مذهب در عميقترين لايههاي زيست ايرانيان ريشه دوانده و اينرا نميتوان در نسبت با مظاهر بيروني شهروندان، تحليل كرد؛ صحنه عظيم عاشورا، ظرفيت سترگ و بيمانندي است كه قوميت و جنسيت و طبقه و سن نميشناسد و همه را حول حسين (عليهالسلام)، گرد هم ميآورد. حال چنين ظرفيتي را ميتوان تضعيف و محدود كرد؟
با طراحي شيعه انگليسي و انحرافات و خرافات. اگر هسته الهامبخش عاشورا از ذات مبارزهجويانه و حماسياش، به حادثهاي اشكآلود و غمآور تغيير جهت داده يا تنازل كند، بخش مهمي از باورها كه در سيرت ايرانيان جاري است، دگرگون ميشود و اين سختترين لحظه تحقق جنگ نرم است؛
جنگي بيرنگ و بو و خون كه نه مجروحان و كشتگانش، ممدوحاند و نه آسيبديدگانش، به سرعت قابل مداوا و درمان. تكانههاي زيرپوستياي كه ميتواند ستونهاي يك معبد را به لرزه درآورد و آنگاه روي سرِ زندگي روزمره آوار شود؛ اين آوار، فقط شكل يك آجر چهاروجهي و مشخص ندارد: گاهي در اندام تكثير طلاقهاي توافقي خودنمايي ميكند و زماني به سراغ آمارسازي ميرود تا انقلاب جنسيتي را توجيه نمايد و وقتي تضعيف اخلاق عمومي و عفت ملي را در دستوركار قرار ميدهد و مسير مقابله با آن هم، درست از راه مقابل ميگذرد؛ يعني حفظ طريقه و عادت دروني و دگرگوني صورت و رويههاي بروني به تناسب ايام.
در اين منطق پديدههاي جديد صرفا حالتي تهديدزا ندارند و واقعيتهايي كه بايد آنها را شناخت و توانشان را در جهت اهداف بومي، تقويت كرد. ايستادن و توقف و تعلل و خوابآلودگي جايز نيست و نهتنها بايد با تحولات فناورانه پيش رفت كه بايد از آنها پيشتر هم رفت و پيش افتاد. اگر چنين شود، معادله محتوم غالب و مغلوب كنوني دگرگون ميشود.
* كارشناس مسائل فرهنگي