاه درگیر بارانهای موسمی و سیلهای ویران هم بودهاند که طبعاً خساراتی هم در پی داشته است. با این حال، ساکنان این استان حاشیهای در جنوب شرق کشورمان گاه شاهد اتفاقهای نادری در ارتباط با واقعه سیل و حضور شخصیتهای بزرگ و نامآشنا در تاریخ معاصر کشورمان هم بودهاند که در حافظه تاریخی این خطه ثبت شده و برای آیندگان به یادگار مانده است. یکی از این اتفاقها، واقعه سیل تیر ماه ۱۳۵۷ در سیستان و بلوچستان است که همزمان شده بود با حضور حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن زمان، دوران تبعید خود را در منطقه ایرانشهر این استان میگذارند. موضوع این تبعید به زمانی برمیگشت که آیتالله سید علی خامنهای، مبارز خستگیناپذیر نهضت اسلامی که مبارزاتش رژیم پهلوی را به ستوه آورده بود در ۲۸ آذر ۱۳۵۶ به ایرانشهر در جنوب سیستان و بلوچستان تبعید و این اتافق تبدیل به فرصتی برای آگاهیبخشی و حضور اجتماعی در بین مردم یکی از محرومترین مناطق ایران شد. به شواهد اسناد و خاطرات، اوج این خدمت و مدیریت در سیل تیر ماه ۱۳۵۷ بود. جایی که در غیاب کمکهای دولتی جمعی از روحانیون تبعیدی به سرپرستی آیتالله خامنهای آرامبخش رنج و آلام مردم سیلزده بودند.
آیتالله خامنهای خاطرات خود از آن روزها را در «کتاب خون دلی که لعل شد» اینگونه روایت میکند: «... پس از آن کمیتهای برای کمک به سیلزدگان تشکیل دادیم... به شهر برگشتیم و در کمیته نجات و امدادی که تشکیل داده بودیم، مستقر شدیم. خبر دادند که هشتاد درصد خانههای شهر ویران شده و تمام خانههایی را هم که ویران نشده، آب فراگرفته است... ناگهان به ذهنم رسید مردم شهر از دیروز تاکنون غذایی نخوردهاند و گرسنهاند، نانواها به علت سیل نانوایی را بسته و آب وارد مغازهها شده بود... به اداره پست رفتم به آقای کفعمی در زاهدان، عالم بزرگ معروف استان سیستانوبلوچستان تلفن زدم و از ابعاد فاجعه با او صحبت کردم و گفتم ما نان و خرما و اگر بشود پنیر هرچه زودتر به هر اندازه که بتوانید، نیاز داریم. از او خواستم با آقای صدوقی در یزد و با مشهد و تهران نیز تماس بگیرد و به همه اطلاع دهد که ما به غذا نیاز داریم... دو سه ساعت بیشتر طول نکشید که یک کامیون بزرگ پر از نان و خرما و هندوانه و پنیر رسید. بلندگوی مسجد را با تلاوت قرآن باز کردیم و بعد اعلام کردیم که مسجد آل رسول مرکز کمک به مردم و رساندن غذا برای نجات مردم است... در هر حال کار ما در ایرانشهر ۵۰ روز ادامه داشت. به دیدار مردم در خانهها و آلونکها و چادرها میرفتیم و تعداد افراد خانوادهها را آمار میگرفتیم... توزیع را براساس آمارهایی که نوشته بودیم، قرار دادیم. برگههایی برای کوپن خواربار تهیه کردیم و هر خانواده طبق برگه کوپن سهمیه دریافت میکرد... در پایان ۵۰ روز امدادرسانی پس از برطرف کردن آثار سیل تا جایی که میتوانستیم جشن بزرگی برپا کردیم.»
نظر شما