جعبه گوشي از كاغذ چند لايه محكمي ساخته شده و چاپ براق رنگي دارد. اما اين قاب مقوايي درست برعكس آن است و بهنظر ميآيد از بازيافت كاغذ ساخته شده باشد. شركتهاي سازنده گوشي تلفن همراه كه از بزرگترين بنگاههاي سرمايه در جهان هستند و ميخواهند از هر جزء فروش سودي بهدست بياورند، از اين تكه مقواي بازيافتي هيچ سودي نميبرند شايد اگر از مواد پلاستيكي براي ساختن اين قسمت استفاده كنند هزينه كمتري هم داشته باشد اما ترجيح ميدهند بازيافت كاغذ را- به شكلي كه باز هم قابل بازيافت باشد- بهكار بگيرند. چرا اين بازرگانان سودجو چنين كاري ميكنند؟ به جز قوانين تجاري هوادار محيطزيست؛ نشان دادن اينكه يك قسمت بزرگ از كالايي كه ميفروشند قابلتجزيه و بازگشت به طبيعت است براي آنها نوعي شخصيت اجتماعي يا «پرستيژ» بهوجود ميآورد.
زماني ميتوان اطمينان داشت كه شهروندان خودشان از ظرفهاي يكبار مصرف پلاستيكي كمتر استفاده ميكنند كه اين كار تبديل به يك نماد شخصيت اجتماعي شود. الان در فضايي قرار داريم كه بخش عمده شهروندان حساسيت خاصي به استفاده از ظرفهاي پلاستيكي ندارند، بدتر اينكه درباره رها كردن اين ظرفها در ميان زبالهها هم دغدغهاي نيست. شيوه صحيح اين است كه يك ظرف يكبار مصرف پلاستيكي بعد از پايان غذا خوردن از باقيمانده غذاها پاك شود و براي برگشت به چرخه بازيافت و تبديل پلاستيك به مخزن زباله خشك انتقال پيدا كند. كاري كه به ندرت اتفاق ميافتد و پلاستيك غيرخوراكي مخلوط با غذاهاي خوراكي روانه يك سطل ميشود. ظرفهاي پلاستيكي آنقدر ارزانقيمت هستند كه هزينه خريد و استفاده از آنها تقريبا هيچ است. كارخانهها به سرعت، انبوه ظرف و ليوان و سفره را توليد ميكنند و مدتي كه يك ظرف غذا بهكار گرفته ميشود فقط چند ساعت است. سفره و قاشق و چنگال نزديك يك ساعت و ليوانهاي شفاف شايد كمتر از يك ربع ساعت كاربرد دارد. بعد از اين مدت همه تبديل به زباله سبك، آلوده و پرحجم شهري ميشوند كه شهرداريها بايد عهدهدار رسيدگي به آن شوند. وقتي كاميونهاي حمل زباله آن را از شهر بيرون ميبرد مشكل حل نشده بلكه تنها از شهر خارج شده است.
هر روز انبوه ظرفهاي پلاستيكي به ظرفهايي كه قبل از آن در طبيعت رها شده بود اضافه ميشود. البته كساني هم هستند كه به كاربرد اين ظرفها حساسيت نشان ميدهند و ميخواهند به شكلي حجم آنها را كم كنند؛ توصيههايي هم براي استفاده نكردن از اين مواد و حتي بيماريزا بودن آنها منتشر شده ولي روي تعداد مشتريان آن تأثيري نگذاشته است. حمل و توزيع غذا با اين ظرفها خيلي راحت و ارزان قيمت است و كار همه را آسان اما طبيعت را براي مدتي طولاني گرفتار ميكند. متأسفانه گرايش قوي و تأثيرگذاري در ميان مصرفكنندگان ظرفهاي يكبارمصرف، براي كاهش مصرف آن وجود ندارد كه بشود به كمتر شدن آنها در آينده نزديك اميدوار بود. شايد زماني برسد كه قيمت زياد ظرفهاي يكبار مصرف باعث كاهش استفاده از آنها شود و بهتر از آن زماني برسد كه استفاده از مواد بازگشت پذير نشانه شخصيت اجتماعي باشد. آن موقع است كه اين تودههاي بزرگ مخلوط غذا و پلاستيك كمتر به طبيعت و خود ما آسيب ميزنند.