«رادك بران»، فيلم مرد كوچك را براساس كتابي از «ييري اِستاك» ساخته و براي بهتصويركشيدن دنياي فانتزي اين داستان، از تكنيك متفاوتي استفاده كرده است. او عروسكهاي خيمهشببازي را از استوديوهاي تاريك و مصنوعي خارج كرده و داستانش را در طبيعت واقعي و جنگلهاي سرسبز روايت ميكند. اين فيلم چهار روز ميهمان بخش پويانمايي بلند بينالملل جشنوارهي فيلمهاي نوجوانان بود.
* * *
- در آغاز میخواهم بهخاطر کارگردانی فیلم عجیب، بکر و بسيار خلاقانهی «مرد کوچک» به شما تبریک بگویم. اما یک سؤال مهم؛ «مرد کوچک» انیمیشن است یا فیلم عروسکی؟
از تعریفهايتان، متشکرم! راستش بهنظرم «مرد کوچک» اثری بين انیمیشن و فیلم عروسکی است. چون در حقیقت «انیمه» يا حرکتبخشی به آن معنایی که ما در صنعت انیمیشن میشناسیم، در این فیلم اتفاق نیفتاده است. ما از عروسکهای خیمهشببازی استفاده کردهایم؛ با تمام متعلقات و ابزار این شیوهي عروسکی. بهطوري كه شما در تمام صحنههاي اين فیلم، سیمها و میلههای متصل به عروسکها را میبینید.
- اتفاقاً این نکتهای است که میخواستم به آن اشاره کنم. شما هیچ کوششی در پنهانکردن اين سيمها نکردید و جالب اینجاست که حضور این ابزار و وسایل در فیلم،به تمرکز مخاطب اصلاً صدمه نمیزند.
چرا باید پنهان میکردیم؟ سیمهای نایلونی و میلههای متصل به عروسکها بخشی از فضاسازی و گرافیک تصویری کار ما بود. شخصيتهای «مرد کوچک» بهوسیلهي عروسکگردانهاي كاملاً حرفهاي از بیرون هدایت میشدند و من هیچ برنامهای برای حذف حلقهي اتصال آنها با عروسکها نداشتم. با اینکه در این فیلم از تکنیک سنتی عروسکگردانی خیمهشببازی استفاده شده، ما از جلوههاي ويژهي کامپیوتری هم غافل نبودیم و مثلاً برای برداشتن اشیاء یا بازشدن درها از نرمافزارهای کامپیوتری استفاده کردیم و این همانجایی است که «مردکوچک» را در مرزی ميان انیمیشن و فیلم عروسکی نگه میدارد. البته من اصلاً مدعی نيستم كه براي اولينبار از این شیوهي خیمهشببازی و جلوههاي کامپیوتري استفاده كردهام. پیش از ما هم در سال ۲۰۰۴، یک فیلم دانمارکی بهنام «رشتهها»، تقریباً از همین شیوه استفاده كرده بود.
- به گرافیک تصویری کار اشاره کردید. چهقدر به فضاسازی خیمهشببازیهای سنتي و کلاسیک جمهوري چک وفادار بودید؟
خیلی! ما در طراحی شخصیتها از همان چهرههای اکسپرسیونیستی۱ رايج استفاده کردیم؛ چهرههایی با چشمانی بزرگ. اما قصدمان تکرار آنچيزي نبود كه مخاطب از فضای اینگونهي نمایشی میشناسد. برای همین در عین وفاداری به سنتهای عروسکهای خیمهشببازی، دنیا و شخصیتهای خودمان را خلق کردیم.
- دربارهي داستان فیلم چهطور؟ داستان «مرد کوچک» در كدام قالب هنری قابل تعریف است؟
البته دوست ندارم برای این فیلم مرز و چهارچوبي قائل شوم، ولی داستان ما بیشتر در فضای سوررئال يا ماوراي واقعيت میگذرد. میدانید که فیلمنامهي «مرد کوچک» از یک كتاب کودک و نوجوان اقتباس شده است. گره اصلي داستان از یک خواب مرموز شکل میگیرد. شخصیت اول داستان، در جنگلی برای خود خانهای ساخته و زندگی معمولی را میگذراند. یک پستچی مهربان و یک آتشباز دورهگرد، تنها آدمهایی هستند که او با آنها در ارتباط است. همهچیز ساکن و معمولی است تا زمانی که او یک خواب میبیند. در خواب به او گفته میشود که او چیزی را در زندگیاش گمکرده و اینجاست که حرکت او آغاز میشود. مرد کوچک برای یافتن پاسخ این پرسش، سفرش را از دل جنگل آغاز میکند.
او به سنگهای غول پیکر میرسد. برای شنیدن تعبیر خوابش از زبان سنگها، باید به آنها آبی مخصوص بدهد. او برای بهدستآوردن آب، باید با یک جادوگر مبارزه کند. برای مبارزه با جادوگر باید کتابی را بخواند. برای خواندن کتاب، باید عینکی را تعمیر کند. برای تعمیر عینک باید به سراغ یک مکانیک برود و قصه همینطور ادامه دارد. طبيعي است كه در این شیوهي داستانگویی، جهانی فراواقعی نياز است.
در «مرد کوچک» شخصیتهای متنوع و پیچیدهای میبینیم.
- نگران نبودید که این پیچیدگی شخصیتها مخاطبان کودک و نوجوانتان را سردرگم یا خسته کند؟
اصلاً! نباید مخاطب کودک و نوجوان را دستکم گرفت. آنها کوچکاند، اما ذهنشان کوچک و بسته نیست. آنها قدرت فوقالعادهای در تفسیر اتفاقها و حلکردن معماها دارند.
ما در فیلم، هم شخصیتهایي ساده و جذاب داریم (مثل تعمیرکاری کوچک که در سر یک روبات زندگی میکند) و هم شخصیتهایی پیچیده (مثل کشاورزی که محصولاتش با جوابدادن به سؤالهاي کارتها، رشد میکنند).
خوشبختانه مخاطبان کودک و نوجوان فیلم ما، با آن ارتباط خوبی برقرار کردهاند. اگرچه اين فيلم قصهي سفر مرد کوچک است، اما هرکدام از شخصیتها هم داستان و ماجرای خود را برای مخاطب بازگو میکنند؛ مثل جادوگر زشتی که آرزوی زیباشدن دارد. هرچند كه در اين فیلم، شخصیتهایي شیطانی و پلید وجود دارند، اما درکل فضای داستان ما گرم و امیددهنده است. ما از مخاطبان بزرگسال هم غافل نبودیم و آنها هم از تماشای فیلم لذت خواهند برد.
- به نظرتان پيام اصلي «مرد كوچك» چيست؟
من به این موضوع، زیاد فکر کردم. فكر كنم نزدیکترین پیام این باشد: «رؤیاهایتان را دنبال کنید». من فکر میکنم انسان خلق شده تا كشف كند. این كشفكردن از شناخت انسان از خودش و تواناییهایش آغاز میشود و تا سیر و جستوجو در جهان پیرامونش ادامه مییابد.
زندگی بدون کنکاش، بدون حرکت و بدون سفر، معنی خود را از دست میدهد. جهان پیرامون ما همچون جهان مرد کوچک، سرشار از ناشناختههاست. میشود یک زندگی بیدردسر برای خود فراهم کنيم و روزها را بیهیچ تغییری سپری کنيم. اما آیا این نهایت زندگی است؟ من فکر میکنم خیر. همهي ما در زندگی گاهی صدایی از درونمان میگوید که وقت سفر و حرکت است. اما فقط بعضی از آدمها هستند که این ندا را جدی میگیرند و بهدنبال رؤیاهایشان در جادهای ناشناخته قدم میگذارند. مرد کوچکِ داستانِ ما هم یکی از همین آدمهاست که برای پاسخ به سؤال درونش، سفرش را آغاز میکند. میخواستم به مخاطب این فیلم بگویم، در دنبالکردن رؤیاهایتان جرئت داشته باشید. شجاع باشید و از اینکه در انتهای راه در مه فرو برويد، نترسيد. اتفاقهاي خوب منتظر شما هستند. ادعا نمیکنم روشنفکرانهترین یا انسانیترین فیلم سال را ساختهام، اما مدعیام فیلمی دربارهي حقیقت زندگی به روی پرده سینما بردهام و این برایم خوشایند است.
------------------------------------------
پينوشت:
۱. اکسپرسیونیسم يا هيجاننمايي نام يك مكتب هنري است كه در هنرهاي گوناگون استفاده ميشود. اين سبك در مجسمهسازي يا پيكرهتراشي، با بهکارگیری حفره، برآمدگی، خمیدگی و...، همچنين با برهمزدن تناسبهاي طبیعی شناخته ميشود.