بار سنگين رسالت رو به اتمام است و محمد اين آخرين برگزيده الهي از آخرين و تنها حج دوره زندگياش بازميگردد و ميداند بايد مهياي ديدار يار شود. اما باري بر دوشاش سنگيني ميكند. پس از من امت...؟ و علي! تنها علي ميتوانست باشد آنگونه كه محمد و خداي محمد ميخواستند. تنها او ميتوانست بار سنگين رسالت را از زمين بردارد و كشتي امت را به ساحل امن هدايت برساند و جبريل بر محمد فرود آمد كه اي پيامبر آخرين، پيام پروردگارت را بازگو، كه اگر چنين نكني رسالت خويش را به اتمام نرساندهاي. و اينك محمد در برابر ديدگان حداقل 70هزار تن، فرمان الهي را ميخواند و علي، آن يگانه ياور او در تمام دوران زندگياش، در كنارش و سكان كشتي نجات مردمان بر دستان او.
«اي مردم! هر كه من سرور و مولاي او هستم، زين پس علي سرور و مولاي اوست.»اينگونه بود كه آخرين پيام الهي ابلاغ شد و چه باشكوه، اما چه شد كه مردمان چنين بيمحابا پيمان شكستند و در فراموش كردن مهمترين دستوري كه در طول همه قرنها در مقابل ديدگانشان بود و اينچنين رعدآسا آنها را بهخود فراخواندهبود، اينگونه فراموشكار شدند؟
تصور كن! آن نيمروز آتش بار را، جمعيتي بين70 تا120هزار متوقف شوند كه«امر بسيار مهمي است كه بايد بازگويم»؛ تجسم كن كه اين فصيحترين سخنور عرب، درغراترين خطبهاش، با همه به سترگترين وجه ممكن اتمام حجت نمود و شگفتا كه پس از آنكه يكبهيك اين هزاران نفر را به بيعت با خود وسپس بيعت با علي(ع) امر كرد، پس از ٧٠ روز از حافظه تمامي اين خلق انبوه محو شد و علي تنها ماند؟ راستي چه شد؟
علي از جانب خدا به مردم معرفي شد، اما اين مردم بودند كه در انتخاب اصلح توفيق نيافتند و اين سنت الهي است كه مردمان را در دنيا از دايره اختيار خارج نگرداند و آنچه در تاريخ اسلام تا ظهور موعود پيش آيد، همه در ادامه اين سنت الهي است تا بشريت بتواند به آن درجه از بلوغ فكري برسد كه صراط مستقيم را با همه سختيها و مشكلاتش بر عافيتطلبي و دنياطلبي رجحان دهد و به تدبير خويش انتخابگر حجت خدا و راه خدا شود. بدون ترديد زندگي در ولايت وليخدا، ثمرهاش زندگي بر مدار حق و عدالت و سعادت است.