قيام 19دي 1356و پيروش سير چهلم چهلمها به تهران كشيده شد و راهپيمايي ميليوني عيد فطر در 13شهريور 1357بهوجود آمد. تظاهرات روز عيد فطر از ساعت 6بامداد شروع شد و با اقامه نماز در تپههاي قيطريه به امامت آيتالله مفتح و سخنراني آيتالله باهنر به اوج خود رسيد و سپس تا نيمههاي شب طول كشيد و به ميدان آزادي ختم شد. طي اين راهپيمايي ميليونها نفر به خيابانها آمدند و خواستار برچيدهشدن نظام شاهنشاهي و ايجاد حكومت اسلامي شدند. طوري كه انعكاس اين تظاهرات بيسابقه در رسانههاي خارجي به خبر اول جهان تبديل شد. ماموران حكومتي به هيچ عنوان ياراي مقابله با اين سيل عظيم جمعيت را نداشتند و تنها واكنش آنها در مقابل سخنرانيها ازجمله سخنراني آيتالله يحيي علامه نوري در ميدان ژاله، سكوت بود. اما آنچه رژيم را به وحشت ميانداخت ادامه اين روند بود كه در پنجشنبه 16شهريور نيز ادامه پيدا كرد و بنا بود بهصورت گستردهتر در جمعه 17شهريور تداوم داشته باشد. سلسله تظاهرات كه پيش از اين هر 40روز يا هرماه يكبار اتفاق ميافتاد حالا به هفتهاي 2 بار افزايش پيدا كرده بود و اگر اين روند ادامه پيدا ميكرد فروپاشيدن پايههاي قدرت زودتر اتفاق ميافتاد. از اينرو براي مقابله با تظاهرات، تمهيداتي انديشيدند. آنچه ميخوانيد روايت شاهدان عيني از تمهيدي است كه رژيم پهلوي براي پايان دادن به اعتراضات انديشيده بود اما تيشهاي شد كه 5ماه بعد براي هميشه ريشه رژيم را از جا كند.
توپ و تانكهاي ارتش شاه نتوانست مانع راهپيمايي گسترده مردم تهران در روز پنجشنبه 16شهريور 57شوند. مردم به دعوت از طرف روحانيت مبارز و گروههاي سياسي ديگر در چهارم شوال براي راهپيمايي ديگري از تپههاي قيطريه تا ميدان آزادي تجمع ميليوني تشكيل دادند. دوباره زن و مرد در كنار هم و همراه با رهبران نهضت در مسيري كه نظاميان حضور چشمگيري در آن داشتند از قيطريه حركت كردند تا از خيابانهاي كورش كبير (شريعتي)، شاهرضا (انقلاب اسلامي) به ميدان شهياد(آزادي) برسند. آنها در مسير هر گلفروشي كه ميديدند گلهايش را ميخريدند و به نظاميان هديه ميدادند. پايتخت در تعطيلي عميقي فرورفته بود و همه شهر آماده يك تغيير بزرگ بود. زنان با چادر سياه جلوي جمعيت در حركت بودند و موتورسواران هم با فواصل 100و 200متري جلوتر از همه، تا هم راه را باز كنند، هم شعار حمل كنند و هم به راهپيمايان آب و غذا برساندند. ابتدا ماموران كوشش كردند جلوي راهپيمايي را بگيرند اما بعد راه را باز كردند و بهدنبال جمعيت به حركت درآمدند. كاميونهاي ميوه و غذا كه هر لحظه خالي و پر ميشدند جمعيت تظاهركننده را تا انتهاي مسير همراهي ميكردند. وقتي جمعيت به پيچشميران رسيد آيتاللهبهشتي به نماز ايستادند. انتهاي صفوف نمازگزاران چهارراه قصر بود.
جمعيت آن روز نام خيابان شاهرضا (انقلاب اسلامي) را به خيابان خميني تغيير داد و در امتداد آن به سمت آزادي حركت كرد. ساعت شش و نيم جمعيت رسيدند به ميدان آزادي؛ نامي كه 3 روز قبل در عيد فطر بر آن گذاشته شده بود. قرار شد آيتالله بهشتي براي جمعيت سخنراني كند اما كاميونهاي ارتشي داخل ميدان آزادي استقرار يافته بودند. مردم بهويژه خانمها با شعارهاي خود سربازان و درجهداران را منقلب كرده و آنها را به گريه انداخته بودند. از آيتاللهبهشتي دعوت كردند روي يك اتومبيل پارك شده برود و حرف بزند اما وي اين اقدام را بدون اجازه صاحبش غاصبانه شمرد و امتناع كرد. پس بشكهاي پيدا كردند و ايشان روي آن ايستاد و سخنراني كرد. بعدازظهر پنجشنبه تابلوهايي در ميان جمعيت بالا ميآمد كه در آن قيد شده بود: 8 صبح فردا ميدان ژاله. فرماندار نظامي تهران، ارتشبد اويسي كه در زمان دولت آشتي شريفامامي روي كار آمده بود به هيچ عنوان تاب ادامه چنين روندي را نداشت. اويسي كه قبل از آن بهدليل كشتار قيام 15خرداد 1342به قصاب ايران معروف بود به هيچ عنوان تمايلي به مولفه آشتي نداشت و فقط قوه قهريه را ميشناخت. البته سپهبد ناصر مقدم، افسر ارشد ارتش شاه، معاون نخستوزير و چهارمين رئيسكل ساواك پس از تظاهرات روز عيد فطر به ديدار شاه رفت و با اشاره به تظاهرات عظيم مردم و ابراز نگراني از تبعات سويي كه ميتواند اين تجمعات براي اركان حاكميت داشته باشد گفت: «در راهپيمايي امروز سيل جمعيت به راحتي ميتوانست عمارت مجلس و تاسيسات راديو وتلويزيون را به تصرف خود درآورد». شاه بعد از چند ساعت ترديد و دودلي با سفيران انگليس و آمريكا به تبادل نظر پرداخت و تصميم گرفت تسليم نظر فرماندهان ارتش شود و با استناد بهنظرات كارشناسان ساواك و اداره دوم ارتش، دستور مستقيم محمدرضا پهلوي - كه با هليكوپتر سيل جمعيت تظاهركننده را ديده بود- براي برقراري حكومت نظامي در تهران و 11شهر ديگر صادر شد.
- در مطبوعات چه گذشت؟
روزنامههاي پنجشنبه 16شهريور كه آخرين چاپشان ساعت 3 عصر روي دكهها آمد نتوانستند اعلاميه شماره يك فرمانداري نظامي تهران و حومه را منتشر كنند چرا كه اين اعلاميه در ساعت 24 پنجشنبه 16شهريور صادر شده بود و بسياري از مردم بهدليل عدمدسترسي به تلويزيون و راديو از آن مطلع نبودند و به همين دليل از فرمان ساعت 6صبح بيخبر بودند چرا كه تا پيش از آن معمولا ساعت منع آمدوشد 21تا 5صبح اعلام ميشد و اين نخستين بار بود كه از ساعت 6صبح به بعد مقررات حكومت نظامي در تهران برقرار بود. متن اعلاميهاي كه آن شب از طريق راديو و ظهر 18شهريور [يك روز بعد از فاجعه] از طريق جرايد منتشر شد اين بود: «دولت شاهنشاهي ايران بهمنظور ايجاد رفاه مردم، حفظ اصول دمكراسي! صيانت جامعه و برقراري نظم و آرامش كه لازمه رشد و حركت يك ملت است از ساعت 6صبح روز جمعه 17شهريورماه 1357مقررات حكومت نظامي را بهمدت 6ماه در بعضي از شهرهاي كشور اعلام كرد و اينجانب به سمت فرمانداري نظامي تهران و حومه منصوب شدهام. بنابراين از همه اهالي محترم تهران و حومه انتظار دارم از انجام هرگونه عملي كه مغاير با مقررات و قوانين حكومت نظامي باشد خودداري نماييد. بديهي است متخلفان از مقررات برابر قانون تحت تعقيب قرار خواهند گرفت. ارتشبد غلامعلي اويسي». با اين دستور، تشكيل اجتماع بيش از 2نفر در تهران ممنوع شد و به ماموران دستور اكيد داده شد كه با متخلفان بهشدت رفتار كنند. حمل اسلحه حتي براي ماموران انتظامي هم ممنوع شد و فقط نظاميان اجازه حمل اسلحه داشتند. شركتهاي مسافربري هم بايد حركت اتوبوسهاي خود را طوري تنظيم ميكردند كه مسافران در ساعات منع آمدوشد در خيابانها نباشند. هواپيمايي ملي ايران نيز بايد براي مسافرانش ترتيبي اتخاذ ميكرد كه همگي از فرودگاه مهرآباد با اتوبوس نظامي به مقصدهاي معلوم برسند.
- صبح روز 17 شهريور
جمعه 17شهريور 1357ساعت نزديك 30: 7 صبح صدها نفر از مردم بياطلاع از مقررات جديد حكومت نظامي از خيابانهاي شهباز(17شهريور) و فرحآباد(پيروزي) و دماوند و جنوب و شرق تهران راهي ميدان ژاله شدند تا تظاهرات بزرگ روز جمعه را شروع كنند. جمعيت زيادي در ميدان جمع شده بود. براي محافظت از خانمها، آنها را در دور ميدان جمع كرده و بقيه اطراف خانمها بودند. علامه يحيينوري روحاني ساكن اطراف ميدان ژاله در خيابان فرحآباد بود كه به همراه مردم از نخستين ساعات صبح براي شركت در راهپيمايي و نمازجمعه راهي ميدان ژاله شد.
يكي از فرماندهان نظامي با بلندگو به مردم اخطار كرد كه حكومت نظامي است چرا تجمع كردهايد؟ متفرق شويد. در بيسيم فرمانده ميدان، صدايي آمد كه همه را محاصره كنيد و تيراندازي را شروع كنيد. اما وقتي مردم اجتماعكننده در ميدان ژاله اهميتي به فرمان متفرق شدن ماموران ندادند، فرمانده ميدان بدون اينكه ابتدا از تير هوايي و گاز اشكآور (طبق روال همه تظاهراتها) براي متفرق كردن استفاده كند دستور تير مستقيم به مردم را داد. نظاميان راه عبور را از 4 طرف روي مردم بستند و بهمدت 3دقيقه تمام به روي مردم تيراندازي كردند. بعد از نيروهاي ارتش، نوبت به تانكها بود كه مردم را بهصورت كامل از ميدان متفرق كنند تا اين كانون تجمع انساني و پيروش تظاهرات بزرگي كه بنا بود 17شهريور از ميدان ژاله تا ميدان آزادي برگزار شود از بين برود. آن قدر سرعت واقعه زياد بود كه حتي خبرنگاران وقتي به محل رسيدند فقط با ماشينهاي آبپاش روبهرو شدند كه داشتند خونها را ميشستند. مردم وحشتزده بودند و هر جا كوچهاي يا گذري ميديدند فرار ميكردند. يك گوشه ميدان 6 نفر تلاشميكردند تا يك نفر فرار كند. انبوه دوچرخه و چادر و ساير وسايل در محوطه ميدان بود. مردم تا آن روز در تهران به واقع چنين اتفاقي را نديده بودند. البته بين ماموران بودند آنهايي كه تير هوايي ميزدند يا ماموري كه اول فرمانده خود را به قتل رساند و بعد خودكشي كرد. همان روز 3 سرباز هم با اسلحه ژ-3خود متواري شدند تا به روي مردم تيراندازي نكنند.
پيش از رسيدن خبرنگاران، ماموران جنازهها را با لودر و هر وسيله ممكن از محوطه ميدان به نقطه نامعلومي بردند. غيراز ميدان ژاله در خيابانهاي ديگر نيز براي اينكه جلوي سيل جمعيت تظاهركننده به سمت اين ميدان گرفته شود ارتشبد اويسي از هليكوپتر استفاده كرد كه بسياري از جمعيت تظاهركننده نيز توسط هليكوپترها كشته شدند. مردم تهران به دستور غيرمستقيم محمدرضاشاه از زمين و هوا به رگبار بسته شدند. واقعا حادثه عجيبي بود كه در آن زن و مرد، پير و جوان، كودك و حتي شيرخوار توسط نظامياني كه بايد حافظ جان و مال و ناموس مردم باشند كشته شدند. اما مردم بدون توجه به حضور ماموران، مجروحان و شهدا را روي دست به سوي بيمارستانها حمل ميكردند. اتاقها، راهروها و حياط بيمارستانها پر از مجروح و جنازه بود. بعد از اين كشتار، ماموران ساواك شهدا را به بهشت زهرا(س) بردند و همه را يكجا دفن كردند و اجازه ندادند مجروحان در بيمارستانها باشند. آنها سرم را از دست مردم ميكشيدند و آنها را با خود ميبردند. مردم هم مجبور شدند مجروحان 17شهريور را در خانههايشان مداوا كنند. مردم اطراف بيمارستانها، خانههاي خود را براي پذيرش مجروحان آماده ميكردند. هركس هرچه از لوازم پزشكي و پنبه و پانسمان و ملحفه داشت به بيمارستان ميآورد.
- كبريت در انبار باروت
خبر جنايت بيسابقه رژيم كه در همه شهر پيچيد خيابانهاي تهران صحنه تظاهرات گستردهاي شد كه تا پاسي از شب ادامه داشت. تهران در 17شهريور بعد از ميدان ژاله در مناطق شرقي، جنوبي و مركزي شاهد درگيريهاي گستردهاي بين مردم و ماموران بود كه دهها نفر از مردم بر اثر اين درگيريها به شهادت رسيدند.
فرداي آن روز، روزنامه كيهان كه مثل بسياري از روزنامهها كه مجبور بودند از اصطلاحاتي مانند اخلالگران و آشوبگران به جاي انقلابيون استفاده كنند، به نقل از گزارش خبرگزاري پارس واقعه را اين چنين شرح داد: «ديروز صبح در ميان تظاهركنندگان عدهاي معلومالحال آشوبطلب كه با توجه به اعمال مرتكبه روشن است با پول و نقشه خارجي عمل كرده و از پشتيباني بيگانگان برخوردار هستند با مواد آتشزا به نام كوكتل مولوتف، مشعلهاي افروخته، نارنجك و تيراندازي با سلاحهاي مختلف و كارد و چاقو در نواحي مختلف شهر با اغفال مامورين مبادرت به تعرض به جان و مال مردم نموده و چندين محل را به آتش كشيده و با هجوم و تعرض به ماموران و سربازان تعدادي سرباز را با تيراندازي و كارد مجروح كرده از پاي درآوردند و هرچند مامورين جهت متفرق كردن آنها اخطار نهتنها اعتنايي نكردند بلكه به تجري خود افزوده و به سوي مامورين حملهور شدند. در اين موقع مامورين ناچار در اجراي ماموريت و وظايف قانوني خود به منظور برقراري نظم و امنيت مبادرت به تيراندازي نموده و مهاجمين را متفرق و تعدادي از آنها را دستگير و تسليم مقامات قانوني كردند. متأسفانه طبق آماري كه از بيمارستانهاي مختلف بهدست آمده اين وقايع 58كشته و 205مجروح داشته است.» روزنامه اطلاعات هم اين بيانيه يا در واقع اخطاريه فرمانداري نظامي تهران را درج كرد: «فرماندار نظامي تهران با يادآوري وظايف قانوني خود و اينكه همه جرياناتي كه اتفاق ميافتد بهطور كامل صحيح و بهموقع به اطلاع اهالي شريف و با تقواي تهران و حومه خواهد رسيد انتظار دارد با رعايت مقررات و قوانين حكومت نظامي كه در جهت رفاه و آسايش عامه مردم استقرار يافته است با مامورين فرمانداري نظامي همكاري لازم را معمول دارند. فرماندار نظامي تهران و حومه، ارتشبد غلامعلي اويسي». اما آنچه روزنامهها از چاپ آن عاجز بودند پيام امام خميني(ره) از نجفاشرف بود كه به مناسبت جنايت رژيم شاه صادر شده بود؛ اعلاميهاي كه به سرعت از نجف به تهران رسيد و خيلي سريع در شهر منتشر شد.
ايشان فرموده بودند: «اي كاش خميني در ميان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع براي خداي تعالي كشته ميشد. كشتار 17شهريور آشكارشدن واقعيت دولت آشتي ملي است. شاه با حكومت آشتي ملي ميخواست روحانيت شريف ايران و سياسيون محترم را در كشتار خود سهيم گرداند ولي فريب او خيلي زود برملا گرديد. ان كيد الشيطان كان ضعيفا. از ارتش ميخواهم به مردم بپيوندند تا نام خود را در تاريخ كه به سود ملت ايران به راه خود ادامه ميدهد هر چه زودتر ثبت كنند. شما علما هم در اين موقع حساس نهتنها بايد استقامت كنيد بلكه روحيه عالي مقاومت جامعه را هر چه بيشتر تقويت كنيد و هر چه بيشتر صفوف خود را براي مقابله با دشمن مردم ايران متشكلتر كنيد». اين پيام روحيه انقلابيون را مضاعف كرد و عزمشان را براي ادامه روند انقلاب جزم كرد. مردمي كه اعضاي خانوادهشان در 17شهريور به شهادت رسيده بودند در بهشت زهرا تظاهرات ميكردند و بر گورهايي كه مشخص نبود از آنكه هستند شعار ميدادند: «وليعهدت بميرد شاه خائن، چرا كشتي جوانان وطن را». اين جنايت امكان هرگونه صلح و سازش را بين مردم و حاكميت از بين برد و همه آدمهاي بيتفاوت نسبت به جريان انقلاب را به داخل گود كشاند. از آن روز به بعد ديگر كسي مخالف رژيم نبود بلكه همه مبارز بودند. مبارزهاي كه 136روز بعد به ثمر نشست و مدل شاهنشاهي حكومت براي هميشه از سرزمين ايران حذف شد.