تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۵:۴۵

مهدا شادمان: فرقی نمی‌کند چند سال از عمرت سپری شده باشد. همین که وارد آخرین ‌ماه فصل تابستان می‌شوی، بوی پاییز و مهر و مدرسه‌ها مدام به مشامت می‌رسد.

به رسم هميشه، شهريور فصل آماده شدن براي مدرسه‌هاست؛ خريد لباس، كيف، كفش، خودكار و... . اين نوشتار گزارشي است از حال و هواي نمايشگاه «باز باران» در برج‌ميلاد تهران كه غرفه‌هاي نوشت‌افزار آن كاملا ايراني- اسلامي است. تمام محصولات آن بوي ايراني بودن مي‌دهد و انگار بچه‌ها نه‌تنها با چهره‌هاي روي جلد دفاترشان احساس غرور مي‌كنند بلكه ديگر مثل قبل با طرح‌هاي روي لوازم‌التحرير‌هايشان غريبه نيستند.

  • خيلي‌ها عاشق مختارند

دختر جوان محجبه‌اي پشت ميز ايستاده است. روي ميز فقط دفتر چيده شده است؛ دفتر‌هايي با طرح‌هاي شخصيت‌هاي محبوب و شهيدان بنام كشورمان. با خودم فكر مي‌كنم بايد شهيد‌رجايي را بشناسي تا خريدن دفتري با طرح او برايت جذاب باشد. پيش خودم حكم مي‌كنم كه مشتري‌هاي اين غرفه حتما دانش‌آموزان دبيرستاني هستند. كساني كه باكري را مي‌شناسند، زندگينامه شهيد بابايي را خوانده‌اند و... . در همين فكر‌ها هستم كه خانمي از مسئول غرفه سؤال مي‌كند: «دفتر طرح مختار داريد؟» كنار اين خانم يك پسر 9ساله ايستاده است و به دفتر‌هاي چيده شده روي ميز با دقت نگاه مي‌كند. مادر مي‌گويد: «پسرم عاشق مختار است. اگر بگويم 5بار سريال مختار را تماشا كرده است دروغ نگفته‌ام. امسال هم كه فهميد تمام لوازم‌التحرير اين نمايشگاه طرح‌هاي ايراني‌ دارد ما را به عشق خريدن دفتر مختار تا اينجا كشاند.» خانم غرفه‌دار در جواب درخواست مادر مي‌گويد كه به‌دليل تقاضاي زياد فعلا دفترهاي تحرير با طرح مختار را تمام كرده‌اند. اما پسرك دست خالي از آنجا بيرون نمي‌رود. 2تا دفتر مي‌خرد؛ يكي طرح شهيد بابايي و ديگري شهيد احمدي‌روشن. مسئول غرفه مي‌گويد: «بچه‌ها از اين طرح‌ها استقبال مي‌كنند مخصوصا اگر آنها را بشناسند.» و بعد در پاسخ به اينكه بيشتر بچه‌هاي چه رده سني دفترهاي غرفه‌اش را مي‌خرند توضيح مي‌دهد: «برعكس تصور بعضي‌ها اتفاقا بيشتر مشتري‌هاي ما بچه‌هاي دبستان و راهنمايي هستند. ميان همه اين طرح‌ها، طرح شهيد بابايي و شهيد احمدي‌روشن طرفداران زيادي دارد هر چند امسال خريداران طرح شهيد باكري هم بسيار زيادشده است.»

  • دارا و سارا فراموش شده‌اند

بچه‌ها پدران و مادرانشان را مدام اين طرف و آن طرف مي‌كشند. تنوع دفاتر و لوازم‌التحرير، هيجان بچه‌هاي مدرسه‌اي را بيشتر كرده است. دختر بچه 7ساله‌اي با عينك صورتي رنگي كه تمام صورتش را پوشانده است و جلوه خاصي به چهره‌اش داده است، مدام مي‌گويد: «دانا و سايا». مادرش مي‌خندد و به غرفه‌دار مي‌گويد: «منظورش دارا و سارا است.» فاطمه خانم مادر مريم است. بهانه خوبي گير مي‌آوريم تا با او هم صحبت شويم. او درحالي‌كه دست دخترش را سفت گرفته تا سمت غرفه‌ها ندود مي‌گويد: «من علاوه بر مريم يك دختر ديگر هم دارم كه امسال درسش تمام مي‌شود. چند سال قبل براي آن دخترم تمام لوازم‌التحرير دارا و سارا را خريدم و هنوز هم بعضي از آنها مثل تراش و خط‌كش‌اش را دارد. مريم هم آنها را ديده است و مي‌خواهد مثل خواهرش دارا و سارا داشته باشد.» آنها چند غرفه را گشته‌اند اما طرح مورد نظرشان را پيدا نكرده‌اند. در يكي از غرفه‌ها يك دفتر 40برگ سيمي با طرح دارا و سارا خودنمايي مي‌كند. مادر مريم مي‌گويد: «متاسفانه تبليغات ضعيف است طوري‌كه دختر من حتي اسم آنها را هم بلد نيست و فقط چندباري از زبان ما شنيده است چون برايش تبليغاتي نكرده‌اند. همه جا اول براي يك شخصيت تبليغات مي‌كنند و در مرحله بعد، از آن شخصيت طرح براي لوازم‌التحرير، پوشاك و... مي‌زنند. دارا و سارا خيلي زود فراموش شده‌اند و تنها مثل يك خاطره در ذهن بعضي از ما‌ باقي‌مانده‌اند. شما هم اگر تمام اين غرفه‌ها را بگرديد مثل من فقط يك دفتر 40برگ با طرح آنها پيدا مي‌كنيد.»

  • مهماني از سيستان و بلوچستان

روبه‌روي غرفه كفش، يك غرفه بزرگ وجود دارد؛ غرفه‌اي كه وقتي حتي بدون نيت خريد واردش ‌شويد احتمال اينكه با دست‌هاي پر از خريد از در ديگرش خارج شويد زياد است؛ غرفه‌اي كه لوازم‌التحريرش كامل است و فقط كافي است كه بگوييد شخصيت مورد علاقه‌تان كيست تا برايتان طرحش را نشان دهند؛ از فاميل دور، ببعي، پسرخاله و... گرفته تا طرح چهره‌هاي واليباليست‌ها. به قول يكي از مشتري‌ها، جنس اين غرفه جور است. خانواده‌اي چند كيسه پر خريد كرده‌اند و در حال پرداخت هزينه‌اش هستند. از لهجه آنها مي‌فهمم اهل تهران نيستند و بعدا متوجه مي‌شوم كه ما ميزبان مهمان‌هايي از سيستان و پلوچستان بوده‌ايم. يكي از دخترها فارسي را بهتر صحبت مي‌كند و لهجه كمتري دارد. او كل داستان را برايمان تعريف مي‌كند. ما هر سال به تهران مي‌آييم. يكي از خاله‌هايم تهران زندگي مي‌كند اما امسال به‌خاطر اين نمايشگاه شهريور آمده‌ايم. راستش را بخواهيد در شهر ما از اين چيز‌ها پيدا نمي‌شود. من و برادرم عاشق كلاه‌قرمزي هستيم؛ يعني من كلاه‌قرمزي را دوست دارم و برادرم فاميل دور را. از اول تابستان هم پول‌هايمان را جمع كرده‌ايم تا بتوانيم اينجا هرچه دلمان مي‌خواهد خريد كنيم. به خريدهايشان نگاه مي‌كنم، ست كامل كلاه‌قرمزي؛ از تراش و مداد تا كلاسور و قمقمه. بعد از اينكه آنها با كيسه‌هاي پر از لوازم‌التحرير از غرفه بيرون مي‌روند مسئول غرفه به من مي‌گويد: «شايد باورتان نشود اما ما از شهر‌هاي ديگري هم مهمان داشته‌ايم. روز گذشته يك خانواده 3نفره از همدان آمده بودند و فقط هم براي اين نمايشگاه به تهران آمده بودند و شب هم قرار بود برگردند همدان.»

  • دفتر سخن‌گو

جمعيت زيادي دور ميز حلقه زده‌اند و سر و صداي بچه‌ها به گوش مي‌رسد و مدام مي‌گويند: عمو حالا اين يكي. وقتي به طرف آنها مي‌روم مي‌بينم هر كسي يك دفتر به‌دست گرفته است و مسئول غرفه نوبت به نوبت آي‌پد خود را روي جلد دفتر‌ها مي‌گيرد تا شخصيت‌هاي روي دفتر به حركت و صحبت در بيايند. داستان از اين قرار است كه اگر صاحب يكي از اين دفترها شويد، مي‌توانيد با ثبت‌نام در سايت، شخصيت‌هاي روي دفتر را به حركت در بياوريد. به عبارتي، اين دفترها از همان تكنولوژي ARروزنامه همشهري استفاده مي كنند.كافي است ‌آي‌پد خود را روي دفتر بگيريد. دختر و يا پسر روي دفتر به حرف درمي‌آيد و يك جمله پند‌آميز به شما مي‌گويد. مسئول غرفه كه خودش مانند بچه‌ها هيجان دارد مي‌گويد: «اين طرح جديد است و تا به امروز هم خيلي استقبال شده است. بچه‌ها با وسايلشان زندگي مي‌كنند. دقت كنيد مدادهايشان را چگونه مي‌تراشند چون دلشان نمي‌خواهد تمام شود و يا هر بار كه دفتر را از كيفشان بيرون مي‌آورند فقط تا چند لحظه به جلد آن خيره مي‌مانند. پس بهتر است براي آنها سرمايه‌گذاري كنيم. با همين وسايل ساده اما ضروري مي‌توانيم فرهنگمان را نهادينه كنيم. من خودم مغازه نوشت‌افزار دارم. خداروشكر چند سالي است كه ديگر بچه‌ها سراغي از باربي و.. نمي‌گيرند.»

  • آرزوي كودكي

سر و صداي چند دانشجو تمام غرفه را برداشته است. هنوز جواب كنكور نيامده است ولي همه آنها مطمئن هستند كه امسال راهي دانشگاه مي‌شوند. براي همين آمده‌اند براي سال تحصيلي جديد خريد كنند. يكي از آنها يك دفتر با طرح جلد «خونه مادربزگه» برداشته است و مي‌گويد: «كاش مي‌توانستم اين را بخرم.» دوستانش مي‌خندند و مي‌گويند: «بگذار سر جايش. اين همه درس نخوانده‌اي كه آخر فيلت ياد هندوستان كند.» دختر دانشجو با حسرت مي‌گويد: «حيف كه زمان ما از اين چيزها نبود. فوقش مي‌توانستيم يكي از دفترهايمان را فانتزي بخريم. آن هم تمام كارتون‌هاي خارجي كه اكثرا آنها را نديده بوديم و بنا به سليقه يكي از آنها را انتخاب مي‌كرديم. ولي مثلا همين دفتر كه تمام شخصيت‌هاي «خونه مادربزرگه» روي آن هستند، اگر من آن زمان اين را داشتم هم لذت مي‌بردم هم برايم كلي خاطره بود. خوش به حال بچه‌هاي الان.» با اين جمله دوستانش مي‌خندند و با شوخي به او مي‌گويند‌. بيا برايت مداد كلاه‌قرمزي بخرم.

  • كنترل خشم

مادري با دقت تمام جنس‌ها را بررسي مي‌كند، نه به‌خاطر جنس آنها بلكه به قول خودش «كيفيت اين دفتر، خودكار، مداد و... برايم ديگر در اولويت نيستند، من يك پسر 11ساله دارم. عاشق بن‌تن است. اوايل زياد توجهي نمي‌كردم. مي‌گذاشتم كارتون بن‌تن را ببيند. بازي‌هاي آن را بخرد و هر اسباب‌بازي كه با طرح آن است را داشته باشد. اما كم‌كم متوجه شدم كه پسرم ناخود آگاه عصبي شده است. همش دنبال خشونت است. يك سالي است كه حواسم را جمع كرده‌ام. يك دفعه نمي‌توانم بن‌تن را از زندگي پسرم حذف كنم. بايد به مرور اين كار را انجام دهم. امسال مي‌خواهم تمام وسايل مدرسه‌اش از كارتون و شخصيت‌هاي ايراني باشد. ميان همين‌ها هم مي‌خواهم باز دقت كنم. به‌نظرم اين بهترين راهي است كه مي‌توانم هم خشم پسرم را كنترل كنم و هم اينكه باعث شود به چيز‌هاي ديگري هم فكر كند. مثلا من برايش يك دفتر با طرح جلد شهيد بابايي خريده‌ام. يادم هست فيلم شهيد بابايي را پا‌به‌پاي ما مي‌ديد و بسيار دوست داشت‌ يك دفتر از طرح‌هاي اسلامي هم خريده‌ام چون به طراحي علاقه دارد همين انگيزه‌اي مي‌شود تا اگر دوست دارد، سراغ طرح‌هاي اسلامي برود. پسر من با وسايلش زندگي مي‌كند. پس من به‌عنوان يك بزرگ‌تر بايد زندگي‌اش را به بهترين مسير هدايت كنم.»

  • نمايشگاه باز باران چه جوري برويم؟

اسم نمايشگاه‌هايي كه با همت شهرداري تهران در آستانه سال تحصيلي جديد راه اندازي مي‌شود «باز باران» است، امسال دومين سالي است كه اين نمايشگاه‌ها شهريور‌ماه برگزار مي‌شود. ميدان امام‌حسين(ع)، بوستان ولايت و برج‌ميلاد تهران 3جايگاه اصلي برگزاري نمايشگاه باز باران هستند اما مثل سال‌قبل برج ميلاد همچنان محل اصلي برگزاري اين نمايشگاه‌هاست. علاوه بر اينها همزمان در ۱۲فروشگاه شهروند ازجمله فروشگاه‌هاي بيهقي، بوستان، ايران‌زمين، شهرري، حكيميه، بهرود، المپيك، بهاران، لويزان، خاني‌آباد، آل‌احمد و آزادگان هم محصولات نوشت‌افزار ايراني-اسلامي با تخفيف 20تا40درصدي عرضه مي‌شود.