بعد از تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت در سال 1329در مجلس شوراي ملي، دولت دكتر مصدق مسئول اجراي اين قانون شد. انگليسيها كه به هيچوجه قصد نداشتند حق ملت ايران را در اين زمينه به رسميت بشناسند، مذاكراتي را با دولت دكتر مصدق آغاز كرده و پيشنهاداتي را در اين مذاكرات مطرح كردند. اين پيشنهادات از آنجا كه به نفع مردم ايران نبود، پذيرش آن بهمعناي دور زده شدن قانون ملي شدن صنعت نفت تلقي و با مقاومت دكتر مصدق همراه شد.
آخرين پيشنهاد، مشتركا از سوي آمريكا و انگليس طرح ميشود اما دكتر مصدق كه حمايت آيتالله كاشاني را هم پشت سر خود داشت مجددا با اين پيشنهادات مخالفت ميكند تا آنكه 2كشور طرف مذاكره با دولت مصدق، طرح كودتايي را با هم ديگر ميريزند كه از ديماه سال1331 اجراي آن كليد ميخورد. آنچه در اين زمينه بايد توجه داشت اين است كه اين طرح اگرچه بهصورت پنهاني بين انگليس و آمريكا چيده شده بود- حتي در آن يادداشت تفاهمي كه آنها بين خودشان نوشته بودند سهم هر كدام از آنها در بودجه كودتا معلوم شده بود و بعد از آن درباره تقسيم منافع حاصل از اين كودتا كه همان دستيابي به منابع نفتي ايران بود هم با همديگر تفاهم كرده بودند- اما دكتر مصدق هيچوقت به نقش آمريكاييها در اين طرح كودتا يا توجه نداشت يا نميخواست بپذيرد كه دست آمريكاييها با انگليسيها در يك كاسه است. لذا دكتر مصدق اگرچه از سوي انگليسيها احساس خطر ميكرد اما بر اين اعتقاد بود كه درصورت برقراري رابطه بهتر با آمريكا و مذاكره با آنها جلوي انگليس را خواهد گرفت.
اين اعتماد كاذب تا جايي پيش رفت كه حتي بعدازظهر 27مرداد1332 زماني كه كودتا در مرحله اول شكست خورده و سرهنگ نصيري هم دستگير شده بود، سفير آمريكا در تهران طي ملاقاتي با دكتر مصدق از ايشان ميخواهد حضور مردم در خيابانها عليه كودتاچيان را منع كند و تهديد ميكند در غيراينصورت دولت آمريكا به كارمندها و اتباع خودش ميگويد ايران را ترك كنند. اين تهديد باعث ميشود كه دكتر مصدق نگران شود درصورت رفتن آمريكا از ايران، آن حمايت لازم را از دست بدهد، بنابراين به سرعت دستور داد كه هرگونه تظاهرات در تهران ممنوع شود و خيابانها از حضور مردم خالي شده و زمينه براي تكميل كودتا آماده شد. آمريكاييها درحاليكه شريك تمامعيار طراحي و اجراي كودتا بودند، دكتر مصدق را به اين صرافت انداختند كه مردم را از خيابانها جمعآوري كند و وقتي اين اتفاق ميافتد، روز 28مرداد موج دوم كودتا را آغاز ميكنند.
آمريكاييها از زماني كه ارتباطشان را بعد از جنگ جهاني دوم با ايران برقرار كردند بزرگترين و مهمترين هدفشان ايجاد سلطه سياسي و اقتصادي بر ايران بوده و اين هدف در دوران قبل، حين و بعد از كودتا ادامه داشته است؛ چه زماني كه روساي جمهور جمهوريخواه در آمريكا بر سركار بودند و چه زماني كه دمكراتها در اين كشور روي كار بودند. آنها درحاليكه وعدههاي خوبي به دكتر مصدق ميدادند در نهان با انگليس همكاري ميكردند. نمونه اين وعدهها در زماني بود كه دكتر مصدق براي پاسخگويي به شكايت انگليسيها بايد در جلسه شوراي امنيت حاضر ميشد.
دكتر مصدق در سفر به آمريكا، مذاكراتي را هم با «مك گي» كه معاون وزير خارجه آمريكا بود انجام ميدهد. ايشان حدود 40روز در آمريكا ميماند و اين مذاكرات را ادامه ميدهد. در آن مقطع انگليسيها ايران را محاصره اقتصادي كرده بودند و ايران نياز به منابع مالي داشت، لذا محور اصلي مذاكرات مصدق و مك گي اعطاي وام از سوي آمريكا به ايران بود. آمريكاييها وعدههاي خوبي در اين زمينه به ايران ميدهند اما هرگز اين وعدهها عملي نميشود چون پيوند آمريكا - انگليس پيوند محكمي بود و وقتي انگليسيها از آمريكاييها ميخواهند چنين وامي را به ايران ندهد تا ايران همچنان تحت فشار اقتصادي بماند مقامات آمريكا دقيقا همين كار را ميكنند.
بعد از كودتا هم به بركت قراردادي كه تحت عنوان كنسرسيوم بسته ميشود آمريكاييها خودشان را بهعنوان شريك بزرگ در كنار انگليسيها در چپاول نفت ايران قرار ميدهند و رفتهرفته انگليسيها را هم از اين سفره گسترده كنار ميزنند.
بنابراين آمريكاييها در پي ايجاد تسلط خودشان بر ايران بودند و اگر بعضا ميبينيم روساي جمهور دمكراتي مثل كندي و كارتر فضاي باز سياسي را در ايران خواستار ميشوند و شعار حمايت از حقوق بشر را ميدهند بهخاطر حمايت از حقوق واقعي ملت ايران نيست بلكه آنها قصد داشتند از ايجاد انقلاب در ايران جلوگيري كنند تا بتوانند سلطه خودشان را در ايران داشته باشند و منافع خودشان را در ايران ببرند.
- عضو دفتر مطالعات و تدوين تاريخ معاصر