فكر نميكنم آدمهاي زيادي وجود داشته باشند كه از نصيحت كردن خوششان بيايد. من هم قصد نصيحت كردن ندارم و آنچه بيان ميكنم بيشتر جنبه درددل كردن با مردم را دارد. مردم خوبي كه هميشه به من لطف داشتهاند و خاطرات زيادي از رفتارهاي زيبا و انسانيشان دارم؛ همين مردم خوب كه در مواقع حساس نشان دادهاند چقدر اهل همدلي و همراهي هستند، گاهيوقتها رفتارهايي از خودشان بروز ميدهند كه خيلي جالب نيست.
ميدانم كه بسياري از مردم در اين روزگار، گرفتاريها و مشكلات فراواني دارند. شايد آن راننده محترمي كه قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت نميكند در آن لحظه خاص، چنان عصبي و ناراحت از مصائب و مشكلات است كه تمركزش را هنگام رانندگي از دست ميدهد.
گاهيوقتها پيش ميآيد كه هنگام رانندگي، حواسمان چنان درگير مسائل و مشكلات زندگي است كه متوجه نميشويم چراغ قرمز را رد كردهايم. مواردي هست كه براي رسيدن به يك قرار كاري كه بسيار هم برايمان مهم و حياتي است، اصطلاحا بيخيال قواعد و مقررات ميشويم. به گمانم چنين مواردي براي خيليها پيش آمده است.
با اين همه حتي در چنين مواردي كه از موضوعي عصباني هستيم، ذهنمان درگير است يا ديرمان شده، بايد بكوشيم به حقوق ديگران احترام بگذاريم. اين را نه بهعنوان عضوي از خانواده سينما كه مفتخر به لطف مردم است كه بهعنوان يك شهروند بيان ميكنم.
شهروندي كه مثل همه شما، در اين سرزمين زندگي ميكند و مثل تمام شهروندان در خيابانهاي تهران تردد دارد.ما كه در روزهاي سخت پشت هم ميايستيم و هنگام رخدادهايي كه نشاط عمومي را به همراه دارد، بيش از هميشه مهربان و خندهرو ميشويم، بايد سعي كنيم با وجود مصائب و مشكلاتي كه همه ما بهنوعي درگيرش هستيم، به يكديگر احترام بگذاريم. اينكه ميگويم «ما»، شامل خودم هم ميشود و اميدوارم اين نكته را به حساب نصيحت نگذاريد. اين فقط يك توصيه دوستانه است.
بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون