براي رسيدن به شناخت دقيق از مفاخر تاريخي كشورمان نيازمند هماهنگي و همكاري تمام نهادهاي ذيربط هستيم و درواقع سيستم بايد بهصورت كلي، دقيق و درست عمل كند تا جوانها تصور درست و بدون خدشهاي از شخصيتهاي تاريخي بيابند. متأسفانه ما عادت كردهايم مفاخر فرهنگي و تاريخيمان را با نگاهي غيركارشناسانه مورد بررسي قرار دهيم و بهجاي اهميت دادن به تأثيري كه بر فرهنگ و تاريخ ما گذاشتهاند، در مواردي تنها به اين انديشيدهايم كه فلان شخصيت فرهنگي چه پاسخي به دغدغههاي جناحي ما ميدهد.
وقتي مفاخر خودمان را خوب معرفي نميكنيم طبيعي است كه الگوهاي جوانهاي ما فلان خواننده يا هنرپيشه غربي ميشوند و اين ظلمي است مضاعف به نسل جوان سرزميني كه شخصيتهاي تابناك بسياري داشته است. متأسفانه ما نهتنها در معرفي مفاخر مليمان خوب عمل نكردهايم كه حتي درمورد شناساندن شخصيتهاي بينظير مذهبيمان هم كارنامه موفقي نداريم. بهعنوان مثال امامحسين(ع) بهعنوان يكي از شخصيتهاي تابناك جهان اسلام و تشيع كه محبوبيت فوقالعادهاي هم ميان مردم دارد چقدر براي نسل جوان بهصورت دقيق شناخته شده است؟ چقدر از جوانهاي معتقد ما كه در دهه محرم هم به سوگواري براي امام حسين(ع) ميپردازند با فلسفه قيام ايشان آشنا هستند؟
در حماسه حسيني شخصيتي چون حضرت علياكبر(ع) را داريم. شخصيتي كه اگر درست به جوانهاي ما شناسانده شود ايشان بايد الگوي نسل جوان باشند نه فلان هنرمند غربي كه هيچ نسبتي هم با فرهنگ و اعتقادات و پيشينه ما ندارد.
مهمترين حوزهاي كه ميتواند در معرفي و شناساندن مفاخر تاريخي ما مؤثر واقع شود آموزش و پرورش است. ميگويند اگر ميخواهيد در اثر هنري شخصيتي را باورپذير ازكار درآوريد زندگياش را از كودكي بسازيد.
اين توصيه را ميشود به زندگي روزمره نيز تعميم داد. وضعيت كتابهاي درسي ما بهخصوص در حوزه مفاخر تاريخي چگونه است؟ چرا بچهها بهصورت عام از درس و مشق گريزان هستند و بسياري درس را فقط براي نمره ميخوانند؟ چرا بايد در سرزميني با پيشينه غني تاريخي، كودكان در دنياي انتزاعي رشد كنند؟ چند تن از شخصيتها و مفاخر تاريخي ما در كتابهاي درسي بهصورتي درست و جذاب مطرح شدهاند؟ در نقطه مقابل بچهها چقدر با كاراكترهاي فانتري غربي آشنا هستند و نسبت به آنها احساس نزديكي ميكنند؟ انبوهي شخصيت فانتزي در اينترنت و ماهواره و تلويزيون مطرح ميشوند و بچهها از كودكي با آنها اخت ميگيرند بيآنكه مفاخر مملكت خودشان را بشناسند.
نكته ديگر اينكه گاهي در پرداختن به تاريخ، جاي شخصيتهاي اصلي و فرعي عوض ميشود. بهطوريكه شخصيتهاي دستچندم چنان با بزرگنمايي مطرح ميشوند كه شخصيتهاي اصلي تحتالشعاع قرار ميگيرند. گاهيوقتها هم نام برخي مفاخر فرهنگي بر سردر خيابانها نقش ميبندد، ولي تقريبا هيچ كار جدي و مؤثري براي شناساندنشان به مردم صورت نميگيرد. چند سال پيش در سفري كه به قزوين داشتم مشاهده كردم كه نام يكي از خيابانها عبيد زاكاني است. در همان شهر ديدم جاي ديگري هم بهنام عارف قزويني نامگذاري شده است.
از يكي از مسئولان فرهنگي شهر سؤال كردم آيا ميشود درباره اين مفاخر فرهنگي كار نمايشي انجام داد، مقام مسئول با احتياط گفتند كه بهتر است سمت اين مضامين نروي. سؤال اينجاست كه اگر اين چهرههاي ادبي شخصيتهاي مسئلهداري هستند چرا نامشان را بر خيابان ميگذاريد و اگر دستكم برخي وجوه شخصيتي قابل دفاع و آثارشان آنقدر ماندگار است كه نامشان بر خيابانها آمده چرا نبايد درموردشان فيلم و سريال ساخت؟
اگر واقعا اراده شناساندن مفاخر فرهنگي و تاريخيمان را به نسل جوان داريم نبايد تنگنظر باشيم. نبايد از سر تعصب و جهالت سراغ تاريخ برويم و مثلا ساخت سريال درباره يك شخصيت برجسته تاريخي را نبايد به فردي كه اهليت و شناخت ندارد بدهيم.
چندي پيش در مترو جملهاي از امام باقر(ع) ديدم كه بسيار زيبا و عبرتآموز بود: «اگر جماعت جاهل غوغا نكنند و ساكت بمانند مردم رستگار ميشوند.» متأسفانه ما در جامعه با افراد جاهلي سروكار داريم كه با جاروجنجالهاي بيهودهشان نميگذارند مردم با گنجينههاي تاريخيمان آشنا شوند. نتيجهاش هم اين ميشود، جوان امروز ما بسياري از مفاخر ادبي و فرهنگي و تاريخيمان را نميشناسد، ولي سايز پيراهن فلان خواننده مبتذل غربي را خوب ميداند.
- نويسنده و كارگردان سينما و تلويزيون