آقاجان! ديروز سوار بر اتوبوس حركت ميكردم. جوان باصفايي كنارم نشسته بود. به خيابان شلوغي رسيديم كه در حاشيه آن هيئتي شلوغ عزاداري ميكرد. با تماشاي اين صحنه در درونم با شما حرف زدم؛ «اي حسين فاطمه(ع)! تو با اين مردم چه كردهاي كه اين همه خالصانه و بدون چشمداشت و منفعتطلبي از مال، از وقت و عمر خويش ميزنند و خرج تعظيم و ياد تو ميكنند؟» در خودم بودم كه آن جوان رو به من كرد و گفت: بهتر نبود اين همه هزينه براي عزاداري را خرج فقراي شهر ميكردند تا گرفتاري محروم در تنهايي غم، خلوت نكرده باشد؟! نگاهي توأم با لبخند به او كردم و گفتم: چه خوب كه جوان اين مرزوبوم به ياد همنوع خود هست و از فقر فقرا غمگين ميشود. اما عزيزم اين مجالس هم براي تأمين همين نگاه زيباي تو برپا ميشود.
مگر نه اينكه با همين عزاداريها هزاران فرهنگ حسيني كه يكي از آنها فرهنگ فقرزدايي است احيا ميشود؟ همين خرجها و برپايي روضههاست كه مردم را دور هم جمع ميكند تا بشناسند آقايي را كه حضرت سجاد(ع) بدن مطهرش را از روي رد كيسههاي نان و خرمايي كه بر دوش مباركش جامانده بود، شناسايي كرد؛ كيسههاي غذايي كه حسين(ع) هر شب بر دوش ميكشيد و به فقرا ميرساند. با صرف اين هزينهها ياد حسيني را زنده ميكنيم كه فرمودند: «حوائج مردم به سوي شما نعمت است...»
اگر همين خرجكردنها براي برپايي عزاداريها نباشد كمكم اين محافل بيرنگ و لعاب ميشود و حسين(ع) فراموش خواهد شد كه در نتيجه به فراموشي فرهنگ حسيني منتهي ميشود. و نهتنها فقر از بين نميرود بلكه مردم روزبهروز نسبت به فقرا بيتفاوتتر ميشوند. ضمن اينكه همه كساني كه به هيئات و تكايا ميروند هنوز حسيني نشدهاند و اصلا شايد برخي افراد ازجمله نوجوانان و جوانان به بهانه همين سفرهها و مخارج عزاداريها به محفل حسين(ع) بيايند و در آنجا با حسين(ع) و فرهنگ حسيني آشنا شوند. كم نبودهاند كساني كه حتي اهل نماز و عبادت نبودهاند و سر همين سفرهها متحول شدهاند و حالا خود سفرهدار فقرا گشتهاند. همچنين همين حسينيها هستند كه در همين مجالس با احكام و سيره اهلبيت آشنا ميشوند و خمس و زكاتي ميدهند كه قسمتي از آن نيز براي فقرا خرج ميشود. لذا مقدمات حسيني شدن كه همين مجالس است نبايد از بين برود. همين عزاها صفا را بيشتر و همين صفا، غني را بيشتر و فقر را كمتر ميكنند.