تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۵:۱۱

دوربین «در حاشیه» وقتی که می‌خواست زندگی جامعه پزشکی ایران را نشان بدهد، هرگز به شاه چاه گچی در خواف خراسان رضوی، شول آباد در الیگودرز لرستان، چاه دادخدا در سرپل‌ذهاب کرمانشاه و بزمیرآباد در قلعه گنج استان مرکزی نرفت و نشان نداد روی دیگر سکه زندگی پزشکان ایرانی چه رنگی دارد؛

 وقتي بي‌هيچ ادعايي براي كساني نسخه مي‌نويسند كه شانس ديدن يك پرستار ساده را هم ندارند.كسي نديد چه متخصص‌ها و فوق تخصص‌هاي نامداري بي‌آنكه كسي خبر دار شود به دورترين نقاط ايران رفتند.روي ديگر زندگي پزشكان ايراني، حكايت مردان و زناني است‌كه در اين دنيا به‌خاطر شغل‌شان سفيدمي‌پوشند و آن دنيا به اعتبار فداكاري‌هاي‌شان سفيد پوش خواهند بود. سالروز تولد ابوعلي سينا كه روز پزشك هم نامگذاري شده، بهانه‌اي است براي مرور چند پرده از اين فداكاري‌ها.

  • شاگردان قريب

اولين تعويض خون در ايران و تاسيس نخستين بيمارستان تخصصي كودكان كشور حتما مهم‌ترين افتخارات زندگي دكتر محمد قريب نيستند.نشان افتخار نصب شده بر سينه او كه هنوز و همچنان مي‌درخشد، رفتار انساني‌اش با بيماران است كه همه بچه‌ها را مثل فرزند خودش دوست داشت.«اگر پزشك هستي ديگر متعلق به‌خودت نيستي و اگر متعلق به‌خودت هستي ديگر پزشك نيستي.» اين جمله خلاصه همه درس‌هاي پزشك نامدار ايراني به همكارانش است. شاگردان او كه پاي درسش ياد گرفته بودند يك پزشك هميشه نسبت به جامعه‌اش مسئوليت دارد، سال‌ها بعد وقتي جنگ تحميلي آغاز شد، مثل همه مردم و البته خيلي بيشتر از بقيه اصناف به جبهه‌ها رفتند، آنقدر كه حالا دكتر محمد جهانگيري معاون نظارت و برنامه‌ريزي سازمان نظام پزشكي مي‌گويد:« بالاترين آمار شهدا در اقشار مختلف بعد از رزمندگان متعلق به جامعه پزشكي است.»

  • 4شهيد در 7تير

انفجار در دفتر حزب جمهوري اسلامي در ۷ تير سال ۱۳۶۰ منجر به شهادت 75نفر از اعضاي اين حزب شد و يكي از مهم‌ترين اتفاقات تاريخ انقلاب رقم خورد.از آن 75نفر 4نفر پزشك‌هاي شناخته شده‌اي بودند كه شايد سيدرضا پاك‌نژاد معروف‌ترين آنها بود.

در يزد، بيشتر قديمي‌ها دكتر پاك‌نژاد را به مهرباني زيادش براي بيماران مي‌شناسند.كم نيستند كساني كه نيمه شب‌ها در خانه‌ پاك نژاد را زده‌اند، او هم به سرعت آماده شده و بالاي سر بيمارشان رفته است.در خاطرات اهالي قديم شهر يزد هست كه حتي اگر فردي كه به سراغش آمده بود وسيله نداشت، مرحوم پاك نژاد با وسيله خودش سراغ بيمار مي‌رفت و آنقدر بالاي سرش مي‌ماند تا از حالت اورژانسي خارج شود.

دكتر محمدعلي فياض بخش را نيز اگر چه بيشتر در كنار بهزيستي شنيده‌ايم اما شايد كسي نداند او 4سال رايگان طبابت كرده است. پيش از 17شهريور كمك‌هاي اوليه پزشكي را به انقلابيون آموزش مي‌داد و در جمعه خونين به مداواي مجروحين مي‌پرداخت.نقش او در تاسيس بهزيستي و كميته امداد امام خميني(ره) نشان دلسوزي‌اش براي مردم مستمندي است كه البته رايگان هم مداواي‌شان مي‌كرد.

سيدمحمدباقر حسيني لواساني نماينده مردم تهران در مجلس بود اما تخصص گوش و حلق و بيني داشت و در شميرانات طبابت مي‌كرد. از تلاش‌هاي او هم در درمان مجروحين 17شهريور و مداواي مجروحين نبردهاي خياباني 22بهمن نقل‌هاي زيادي هست.

هاشم جعفري معيري هم سال 1338از دانشگاه تبريز دكتري پزشكي و در سال 1350از دانشگاه تهران تخصص جراحي عمومي دريافت كرد و به‌عنوان پزشك عمومي در كردستان مشغول خدمت شد. قديمي‌هاي خلخال هم مي‌دانند نخستين داروخانه اين شهر را دكتر معيري وقتي راه انداخت كه فهميد اين شهر داروخانه‌اي ندارد.حالا نام او بر سر در بيمارستاني در خيابان مجاهدين پايتخت مي‌درخشد.

  • شهادت در بيمارستان

شهيد دكتر رهنمون هم در صدر فهرست افتخارات پزشكان ايراني قرار دارد. او كه در دانشگاه جندي شاپور اهواز و در رشته پزشكي فارغ‌التحصيل شده بود، سال 57و پس از زلزله طبس به‌عنوان امدادگر به اين شهر رفت و بيمارستان صحرايي طبس را راه‌اندازي كرد. همان سال‌ها وقتي كه در خوزستان سيل آمد، باز هم امدادگر بود و اين‌بار جهاد سازندگي و بيمارستان صحرايي اهواز را بنا كرد. در سال‌هاي شروع جنگ تحميلي مي‌توانست در دانشگاه ادامه تحصيل بدهد اما ترجيح داد در جبهه‌ها بماند. او البته گاهي به پايتخت مي‌آمد و در همين رفت‌وآمد‌ها بيمارستان نجميه را در تهران راه‌اندازي كرد.او در جبهه‌ها بيمارستان‌هاي صحرايي متعددي ساخت كه معروف ترين‌شان بيمارستان صحرايي خاتم الانبيا بود.دكتر در بيمارستان‌هاي جبهه با جمع‌ كردن پزشكان متخصص، به ساماندهي اوضاع و امكانات بيمارستاني سرگرم بود. 6 اسفند سال 1362، هنگام اذان صبح دكتر رهنمون كادر پزشكي را زودتر از خواب بيدار كرد. آنها بايد زود نمازشان را مي‌خواندند و آماده درمان مجروحاني مي‌شدند كه از عمليات والفجر8به بيمارستان مي‌آمدند. او وقتي داشت نماز مي‌خواند، دشمن بيمارستان را بمباران كرد و از اينجا نامش شد:«شهيد دكتر رهنمون».حالا چند سال است كه جامعه پزشكي بهترين‌هايش را با كساني مي‌شناسد كه جايزه دكتر رهنمون را دريافت مي‌كنند.

  • سربلندي‌هاي يك صنف

سربلندي پزشكان ايراني اما به تاريخ طبابت اين سرزمين، روزهاي انقلاب و سال‌هاي جنگ محدود نمي‌شود.پرونده افتخارات پزشكان ما با خبرهاي ريز و درشتي قطور‌تر شده است كه خيلي‌هاي‌شان را شايد ما هرگز نشنيده باشيم يا به راحتي از ياد برده باشيم.شايد تنها مهابادي‌ها باشند كه «دكتر جلال شهيري» را بشناسند. دكتر شهيري چند سال قبل در سن 41سالگي در اثر حادثه‌اي در تهران دچار مرگ مغزي شد و 15عضو وي به بيماران نيازمند اهدا شد.براي اين فداكاري، خياباني در مهاباد با نام او نامگذاري شد اما در ساوجبلاغ حتي كسي نام پزشكي كه كليه‌اش را به بيمار نيازمند خود بخشيد نمي‌داند. مدير كميته امداد اين شهر تأييد كرده است كه يك پزشك فداكار زماني كه جان مادر۴۰ ساله 3كودك يتيم را در خطر ديد، بلافاصله تصميم به اهداي يكي از كليه‌هاي خود براي نجات وي گرفت. او نه‌تنها تمام هزينه‌هاي عمل جراحي پيوند كليه را پرداخت كرد بلكه 10ميليون تومان هم در اختيار كميته امداد گذاشت.شايد باور نكنيد اما كسي نام اين پزشك را نمي‌داند. شايد يكي از پزشك‌هايي باشد كه همين روزها مردم ساوجبلاغ براي درمان به مطبش مي‌روند. حدود يك‌ماه قبل هم يك پزشك پيكر خود را براي آموزش به دانشجويان پزشكي اهدا كرد. دكتر احمد خردمند متخصص گوش و حلق و بيني كه در بيست و يكمين روز از‌ماه مبارك رمضان تشييع شد، در وصيت نامه خود پيكرش را به بخش تشريح دانشكده پزشكي شيراز و هزينه مراسم ختم خود معادل 30ميليون تومان را به احداث بيمارستان سرطان جنوب كشور اهدا كرده بود. آلبوم افتخارات جامعه پزشكي ايران پر است از نمونه‌هايي از اين دست؛كساني كه الگوي پزشك ايراني هستند و البته تعداد‌شان هم كم نيست.

  • آخرين شهيد اين كاروان

دكتر داوود اصغري تازه‌ترين شهيد جامعه پزشكي است. او كه در 2عمليات‌ بدر و والفجر 8جانباز شده بود، فوق تخصص گوش و حلق و بيني داشت و به شهادت خيلي‌ها بسياري از بيمارانش را رايگان ويزيت مي‌كرد. او اگر چه در دانشگاه‌هاي آلمان و آمريكا تدريس مي‌كرد اما مهم‌ترين دغدغه‌اش كمك به محرومان همين سرزمين بود.دكتر اصغري هميشه در جست‌وجوي راهي براي كمك به نيازمندان بود و مي‌گفت تنها با داير كردن مطب نمي‌توان به بيماران كمك كرد. بيماران سرطاني بيش از هر گروه ديگري مورد توجه دكتر بودند و هزينه‌هاي سنگين درمان اين بيماري براي آنها سخت است. براي همين تمام اموال و دارايي‌اش را كه بالغ بر 8ميليارد تومان بود، ليست كرد و همه آنها را در مؤسسه خيريه حمايت از بيماران سرطاني ريحانه وقف كرد. او دست آخر به آرزويش رسيد و پس از تحمل سال‌ها درد و رنج ناشي از جراحت‌هاي دوران جنگ، ششم فروردين امسال به كاروان شهدا پيوست.