اكسيژن اگر رفت، جان هم ميرود و برنميگردد. الان در چه وضعي هستيم؟ هوايمان هنوز اكسيژن كافي دارد، اما گاه بسيار آلوده نيز هست. هنوز خوشبختانه تا زماني كه آلودگي هواي هرروزمان در حد خطر باشد فاصله زيادي داريم. اما اين فاصله زياد ناپيمودني نيست، خصوصاً اگر مراقب نباشيم.
آلايندههاي ناديدني يك طرف، آلايندههاي ديدني مثل دود و غبار سمت ديگر؛ حتي اگر اسمشان را آلاينده نگذاريم، حشرههاي ريز انبوهي كه گاه نفس كشيدنمان را سخت ميكنند. 30سال پيش، تقريباً تصوري از اوضاع امروزمان نداشتيم. 20سال پيش نگرانيهاي اندكي بود، 10سال پيش ميگفتند درخت و چمن و سبزه بكاريد تا مشكل حل شود. حالا بحران آب هم داريم. هر درخت و سبزهاي مناسب وضع كمآبيمان نيست. حالا ديگر بايد درخت و سبزهاي بكاريم كه مقاوم باشد، كم آب بخواهد، زياد اكسيژن توليد كند و اين حشرههاي ريز سفيد انبوه را پناه ندهد. هر چه پيشتر ميرويم وضع سختتر ميشود. ما مثل كسي هستيم كه بازي و حريفش را جدي نگرفته و حالا حريفش امتياز زيادي دارد و او بايد خيلي تلاش كند تا نبازد.
دولت و مسئولان شهري خيلي كارها ميكنند؛ فضاي سبز را مدام توسعه ميدهند، كارخانههاي آلاينده را از شهر و اطراف شهر دور ميكنند، با طرح ترافيك و طرح زوج و فرد و طرحهاي احتمالي ديگر دنبال كنترل آلودگي ناشي از خودروها هستند، اما اينها كار آنها است، ما نيز كارهايي داريم كه بايد انجام بدهيم.
قبل از همه، بايد باور كنيم كه اگر در ميان بحران نيستيم، دستكم رو به بحران هستيم. بعد بايد باور كنيم كه تكتك ما در اين بحران سهم داريم. بايد باور كنيم كه حتي اگر پليس از ما برگه معاينه فني نخواهد، خود ما بايد نگرانش باشيم. بايد باور كنيم هر چند رفتوآمد با وسايل نقليه عمومي دشوارتر از وسيله شخصي است، اما تحمل اين دشواري بهتر از خفه شدن در شهري پر از دياكسيدكربن است. بايد باور كنيم درختي كه جلوي خانهمان يا در باغچه ميكاريم روزنهاي براي نفس كشيدنمان باز ميكند. خيلي چيزها هست كه مهم است و بايد باور كنيم؛ از همين امروز.