قرار است امروز یاد بگیرند تا فرداهایشان را آگاهانه بسازند، مفید واقع شوند و....
برش دوم: بسیار شنیدهایم و تجربه کردهایم که محتوای کتابهای درسی متناسب با نیازها و علاقهمندی دانشآموزان و دانشجویان نیست. حتی برخی، پس از اتمام دوران تحصیل و ورود جدی و حرفهای به عرصه کار و زندگی، افسوس خورده و آه میکشند که عمرمان را تلف کردیم و مثلاً چرا در فلان رشته درس خواندیم که امروز به هیچ عنوان به دردمان نمیخورد.
برش سوم: علیرغم تلاشهای انجام شده برای تغییر در سبک و نظام آموزشی کشور، به نظر میرسد همچنان فاصله بین آنچه در کلاسهای درس گفته و خوانده میشود با آنچه در عمل به کار میآید، زیاد است. یعنی هر چه آموزشها به سمت مهارتی شدن ذینفعان پیش رود، جامعه مابهازای بیشتری از سرمایهگذاریهای انجامشده در حوزه آموزش و پرورش بهدست خواهد آورد.
برش چهارم: جامعه ما با تهدیدات گوناگونی مواجه است. حتی در برخی زمینهها از مرز تهدید هم گذشته و شاهد آسیبهای جدی هستیم. تغییر سبک زندگی در حال و هوای امروز، یک مسأله جدی است. در حال حاضر اکثر خانوادهها خواسته یا ناخواسته با عوارض تحمیلی زندگیِ بهشدت دیجیتالیشده، دست و پنجه نرم میکنند اما متأسفانه نظام آموزشی کشور توانایی شناخت، تجزیه و تحلیل، ارائه راهحل و آیندهنگری در این باره را ندارد.
برش پنجم: نظام تصمیمگیری در کشور ما حداقل درباره بسیاری از موارد فرهنگی و ارتباطی، با تأخیر عمل میکند، از واقعیتهای جامعه فاصله گرفته یا این واقعیتها را با تأخیر و هنگامی که کار از کار گذشته، میپذیرد و تازه اقدام به سیاستگذاری کرده یا با آن کنار میآید. این موضوع باعث سرگیجه، رواج رفتارهای متضاد، هدر رفتن سرمایههای مادی و انسانی و از دست رفتن فرصتها میشود. ویدئو، موسیقی، ماهواره و شبکههای موبایلی نمونههایی تجربه شده بوده و هستند.
برش پنجم: فرزندان ما متناسب با سن و سالشان، نیازمند آموزشهایی هستند که امروز را خوب بشناسند، تغییرات را درک کنند و اطمینان پیدا کنند آنچه میآموزند به آنها کمک میکند تا علاوه بر کسب مهارت، در مسیرهایی که انتخاب میکنند، به کمکشان خواهد آمد.
نتیجه: جای سواد رسانهای به عنوان یکی از ضرورتهای امروزی، بهشدت در کتابهای درسی خالی است.
* كارشناس ارتباطات