اعدادي چون 5ميليون آواره، 200هزار كشته و 6ماه گرسنگي 1000نفر، براي مدتي در صدر خبرها قرار ميگيرند و همه از شنيدن و خواندن آنها سري تكان ميدهند و بعد هر كس راه خودش را ميرود و بهكار خودش مشغول ميشود.4سال است كه سوريه همچون جراحتي ملتهب در حال خونريزي است. حمله شيميايي، گرسنگي و آوارگي مردم، كشتارهاي دستهجمعي، ديگر همه اينها براي جهان تصاويري تكراري و عادي از سوريه شدهاند. جهان 4سال است كه رويش را از سوريه برميگرداند و خودش را به بيتفاوتي ميزند تا اين جراحت را نبيند.
اما آنچه اين روزها در مرزهاي اروپا در حال روي دادن است، دستكم غرب را مجبور كرده تا سوريه را ببيند. چون بحران تا پشت مرزهايشان آمدهاست. هزاران آواره سوريهاي با تنها دارايي كه برايشان باقي مانده، يعني جانشان، خطر كردند و با گذر از دريا خود را به مرزهاي اروپا رساندهاند. ايستگاه قطار بوداپست مجارستان، جزاير يونان، مرزهاي مقدونيه و صربستان همگي اين روزها پر از دوربينهاي خبري است براي ثبت تصاوير تكاندهنده.
تصويري كه در روزهاي اخير جهان را تكان داد، تصوير جنازه كودك سوريهاي است كه آب آن را به سواحل تركيه آورد. او در يكي از همين مسيرهاي پرخطر براي فرار از جنگ به همراه خانوادهاش در تلاش براي رسيدن به ساحلي امن بود، اما به ساحل مرگ رسيد. جنازه اين كودك حالا موضوع صدها طرح و نوشته احساسي و سوژه داستان و خوراك رسانهاي شدهاست. اما حتي اين تصوير تكاندهنده هم تنها چند روز دنيا را تكان ميدهد.
اجساد براي جهان حكم ارقام را دارند اما حالا كه آوارگان به سمت مرزهاي اروپا هجوم بردهاند، ديگر كسي نميتواند رويش را از جراحت خونين خاورميانه برگرداند و وانمود كند كه اين جراحت را نديده است. اين بحران را ديگر نميتوان با كنفرانس «دوستان سوريه» از سر باز كرد. ديگر نميتوان با تشكيل «ائتلاف بينالمللي» و اعزام جنگنده و تانك، يا سخنراني مقابل دوربينها و گرفتن عكس يادگاري، ژست حل بحران گرفت. اين بحران اكنون ديگر فقط بحران خاورميانه آشوبزده نيست؛ غرب آسيايي كه براي غرب بازاري براي فروش سلاحهايش است و هرچه آشفتهتر باشد، شعلههايش بلندتر و نياز به سلاحش هم بيشتر. اكنون شعلههاي اين آتش به سمت غرب زبانه كشيدهاست.