بين حضرات علما و مراجع معاصر با نهضت انقلاباسلامي در تأييد، تقويت و همراهي يا حتي در عدمهمراهي آنها تفاوتهايي وجود داشت كه اطلاع از آنها ميتواند به شناخت بهتر روند پيروزي انقلاب اسلامي كمك كند.لذا به سراغ عملكرد بعضي مراجع و علماي همعصر با انقلاب اسلامي ميرويم و بهصورت مجزا فعاليتهاي هريك در ارتباط با اين انقلاب را بررسي ميكنيم.
- آيتالله سيدعبدالله موسوي شيرازي
آيتالله سيدعبدالله موسويشيرازي بهصورت جدي از امام خميني حمايت ميكرد و سابقه مبارزاتي در واقعه مسجد گوهرشاد عليه رضاخان هم داشت. ايشان از لحاظ شخصيتي و اعتقاداتي اعتقاد به مبارزه داشت و در موارد متعددي هم دستگير شد. ايشان در جريان قيام 15خرداد اعلاميه بسيار تندي صادر كرد كه در آن بيان شده بود كه «عاقبت گرگزاده گرگ شود /گرچه با آدمي بزرگ شود» و اشاره آن به پهلوي دوم بود. در دوره تبعيد امام خميني در تركيه كه با وضع بسيار بدي مواجه بودند، آيتالله موسوي شيرازي تلاش زيادي كرد تا امام را به نجف ببرد. بعد از ورود امام به نجف هم ايشان، تا چند روز در اقامتگاه امامخميني ماندند تا تأييدي باشد بر حركتي كه از سوي امام خميني انجام شده است. بعد از فوت آيتالله ميلاني و در سال 54به مشهد مهاجرت كردند و يكي از اركان پيروزي انقلاب شدند. پس از پيروزي نهضت هم بهرغم برخي انتقاداتي كه به تصميماتي كه گرفته ميشد، داشتند، همواره ارتباط خود را با انقلاب حفظ كردند.
- آيتالله گلپايگاني
مرحوم آيتالله گلپايگاني تقريراتي در باب ولايت فقيه دارند كه توسط آيتالله صابري همداني از شاگردان ايشان به كتاب تبديل شده است.ايشان در جريان دستگيري امامخميني به تهران نيامد و استدلالش هم اين بود كه شاه ميخواهد با اين رفتار، حوزه علميه قم را از علما و مراجع خالي كند و با اين ترفند روحانيت را متزلزل كند.
با اين حال، در فاصله بين دستگيري و تبعيد امامخميني تا بازگشت به ميهن، آيتالله گلپايگاني همواره در صحنه حضور داشت و انصافا در تمامي مراحلي كه خطري اسلام و احكام آن را تهديد ميكرد در صحنه ايستادگي كرد؛ بهطور مثال در جريان تغيير تاريخ رسمي كشور از هجري به تاريخ پهلوي 2500ساله ايشان اعتراض كرد.
- آيتالله سيدمحسن حكيم
آيتالله حكيم در دوران نهضت، به امام و ساير مراجع قم پيشنهاد داد كه جمعا به نجف هجرت كنند و در آنجا با مشورت با يكديگر، موضع واحدي عليه شاه بگيرند. امام بهدليل آنكه اين رفتار را خالي كردن ميدان مبارزه ميدانست، پيشنهاد را نپذيرفت. وقتي امام خميني به نجف تبعيد شد، مباحثه نسبتا تندي هم بين اين دو مرجع درگرفت بهطوري كه امام به آيتالله حكيم گفته بود كه خوب است شما در فصل تعطيلي دروس حوزه نجف به ايران تشريف بياوريد و مظالم شاه را از نزديك ببينيد. آيتالله حكيم هم گفته بود كه من در جريان هستم اما چارهاي نداريم و زورمان به حاكم پهلوي نميرسد. امام پاسخ داده بود كه مجبور نيستيم مماشات كنيم و بايد مثل امامحسين(ع) عليه ظلم قيام كنيم.
- آيتالله سيدابوالقاسم خويي
مرجع ديگري كه در نجف ساكن بود و در آغاز نهضت بهشدت از آيتالله خميني حمايت كرد، آيتالله ابوالقاسم خويي بود. ايشان جزوهاي دارد تحت عنوان «التصريحات الخطيره» كه در آن شاه را تكفير ميكرد و درباره حاكميت صهيونيسم و بهائيت بر ايران نيز هشدارهايي ميدادند. آيتالله خويي به بسياري از انقلابيون كه به نجف فرار كردند، پناه داد. امام هم در همان روز اول بعد از تبعيد به نجف به ديدار ايشان رفتند و رابطه خوبي هم با آيتالله خويي داشتند. با اين حال، آيتالله خويي در جريان ادامه نهضت تا زمان پيروزي انقلاب از مبارزه عقبنشيني كرد و معتقد بود در اين شرايط اگر در ايران تغيير و تحولي رخ بدهد و شاه برود، امامخميني بهدليل نداشتن تشكيلات قوي نميتواند بر اوضاع مسلط شود و چپها و كمونيستها قدرت را بهدست ميگيرند.
- آيتالله شريعتمداري
مرحوم شريعتمداري از مراجعي بود كه مسائل سياسي را تعقيب ميكرد. مشخصه اصلي وي اين بود كه با روشنفكران ديني در ارتباط بود و به ولايت فقيه نيز از حيث نظري اعتقاد داشت اما اعتقاد فقهي آيتالله شريعتمداري اين بود كه در آن شرايط، برداشتن پهلوي دوم از قدرت به صلاح نيست؛ چرا كه وي شاه را حافظ تماميت ارضي ايران ميدانست. حتي ايشان قائل به اين بود كه نبايد انتقادات را به شاه مربوط دانست و بايد از دولت و نفرات ديگر حكومت گلايه داشت. استدلال او هم اين بود كه با اين كار ميتوان شاه را جلوي درباريان گذاشت و با استفاده از وي جلوي كارهاي منكر را گرفت.
آيتالله شريعتمداري كه در ماجراي دستگيري امام به تهران هم آمده بود، بعدها مدعي شد كه بسياري از علمايي كه به تهران آمده بودند را او با خود آورده و اگر خودش نيز به تهران نميآمد، امام خميني آزاد نميشد. البته برخي اسناد و گزارشهاي صحيح از ارتباطات دستگاه پهلوي و ساواك با آيتالله شريعتمداري در آن زمان وجود دارد.
در مقطع كاپيتولاسيون، شريعتمداري فعاليت درخوري نداشت و تا روزهاي شدت گرفتن پيروزي انقلاب در پي خلع شاه و براندازي رژيم پهلوي نبود ولي در سال 57 و با شدت گرفتن نهضت انقلاب و معلوم شدن اين واقعيت كه مردم به كمتر از براندازي نظام موجود راضي نيستند، با انقلاب همراه شد اما اصالتا چنين عقيدهاي نداشت.
- آيتالله مرعشي نجفي
آيتالله مرعشي نجفي در متن مبارزات بود و در جريان مهاجرت اعتراضگونه علما به تهران نيز حضور داشت و توسط ساواك به زور به قم برگردانده شد. در فاصله تبعيد امام تا بازگشت به تهران نيز فرزند ايشان، حجتالاسلام سيدمحمود مرعشي بارها نامههاي آيتالله مرعشي را به خدمت امامخميني برد.
- آيتالله ميلاني
آيتالله ميلاني مرجع بزرگ تشيع بود كه در مشهد زندگي ميكرد و براساس اسناد موجود در دور اول نهضت كه شامل مسئله انجمنهاي ايالتي و ولايتي و قضيه رفراندوم ميشود، همپاي امام و حتي برخي مواقع تندتر از امامخميني حركت ميكرد. در جريان دستگيري امامخميني، وقتي ايشان با هواپيما از مشهد به سمت تهران در حركت بود، ساواك متوجه شد و هواپيما را وسط راه برگرداند؛ با اين حال آيتالله ميلاني از راه زميني خود را به تهران و جمع متحصنين رساند.
- آيتالله شهيد محمدباقر صدر
شهيد آيتالله سيدمحمدباقرصدر اساسا به فقه حكومتي اعتقاد داشت و شخصاً از علاقهمندان امام بود. تأثير حمايتهاي آيتالله صدر از انقلاب اسلامي به حدي بود كه پس از پيروزي انقلاب، صدام را به وحشت انداخت و موجبات شهادت ايشان را فراهم كرد.
نظر شما