اين اتفاقهاي روزهاي مادرانه براي هركس متفاوت است و اثري كه بر تربيت بچهها ميگذارد از هر فردي به فرد ديگر فرق ميكند. خاطره مشترك همه مادرها ميگويد كه پيشنهادهاي ديگران در دوران نوزادي بچهها به اوج خود ميرسد و اتفاقا اين دوران همان دورهاي از رشد است كه در آن، هم رشد جسمي كودك شكل ميگيرد و هم رشد عاطفي او. حرف و حديثهاي اطرافيان درباره مراقبت از نوزاد و راهكارهايي كه ارائه ميدهندگاهي كمككننده است، گاهي مادران را گيج و گاهي هم افسرده ميكند. بعضي از مادرها راهنمايي بزرگترها را كنايهاي بر ناتواني خود در مادري ميدانند و از آن همه راهنمايي و بهاصطلاح دخالت احساس ناخوشايندي پيدا ميكنند. اما چگونه ميشود اينگونه تنشها را در روزها و ماههاي اوليه مادرشدن به حداقل رساند تا مادران به جاي اينكه از راهنمايي ديگران سود ببرند اثر منفي آن را در رشد نوزاد خود دخيل نكنند؟ حل چالشهايي كه مربوط به نوزاد مورد محبت شماست مثل راهنماييهاي ديگران، بيقراري يا بيماريهاي نوزاد و... باعث افزايش هوش هيجاني مادرها ميشود. افزايش هوش هيجاني منجر به شكوفايي تواناييهاي مادر براي موفقيت در زندگي، سلامت رواني و سلامت عاطفي او ميشود. پس به اين چالشها خيلي هم بدبينانه نگاه نكنيد.
- با خودتان چند چنديد؟
اگر شما تجربه قرار گرفتن در چنين موقعيتي را داشته باشيد احتمالا برايتان پيش آمده كه گاهي مادر يا پدرخودتان شما را درباره يكي از مسائل زندگي راهنمايي كردهاند و شما با گوشهايي باز و ذهني كاملا خالي از پيش قضاوت درباره نيت آنها حرفهايشان را پذيرفتهايد و به راهنمايي و پيشنهاد آنها عمل كردهايد. حتي در دلتان خيلي هم به اين پدر و مادر احترام گذاشتهايد و بهوجودشان افتخار كردهايد اما اگر دقيقا همان حرفها از دهان پدر و مادر يا خانواده همسرتان بيرون بيايد هزار جور نيتخواني ميكنيد و آنها را قضاوت ميكنيد. خوب است با خودتان صادق باشيد و ببينيد كه در چند درصد موارد اين اتفاق براي شما افتاده است؟ بهتر است بپذيريد كه اين فقط پدر و مادر شما نيستند كه دلسوز و خيرخواه شما هستند بلكه پدر و مادر همسرتان هم همين حس را درباره زندگي شما دارند.
- سهم شما از نظرات ديگران چقدر است؟
همه مادرها به يك اندازه با راهنمايي گاه و بيگاه ديگران مواجه هستند و حتي بعضي از مادران اين راهنماييها را به نوعي دخالت در كار خودشان ميدانند. سهم مادرها در ايجاد زمينه بروز دخالتهاي دوران نوزادي توسط آشنايان را ميشود تا حدي كنترل كرد اما حرفهاي كوچه و خيابان ديگر قابل كنترل نيست. اينجا و در چنين شرايطي شما بهعنوان يك مادر بايد بتوانيد خيلي خوب بر احساسات خود مسلط شويد و با يك تشكر ساده قضيه را ختم به خير كنيد و با خود بگوييد كه اين آدم فقط و فقط قصد راهنماييكردن داشته و هدفي جز خيرخواهي براي من و نوزادم ندارد. قرار نيست كه شما به همه راهنماييهاي ديگران مو به مو عمل كنيد، پس دليلي براي ناراحتي و خشم وجود ندارد. اما تفاوت فرهنگي و شرايط خانوادهها، وضعيت خلقي و جسمي نوزاد و عملكرد مادرها زمينه دخالت بيشتر آشنايان را پيش ميكشد. بعضي از اين زمينهها دست شما نيست كه بتوانيد آنرا تغيير دهيد؛ مثل هر فاميل ديگري كه كلا اهل اظهارنظر كردن به جوانترها يا وضعيت نوزادان هستند. اما مادرهايي كه خودشان را براي مادري كردن، نيازهاي نوزاد وحل مشكلات احتمالي دوران پس از بارداري آماده نكردهاند بيشتر خطا ميكنند، پس كمك يا دخالت بيشتري راهم ميطلبند. شايد مرز بين حمايت و دخالت را بتوان همين نيازداشتن به كمك يا شيوه و زمان بازگوكردن اظهارنظرها دانست. گروه ديگري از مادران كه فرصت دلسوزي بيش از حد ديگران را مهيا ميكنند مادران بياعتماد به نفس هستند؛ مادراني كه شخصيت وابسته و كمكگيرندهاي دارند و خودشان به حمايت ديگران علاقهمندند اما كمكم اين حمايتهاي زياد ميتواند زمينههاي دخالتهاي آزاردهنده را براي اين مادران فراهم كند.
- تا اسمش را چي بگذاريد!
براي مادرهايي كه با اظهارنظرديگران روبهرو ميشوند و نامش را دخالت ميگذارند، احساسهاي ناخوشايندي جان ميگيرد كه بهدنبال اين احساس ممكن است نسبت به فرد گوينده يا نوزادشان كه با بيقراري، بيخوابي، دلدردهاي دائمي و... زمينه اين دخالتها را بهوجود آورده پرخاشگري كنند.
بيحوصلگي، دوري كردن از محيطهاي اجتماعي و منزويشدن هم براي اين گروه از مادرها ممكن است پيش بيايد. گروه ديگري از مادرها كه نام اظهارنظرهاي گاه و بيگاه اين و آن را ميگذارند دلسوزي و حمايت، حالت پذيرش و گوش به حرف بودن شكل ميگيرد. اما گاهي اين نامگذاري و اين نوع برخورد، كاملا واقعي و دلخواه نيست و مادرها اينطور وانمود ميكنند تا روابط بين خودشان و اطرافيانشان حسنه بماند. اگر تلقي دلسوزي از اين دوستيها درست و منطقي باشد، مادرها ديگر حس بدي ندارند و ميدانند كه تجربه ديگران ميتواند به علم خودشان اضافه كند. اما اگر اين قبول كردنها و پذيرش دلسوزيها دائم از اين و آن تكرار شود، تربيت بچهها هر بار به يك طرف كشيده ميشود؛ يك روز لباس گرم، يك روز لباس سرد. يك روز اصرار به شيرخوردن بيشتر نوزاد، يك روز دلواپس شدن بهخاطر حال نوزاد يا شنيدن اينكه «اينها طبيعي است» و آنوقت كار به رها كردن موضوعي ميكشد كه اتفاقا غيرطبيعي هم بوده است. پس بهترين كار اين است كه براي بههمنخوردن رابطه خود با اطرافيانتان حتما راهنماييهاي آنها را بهحساب دلسوزي بگذاريد. اما درباره عملكردن به آن راهنماييها كمي دقيقتر باشيد و فكر كنيد و جستوجو كنيد كه كدام راه به نفع كودك شماست.
- تربيت بچههاي حريمشناس
موضوع راهنمايي يا دخالت كردن ديگران درباره چگونگي رشد و تربيت نوزاد شما بهانه خوبي است براي طرح اين موضوع كه چگونه ميتوانيم كودكي تربيت كنيم كه به حريم شخصي ديگران تجاوز نكند و بهاصطلاح حريمشناس باشد. حريم ما همه آنچه متعلق به ماست را شامل ميشود؛ از بدنمان گرفته تا زندگي شخصي، اعتقادات و.... آدمهايي كه تا بچهتان بازيگوشي كند سريع واكنش نشان ميدهند كه اگر تو با بچهات چنين و چنان بودي و... وقتي نوزادتان عطسه ميكند ربطش ميدهند به باز بودن شيشه ماشينتان و... اگر ايرادي در بدنتان وارد شود سريع به رويتان ميآورند، لباس ميخريد ميگويند خيلي بهت نمياد، خيلي بهت مياد اما بهتر بود...، گرون خريدي و هزاران مثال ديگر، اينها حريم و فضاي شخصي ديگران و شايد خودشان را نميشناسند. آدمهايي كه حريم خود و ديگران را نميشناسند، بهخود و ديگران در انواع رفتارها احترام نميگذارند و شايد هم بهخود و ديگران ضرر بزنند.
آدمهاي حريمشناس بايد از كودكي تربيت شوند. بچهها بايد ياد بگيرند كه صاحب چه چيزهايي هستند. براي اينكه ياد دادن حريمهاي اخلاقي براي بچهها ممكن شود، ميتوانيد از حريم جسمياش شروع كنيد كه ملموس است. نياز نيست كه مثلا اسم تكتك اعضاي بدنشان را در 3سالگي به آنها بياموزيد تا بفهمند كه بايد از خودشان مراقبت كنند بلكه ميتوانيد از مفهوم كلي بدن استفاده كنيد. ميتوانيد بگوييد كه حاضري بهخودت بزني و دردت بگيره؟ چرا نه؟ چون بدن تو برات مفيده و بايد از آن مراقبت كني. ميتوانيد از مراقبت حريم جسمي شروع كنيد و كمكم به مفاهيم ملموس اخلاقي مثل رازداري بپردازيد. درك مقابل هم مهم است. به بچهها با بازيهايي شبيه به پانتوميم بياموزيد كه از قيافهتان حدس بزنند چه حالي داريد!
وقتي براي كودك حتي 2 سالهتان قصه ميخوانيد بر چهرهها و حرفهاي اميددهنده و بد تاكيد كنيد. بعدها موقع قصه خواندن مثلا از او بپرسيد: «بهنظرت حالا مامان قصه به چي فكر ميكنه؟ و...» اگر بچهها بتوانند خود را جاي ديگري بگذارند شايد نام بسياري از حمايتها را دخالت نگذارند يا بالعكس، براي حمايت كردن دخالت نكنند. گاهي هدف خوب است مثلا كمك به يك پدر و مادر جوان اما شيوه ارتباطي بد گوينده، احساس ناخوشايند دخالت را در شنونده زنده ميكند. به بچهها مهارتهاي اجتماعي را ياد بدهيد و وقتي از يك مهارت اجتماعي خوب استفاده ميكنند مچ آنها را با يك آفرين بگيريد؛ مثلا سلامكردن، دستدادن، خنديدن بموقع، ناراحتي بموقع، همدردي بموقع و آرامكردن يك كودك ديگر در حال گريه. علاوه بر اينها، كمك به رشد عزت نفس و محترم ديدن بچهها توسط خودشان و تقويت خودباوري بچهها به كمك توانمندشدن آنها و فهم مهم بودنشان ميتواند بچهها را نسبت به مراقبت از حريمشان حساس كند تا اجازه مزاحمت كسي را به حريمشان ندهند. هرچه در خانواده، پدر و مادر نسبت به مردم احترامگذار باشند اهل غيبت، تهمت و... نباشند الگوي خوبي از احترام به حريم ديگران را بهصورت عملي به فرزندان خود نشان ميدهند و اين الگو بودن ميتواند احترام به حريم خود و ديگران را در بچهها دروني كند.
- كنترل دايههاي مهربانتر از مادر!
كمك يا اظهار فضل، طعنه به مادر يا دلواپسي براي نوزاد؛ اينها نيت مختلف آدمهايي است كه گاهي حتي ميخواهند از مادر هم مهربانتر بشوند. هرچه باشد اگر فرمان ماشين به دست يك نفر باشد اصلاح آدرس اشتباه راحتتر است. اين يكي بودن شيوه تربيت پدر و مادر، از دو آشپزهشدن و دردسرهايش جلوگيري ميكند. براي مديريت پيشنهادهاي ناگزير افرادي كه به نوزاد شما محبت دارند از اين راهها كمك بگيريد:
1- آمادگي داشته باشيد: حتي از دوران بارداري اگر مادرها منتظر اين بروز احساسات از طرف ديگران باشند، ميدانند دير يا زود بايد منتظر اين اتفاق باشند كه هرفردي با ديدن نوزادشان يك نسخه تخصصي براي او بپيچد. دانستن شرايط قبل از وقوع آن، فشار رواني را كم ميكند و مادري كه فشار رواني كمتري دارد، بهتر ميتواند دوران شاد مادري را شروع كند و با آرامش اين دوران را ادامه بدهد. عمومي بودن اين چالش از فشار رواني آن كم ميكند و معناي همان ضربالمثل قديمي است كه ميگويد: عزاي دستجمعي، عروسيه. پيشنهاد دادن ديگران در نوع بچهداري را همه والدين تجربه ميكنند حتي همان زنان يا مرداني كه خودشان امروز مشغول راهنمايي كردن شما هستند.
2- مغرور نباشيد: گاهي اين غرور فرد است كه از راهنمايي و ندانستن يا سؤال پرسيدن ناراحت ميشود و منيتاش، بهتر بودن و داناتر بودن ديگران را برنميتابد. اگر خودتان تشخيص داديد كه دچار غرور شدهايد و احتمالا اين ندانستنها و ناراحتي ياد گرفتن از ديگران ناشي از غرورتان است، خود را مجبور كنيد چند باري از بزرگترها مشورت بگيريد تا به مرور قدرت غرور يا حساسبودنتان كم شود. اتفاقا گاهي اگر بزرگترهايتان بدانند كه شما خودتان درصورت نياز از آنها كمك و راهنمايي ميخواهيد كمتر بدون درخواست به شما مسئلهاي را گوشزد ميكنند.
3- دنبال راههاي ديگر باشيد: اگر تحمل حرف ديگران را نداريد پس اطلاعات كمتري در مورد مشكلاتتان به ديگران بدهيد و از طريق راههاي آموزشي ديگر مثل روانشناسان، پزشكان، كتاب، سايت و... اطلاعات مورد نيازتان را پيدا كنيد و زمينه اطلاعاتخواهي از اطرافيانتان را كم كنيد.
4- رفتار درست داشته باشيد: هميشه ابراز ناراحتي كردن با جواب دادن با جملههاي دور از ادب و داد و قهر و قطع رابطه نيست. اگر كسي در نگهداري يا تربيت شما دخالت كرده ميتوانيد در گام اول خودتان را متقاعد كنيد (حتي گول بزنيد) كه اين حمايت و كمك است نه دخالت. با اين روش ميتوانيد از مسئله عبور كنيد. ميتوانيد براي زمان كوتاهي به ديگران «چشم» بگوييد و به پيشنهادهاي آنها عمل كنيد تا ناراحت و دلخور نشوند اما الزامي ندارد به آن راهكارها براي هميشه فكر كنيد. همين كه با اين روش به بزرگترها بفهمانيد كه با آنها لجبازي نميكنيد و از سر لجبازي و غرور به حرفهاي آنها گوش نميدهيد كافي است.
5- حرف درست بزنيد: اگر گوينده تذكر با شما آشناست و شما هم شرايط را براي گفتوگو مناسب ميدانيد، بهتر است روش و ايده خودتان را به او توضيح دهيد و حتي از ناراحتيتان بگوييد. اگر هم بيانكننده تذكر آشناست اما به خاطر رودربايستي نميتوانيد بگوييد كه صحبت او عملي نيست، منبعي درست براي حرفهايتان بياوريد: مثلا اينكه قرآن گفته بچه جدا بخوابد بهتر است، مسئوليت تربيت بچه با پدر است، شير مادر تا حدود2 سالگي مفيد است نه بيشتر و... يا دكتر گفته اين داروي گياهي در آينده چنين ضرري دارد. فقط مراقب لحن خودتان در اينگونه موارد باشيد.
6- فكر كردن خوب است: با خودتان صادقانه روبهرو شويد و ببينيد حرفي كه ديگران به شما ميزنند واقعا درست است يا اشتباه؟ اگر اطلاعاتتان كم باشد و اهل مطالعه و مشورت نباشيد، ممكن است ندانيد كه در برابر توصيهاي كه به شما ميكنندفقط بايد يك ممنون بگوييد يا اينكه لازم است با دليل يا راهي ديگر اشتباه بودن نظرشان را به همراه يك تشكر به گوينده برگردانيد. ولي شايد واقعا شما بهدليل بيتجربگي داريد راه را اشتباه ميرويد. چه عيبي دارد اگر براي چند لحظه به خوبي با خودتان فكر كنيد كه همه راهنماييهاي ديگران جنبه دخالتكردن ندارد و شايد واقعا بتواند كار شما را سادهتر و راحتتر كند.
7- محترمانه دور بزنيد: گاهي از شيوههاي غيرمستقيم براي آشنايان استفاده كنيد. ياد كردن از دلسوزيهاي دردسرآفرين فردي ديگر كه حتي نياز نيست مخاطب شما او را بشناسد ميتواند به شما كمك كند. حتي گاهي براي حل دخالت از بزرگتري كه خودش آن رفتار را دارد كمك بگيريد مثلا بگوييد: «بهنظرت با فلاني كه دائم در مورد كوچكترين مسئله فرزندم نظر ميدهد، تذكر ميدهد، سرزنش ميكند و... چطور رفتار كنم؟»