ورود آنها به مناطق جنوب درست يك روز پيش از شروع رسمي جنگ، نشان از آمادگي كامل نيروهاي دريايي ارتش داشت و همين امر، در نهايت زمينهساز آزادي خرمشهر و شروع پيروزيهاي پياپي ايرانيها در جنگ تحميلي شد. به بهانه سيوپنجمين سالروز آغاز جنگ تحميلي، پاي صحبتهاي امير دريادار حبيبالله سياري نشستهايم تا برايمان از آن روزهاي حساس و نقش بيبديل دلاورمردان سپيدپوش بگويد. وي در جايجاي اين مصاحبه يادآور ميشود كه نصر نهايي جز با رهنمودهاي امام راحل، همراهي مردم و همدلي نيروهاي ارتش، سپاه و بسيج امكانپذير نبود.
- هنگامي كه جنگ تحميلي آغاز شد، بهنظر ميرسيد كه نيروي دريايي ارتش با آمادگي كامل در مقابل نيروهاي بعثي صفآرايي كرده است. اين آمادگي و پيشبيني آينده از كجا بهوجود آمده بود؟
سربازان اسلام در نيروي دريايي از مدتها قبل وضعيت آبهاي نيلگون خليجفارس و مرزها را رصد ميكردند. نتايج و تحقيقات حاصله نشان از اين داشت كه بعثيها در حال تدارك يك جنگ تمام عيار بودند. نيروي دريايي كاملا تجهيزات محور است، يعني تا شما ناو موشك انداز، ناوشكن و ديگر تجهيزات را نداشته باشيد نميتوانيد روي دريا كار دفاع را انجام بدهيد. ما اين آمادگي را داشتيم و ميتوانستيم مقابل هر نوع تجاوزي محكم بايستيم. اما از سوي ديگر اگر به شرايط آن هنگام نگاه كنيم ميتوانيم اينطور هم تصور كنيم كه نيروي دريايي ارتش ميتوانست اين آمادگي را نداشته باشد؛ چرا كه در سالهاي پيش از انقلاب در ارتش و سازمانهاي كشوري و لشكري مستشارها حاكم بودند و تصميمات كلان را ميگرفتند. در نيروي دريايي هم كارهاي مهم مثل نگهداري عمقي و برنامهريزيها توسط آنها انجام ميشد. وقتي انقلاب به پيروزي رسيد تمام متخصصان و كارشناسان ارشد نيروي دريايي از كشور بيرون رفتند. بخش قابلتوجهي از نيروي انساني هم بازنشسته و يا به ديگر يگانها منتقل شدند. از سويي هم وضعيت كشور هنوز ثبات لازم را پيدا نكرده بود، با اين حال ما توانستيم خيلي زود بر محيط مسلط شويم و نقشههاي دشمن را كه بهدنبال اهدافشان بودند بياثر بگذاريم. آنها پس از شروع جنگ بهدنبال آن بودند كه سريع وارد آبهاي آزاد شوند و چند هدف را بهصورت همزمان پيگيري كنند و به نتيجه برسند. ما هم دريا و هم مرز شلمچه را دائما رصد ميكرديم. نتيجه اينكه در قدم اول آمادگي يگان شناور را بالا برديم. در قدم بعدي و در روز سيام شهريور يعني يك روز پيش از آغاز رسمي جنگ عراق عليه ايران، قرارگاه مقدم جنگ را در بوشهر تشكيل داديم به نام نيروي رزمي 421. تاريخ و سند آن هنوز هم موجود است.
- وقتي جنگ به شكل رسمي و با حمله هواپيماهاي بعثي آغاز شد چه اقدام جدياي صورت داديد؟
ما بلافاصله در روز دوم و سوم جنگ در خليجفارس اعلام منطقه ممنوعه كرديم؛ يعني نصف خليجفارس و بخش شمالي آن در اختيار ارتش ايران قرار داشت، اين اعلاميهها ميبايد جنبه بينالمللي داشته باشد. ما به همه جهان اعلام كرديم كه نيمي از خليجفارس، از تنگه هرمز تا مرز كويت در كنترل نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران است و هيچكس حق ندارد بدون مجوز ما وارد اين آبها بشود. اين ابهت و توانمندي ما را نشان ميداد و به رخ دشمن ميكشيد. اقدام بعدي ما اين بود كه بايد براي يگان شناورمان در خرمشهر تدبيري ميانديشيديم. خرمشهر درست روبهروي عراق قرار دارد و فاصله ما با آنها تنها يك رودخانه بود. اگر ما دير ميجنبيديم و شناورها را از آشيانه بيرون نميآورديم و در عرصه درياي آزاد گسترش نميداديم، خيلي راحت با چند گلوله توپ، همهشان را از دست ميداديم. اما اين گسترش شناورها باعث تسلط بيشتر ما بر منطقه شد. نتيجه همه اين اقدامات اين شد كه توانستيم نيروي دريايي دشمن را در 67روز اول جنگ نابود كنيم. اين بزرگترين پيروزي نظام مقدس در سال اول جنگ بود. ما در روز هفتم آذر سال 59 توانستيم نيروي دريايي دشمن را در عمليات بزرگ مرواريد شكست بدهيم و به 4هدف اصلي مان دست پيدا كنيم.
- دشمن براي دستيابي به آبهاي ايران دنبال چه اهدافي بود و چگونه اين نقشهها خنثي شد؟
نيروهاي بعثي عراق با توان رزمي دريايي بالايي وارد جنگ شدند. نخستين هدفشان اين بود كه نيروي دريايي ما را شكست بدهند و سيادت خليجفارس را بهدست بگيرند. در قدم بعد ميخواستند بندر امام را تصاحب كنند، چون بندر امام مهمترين بندر تجاري ما محسوب ميشود و چون اين بندر نزديك مرزهاي عراق بود، ميتوانست بسيار آسيبپذير باشد. اگر ما اين بندر را از دست ميداديم، از نظر واردات و صادرات آسيب ميديديم. نيروي دريايي عراق در قدم بعدي قصد داشت تا تسلط جزيره خارك را بهدست بياورد تا صادرات نفت ما را قطع كند. اگر چنين اتفاقي رخ ميداد ما در محاصره كامل اقتصادي قرار ميگرفتيم و خيلي زود در جنگ شكست ميخورديم. اما متخصصان نيروي دريايي نشستند و عمليات بزرگ مرواريد را طرحريزي كردند. اين عمليات 10آبان شروع شد و در روز هفتم آذر به پايان رسيد؛ عملياتي 27روزه كه در 3مرحله اشكان، شهيد صفوي و مرواريد و با حضور تمام ناوشكنها و ناوهاي موشكانداز و بالگردهاي ما انجام شد.
- اجراي عمليات موفق مرواريد در عقبنشيني دريايي بعثيها تا چه اندازه مهم بود؟
در حقيقت، اهداف تعيين شده از سوي ما در اين عمليات دقيقا همان اهداف عراقيها بود؛ يعني ما همان نقشه را براي آنها تدارك ديديم تا بعثيها را در سختي قرار بدهيم. ما ميخواستيم نيروي دريايي عراق را شكست بدهيم، سيادت خودمان را در خليجفارس تثبيت و صادرات نفت عراق را مختل كنيم. اين مهم با نابودي اسكلههاي البكر و الاميه امكانپذير بود. عراقيها 3تا بندر هم داشتند به نام هاي امالقصر، فاو و بصره. وقتي اينها محاصره ميشدند ديگر صادرات و واردات به عراق قطع ميشد. برآورد ما هم اين بود كه اگر اين بندرها و اسكلهها محاصره شود، حدود 80درصد از صادرات نفتي مختل خواهد شد و با اين شرايط، ديگر عراق نميتواند حتي 6ماه هم جنگ را ادامه بدهد. اما چه شد كه آنها توانستند همچنان جنگ را پيش ببرند؟ دليلش اين است كه تمام كشورها پس از آن، به عراق كمك كردند. حتي از 27كشور نيروي انساني به ارتش بعث دادند. تجهيزاتي را هم كه واگذار كرده بودند هم شرقي بود و هم غربي. شرق، سوخو، ميگ و موشكهاي ساحل به دريا به آنها داد و غرب، ميراژ و مواد شيميايي. كشورهاي حاشيه خليجفارس هم پول و فرودگاه و نيروي انساني را تأمين كردند. اين در حالي بود كه به قول مقاممعظم رهبري، هيچكس حتي سيمخاردار هم به ما نداد! ما عمليات مرواريد را در همين شرايط انجام داديم و به تكتك اهداف تعيين شده رسيديم. وقتي سكوها منهدم و بندرها محاصره شدند، توانستيم به همه دنيا نشان دهيم كه توان دريايي ما چقدر است.
- نيروي دريايي ارتش پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن در هيچ جنگ واقعي شركت نكرده بود. اين آمادگي كامل و توفيقات بزرگ چگونه بهدست آمد؟
درست است كه ما تجربه جنگ نداشتيم و هر ارتشي كه درگير جنگ واقعي نشود نميتواند به ابعاد دقيق آن پي ببرد اما واقعا چيزي كه باعث شد ارتشي كه تاكنون جنگ بهخود نديده بود، پيروزي را بهدست بياورد همان عواملي است كه هميشه از آنها ياد ميكنيم؛ اول، بحث وجود روحيه انقلابي در كاركنان بود. مگر وقتي مسئولان كشور پس از انقلاب بركنار شدند، مملكت را همانهايي اداره نكردند كه هيچ تجربهاي در اين زمينه نداشتند. ما حضرت امام(ره) را داشتيم و با وجود ايشان تصور ميكرديم كه همه موانع را ميتوانيم به راحتي برداريم.
- عراق وقتي جنگ رسمي را عليه ايران آغاز كرد به اين برآورد رسيده بود كه خيلي سريع پيش ميآيد و كشور را به اشغال خودش درميآورد اما چه اتفاقي افتاد كه همهچيز برعكس شد و آنها به يك سد محكم برخورد كردند؟
برآورد اوليه آنها اين بود كه كشور ما هنوز درگير مسائل پس از انقلاب است، مستشارها رفتهاند، مدتي است رزمايشي انجام نشده و نظم و انضباط و ثبات هم در مملكت وجود ندارد. خب، هر كسي هم باشد تصور ميكند كه ميتواند خرمشهر را در اين شرايط، يك روزه بگيرد، 3روزه جزيره آبادان را تسخير كند و تنها ظرف مدت يك هفته به تهران برسد! وقتي خبر تجاوز عراق به ايران را اعلام كردند خيليها ترسيده بودند. اما حضرت امام(ره) فرمودند: «عيب ندارد، ديوانهاي سنگي را توي چاه انداخته، برويد و آن را سرجايش بنشانيد». ارتش به تنهايي نميتوانست جلوي هجمه دشمن بايستد، تنها ارتشي ميتوانست در اين شرايط دوام بياورد كه پشتوانه مردمي داشته باشد. به همين دليل، تمام تحليلها و برآوردهاي دشمن اشتباه از آب درآمد.
- عراقيها در هنگام آغاز جنگ چقدر به لحاظ نظامي از ما سرتر بودند و چه امكاناتي در اختيار داشتند؟
تجهيزات آنها به لحاظ كمي از ما بيشتر بود. در دريا پشتيباني هوايي قوي داشتند و قطعات مورد نيازشان به سرعت تأمين ميشد. از سوي ديگر، اطلاعات منطقه را به واسطه هواپيماهاي آواكس آمريكايي بهدست ميآوردند و دائم، صدام را براي حمله به ايران تشويق ميكردند. در چنين شرايطي، هر كسي هم باشد قطعا پيروزي را براي خودش تصور ميكند. اما آنها كه ميگفتند خرمشهر را يكروزه ميگيرند، 34روز همان جا معطل شدند و نتوانستند جلو بروند. ما بزرگترين ضربه را همان شروع جنگ و با عدمتسليم خرمشهر به دشمن وارد كرديم. آنها مجبور به عقبنشيني شدند و ميخواستند از كوي ذوالفقاري وارد شهر شوند و آنجا هم با شكست دوم مواجه شدند. يكدفعه عراقيها ديدند كه تاكتيكهايشان براي تسلط بر خرمشهر مناسب نيست و از راهي ديگر و راهبردي ديگر اقدام كردند. ما در سال اول جنگ، عمليات مرواريد را با موفقيت به اتمام رسانديم و دشمن را در عرصه نظامي، سياسي و اقتصادي شكست داديم. درست در 5مهرماه سال 60هم حصر آبادان را شكستيم و از اينجا ديگر شكست دشمن روي زمين هم آغاز شد. بعد از آن ديگر عراقيها نتوانستند به پيروزي بزرگي دست پيدا كنند و دريا را هم كه براي هميشه از دست داده بودند.
- وقتي تاكتيك آنها براي استفاده از نيروي دريايي جواب نداد، سراغ امداد گرفتن از ديگر نيروها برنيامدند؟
بله، به هر حال آنها در ماههاي بعد هم دنبال همان اهدافشان بودند تا بتوانند صادرات نفت كشورمان را از طريق بندر اماماز بين ببرند. وقتي تجهيزات درياييشان از بين رفت، آمدند و از ديگر كشورها كمك گرفتند. اما ما در همان تنگه هرمز جلويشان را گرفتيم و نگذاشتيم تجهيزات دريايي جديد به نيروهاي بعثي برسد. آنجا بود كه امدادهاي مختلف از سوي ديگر كشورها براي اينكه از طريق هوايي اقدام كنند شروع شد. تمام تلاششان اين بود كه در خط اقتصادي ايران اخلال ايجاد و ما را فلج كنند. حالا ما چكار كرديم؟ يكسري عمليات پشت سر هم براي اسكورت كاروانها تا پايان جنگ انجام داديم. از يك سو بايد سيادت خودمان را بر آبهاي خليجفارس حفظ ميكرديم و جلوي امدادرساني دريايي به عراقيها را ميگرفتيم و از سوي ديگر از چاههاي نفتي و جزيره خارك و بندر امام دفاع ميكرديم. در اين شرايط هم نفتكشها و هم كشتيهاي تجاري كاملا تحت حمايت نيروي دريايي ارتش قرارگرفت. اسكورت كشتيها تا خود تنگه هرمز انجام ميشد تا خطري متوجه آنها نشود. آمارها به ما ميگويد طي مدت 8سال، ما 10هزار كشتي نفتكش و تجاري را اسكورت كرديم تا چرخ اقتصاد كشور بچرخد و نيازمنديها تأمين و وارد شود. هدف ديگرمان حفظ جزيره خارك بود. شايد باورتان نشود اما ما طي 8سال دفاعمقدس كه برابر با 2800روز ميشود، 2800بار وضعيت قرمز در جزيره خارك اعلام كرديم. در وضعيت قرمز يعني احتمال حمله دشمن قطعي است! ما آن موقع خودكفا نبوديم و خيلي از اقلام مورد نياز مثل گندم، شكر و روغن را وارد ميكرديم و همه اينها از راه دريا وارد كشور ميشد. براي همين نيروي دريايي علاوه بر بحث نظامي، در جنگ اقتصادي نيز درگير شد و توانست اقتدار خود را به رخ دشمن بكشد. مقام معظم رهبري در همين رابطه فرمودهاند: «آن زماني كه دشمن ميخواست اقتصاد كشور را فلج كند، نيروي دريايي جوهره خودش را نشان داد». شايد در نگاه اول نتوانيم ميان نيروي دريايي ارتش و اقتصاد كشور رابطه مستقيمي پيدا كنيم اما اگر صادرات و واردات قطع ميشد ديگر نميتوانستيم كشور را سرپا نگه داريم. خب الان كه ديگر جنگ رسمي از سوي دولتها وجود ندارد، اما خطر دزدان دريايي در خليج عدن هست. اگر اسكورت نفتكشهاي ما نباشد ديگر صادرات مطمئن هم وجود ندارد. آن وقت كشتي را ميبرند و براي بازگردانش بايد بابت هر كشتي 100ميليارد تومان هزينه كنيم تا آن را دوباره بهدست بياوريم.
- بهنظر ميرسد، تنها نيرويي كه بهصورت مستقيم در دوران دفاعمقدس با آمريكاييها وارد درگيري شد، نيروي دريايي بود. در اين رابطه توضيح ميدهيد كه چگونه اين اتفاق افتاد؟
حضور ما در آبهاي خليجفارس بدين معنا بود كه توانسته بوديم اقتدار جمهوري اسلامي ايران را حفظ كنيم و حتي نگذاريم با پرچم كشورهاي ديگر و از طريق بنادر ديگر كالا و تجهيزات به رژيم بعث عراق و همسايگان آن برسد. اينجا بود كه حتي كشورهاي همسايه براي اسكورت كشتيهايشان سراغ ابرقدرتها رفتند و باز هم ناكام ماندند. آمريكاييها هم آمده بودند و نميخواستند برتري ما بر خليجفارس را نظارهگر باشند. آنها در حمايت مستقيم از عراق و پشتيباني درياييشان در جنگ غيرمستقيم از ما شكست خورده بودند. اما درگيري مستقيم ما روز 29فروردين سال 67 رخ داد و آسيبهايي هم به هر دو طرف وارد شد. ما آگاهانه وارد اين درگيري شديم و ميخواستيم نشان بدهيم دشمن با همه هيبتي كه دارد، نقاط ضعف بسياري هم خواهد داشت.
- شما گفتيد كه در ماههاي اول جنگ در محاصره كامل بوديد و از هيچ جا حمايت نميشديد. قطعات و تجهيزات موردنيازتان را چگونه تأمين ميكرديد و چه ابتكارهايي براي رفع مشكلات داشتيد؟
بزرگترين شانسي كه ما آورديم اين بود كه تمام تجهيزات دريايي ما آماده و بسيار مدرن بود. اما بالاخره آنها هم نياز به قطعه جديد و تعمير اساسي پيدا ميكردند. در آن دوران انبارهاي ما از قطعه پر بود. در همان هنگام كه از قطعات پيشين استفاده ميكرديم رفتيم سراغ ابداع و ابتكار چون بالاخره براي ناوشكنهايمان نياز به قطعه پيدا ميكرديم و از طرفي، هيچكس حاضر نبود مايحتاج ما را تأمين كند. اينجا بود كه همه پاي كار آمدند و رفتيم سراغ جوانهاي اهل علم و تجربه. جوانهاي ما توانستند موتور ناوشكنها را تعمير و راهاندازي كنند، موشك بسازند و قطعات يدكي را طراحي كنند. جهاد سازندگي كه شروع شد توان علمي كشور وارد اين عرصه شد و متخصصان دريايي با جوانها ارتباط خوبي پيدا كردند. اينطوري شد كه امروز ميتوانيم ادعا كنيم تمام نياز تجهيزات دريايي را ميتوانيم در كشورمان طراحي كنيم و بسازيم و نيازي هم به كسي نداريم. ما با همين دستان خالي توانستيم ناوشكن جماران را بسازيم.
- همان ناوشكني كه رهبر معظم انقلاب براي الحاق آن به نيروي دريايي شخصا حضور پيدا كردند؟
بله، حالا شما نگاه كنيد كدام ارزش باعث شد كه معظم له خودشان براي الحاق اين ناوشكن بيايند. ايشان با حضورشان ميخواستند به همه دنيا بگويند كه جوانهاي ما به اين حد از توان علمي رسيدهاند. در واقع، حضور ايشان حمايت از تلاش و جهاد جوانهاي ايراني بود كه توانسته بودند با ابتكار و خلاقيتشان ناشدنيها را شدني كنند. ما تا سال 1370 زيردريايي نداشتيم و نميتوانستيم آن را بسازيم. اما حالا داستان كاملا متفاوت است. همين سال 89 ما داشتيم يك كار تعميري سنگين روي زيردريايي فوقالعاده پيچيده طارق انجام ميداديم و از تجربه غربيها هم بهرهمند بوديم. بحث قطعنامهها كه پيش آمد و تحريمها شروع شد، آنها كشور را ترك كردند. ما هم همينطور نشستيم و تصور ميكرديم كه بدون همفكري آنها نميتوانيم از پس كار بربياييم. مقام معظم رهبري از جريان مطلع شدند و فرمودند: «چه بهتر كه رفتند! حالا شما اگر مرد كار هستيد خودتان يك فكري بكنيد و آن را بسازيد». همينطور هم شد و يكسال بعد طرح تعمير زيردريايي طارق به اتمام رسيد.
- عناصر برترساز
ما در آن زمان خيلي به رسانهها دسترسي نداشتيم. اما درباره عمليات مرواريد غربيهاحتي جرأت نداشتند تا مدتها آن را رسانهاي كنند و شكستشان را بپذيرند؛ چون ميخواستند هر طور شده عراق را سرپا نگه دارند. راستش برآوردهاي آنها به لحاظ مادي درست بود و تصور ميكردند درصورت حمله به ايران، ميتوانند زود به نتيجه برسند. اما به بعد معنوي آن نگاه نكرده بودند. ببينيد هنگامي كه كشوري ميخواهد به كشور ديگري حمله كند در چند بخش مقايسه را انجام ميدهد. نخست توان نظامي خودش را ميسنجد، اينكه چقدر تجهيزات نظامي در اختيار دارد و آيا اين ميزان براي شكست حريف كافي است يا نه. بعد سراغ مقايسه نيروي انساني ميآيد. به مجموع اينها ميگويند «مقايسه مولفههاي فيزيكي». البته بحث مهارت و انضباط كاري را هم در مقايسه ميان 2كشور درنظر ميگيرند كه به آن هم مولفههاي غيرفيزيكي ميگويند. آنها تقريبا در هر دو مولفه از ما برتر بودند و براي همين تجاوز عليه ايران را آغاز و رهبري كردند. با اين حال، يك مولفه ديگر هم وجود دارد كه قانون آن را ما ايجاد كردهايم و به آن «مولفه عناصر برترساز» ميگوييم. اين مولفهها شامل شهادت طلبي، ولايتمداري، دين مداري، پشتوانه مردمي است. مردم بر خود تكليف ميدانستند تا از نظام مقدس جمهوري اسلامي و انقلاب حمايت كنند و به همين دليل، تمام تحليلهاي دشمنان طي 8سال دفاعمقدس نادرست از آب درآمد. هر كجا كه مولفههاي برترساز وجود داشته باشد، هر نبردي با پيروزي معتقدان به آن به پايان خواهد رسيد.