تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۴

همشهری دو - هدی ایزدی: چیزی برایم فرستاده است تا بخوانم. یک طرح داستانی است. می‌خوانمش. خوشم نمی‌آید.

 چيزي كم دارد و جايي لنگ مي‌زند و بي‌منطق است. تلفن مي‌زنم و نظرم را مي‌گويم. توضيح مي‌دهم كه چرا اين طرح، طرح خوبي نيست و چطور مي‌تواند بهتر شود. گوش مي‌دهد، تشكر مي‌كند و قرار مي‌شود بعد از دوباره نوشتنش، باز هم برايم بفرستد.

چند ساعت نگذشته كه دوست مشتركي با من تماس مي‌گيرد. گله دارد كه چرا وقتي چيزي را دوست ندارم، بي‌دليل تعريف و تمجيد مي‌كنم. درباره همان طرح حرف مي‌زند. تعجب مي‌كنم. توضيح مي‌دهم كه توضيحات واضحي در اين‌باره داده‌ام و نظرم را كه منفي بوده، اعلام كرده‌ام. اتفاق جالبي در اين ميان افتاده است. نويسنده طرح، چيزي را شنيده كه دوست داشته بشنود، نه چيزي كه واقعا گفته شده است.

اتفاق آشنايي است. همه ما در طول زندگي‌مان ياد مي‌گيريم از دل و روح و جسم و روانمان، محافظت كنيم. ما- همه ما- ياد مي‌گيريم به خوشايندها اولويتي بسيار بالاتر از ناخوشايندهايمان بدهيم و در فرايند ارزشگذاري‌مان، آنچه را دوست داريم، بر هر چيزي ارجح بدانيم. اين آموزه، اگرچه از ما در برابر ناملايمات حمايت مي‌كند اما اگر كنترل نشود، حدش نگه داشته نشود و بي‌در و پيكر رشد كند، ارتباط ما با «واقعيت» را مختل و چه بسا قطع مي‌كند؛ اتفاقي كه اين روزها زياد دور و برمان مي‌بينيم. در فرايند حفاظت از خود، كم‌كم آلوده پديده‌اي مي‌شويم كه دير يا زود يقه‌مان را مي‌گيرد و تا مرز نابودي‌مان پيش مي‌رود. پديده اين است: ما آن چيزي را كه دوست داريم، مي‌بينيم نه واقعيت را؛ ما آن چيزي را كه دوست داريم، مي‌شنويم نه واقعيت را؛ ما آنطوري كه دوست داريم، فكر مي‌كنيم نه به واقعيت بيروني.

بايد قبول كنيم كه «واقعيت»، هماني است كه هست و ابتكار عملي براي دست بردن در آن وجود ندارد. اگر رفته رفته بي‌خيال واقعيت شويم و به آنچه «دوست داريم» چنگ بزنيم، از زندگي دور و دورتر مي‌شويم. غافل از اينكه واقعيت آن بيرون، جايي كمين كرده و بالاخره پيش چشمانمان مي‌آيد. واي از روزي كه واقعيت توي صورتمان كوبيده شود و با تمام آنچه «دوست داشته ايم» فاصله‌اي نجومي داشته باشد. تا وقتي قدرت نزديك شدن به واقعيت را نداشته باشيم، آهسته‌آهسته به سوي غيرواقعي‌هاي دوست داشتني‌مان قدم برمي‌داريم. ولي روزي مي‌رسد كه بايد كلاهمان را قاضي كنيم و چشم در چشم واقعي‌ها بدوزيم.

توي روابطتان همه‌‌چيز دال بر بي‌ارزشي شماست؟ همين را ببينيد و خودتان را فريب ندهيد. در كارتان پيشرفت نمي‌كنيد؟ به واقعيت عدم‌ پيشرفت‌تان اعتراف كنيد. در آموزه‌هاي روانشناسي تحليل رفتار متقابل، يك جمله معروف وجود دارد: «اگر كسي طوري رفتار مي‌كند كه شما احساس مي‌كنيد به شما اهميت نمي‌دهد، باور كنيد»؛ اين همان ارتباط مستقيم با واقعيت است. پس آنچه را دوست داريد، نبينيد. آنچه را هست ببينيد. آنچه را دوست داريد، نشنويد. آنچه را هست، بشنويد. واقعي‌هاي گزنده، به غيرواقعي‌هاي دوست داشتني ارجحند. باور كنيد.