بشر امروز تحتتأثير پيشرفتهاي تكنولوژيكي حالت جهان وطني پيدا كرده و اهل كجا بودن اهميت و كاركرد خود را از دست داده است؛ يعني اگر زماني قوميت، نژاد و طبقه، عامل تفكيك آدمها از يكديگر يا انسجام آنها با هم بود امروز ديگر چنين نيست. نظام جهانشهري حاكم برجامعه عصر حاضر علاقهاي به شناسايي و اعتباربخشي افراد از نظر نژادي، محل سكونت يا تولد آنها ندارد.
بهنظر ميرسد اصالت و محليت زير پاي خيل عظيم كوچكنندگان و مهاجران به شهرهاي بزرگ دنيا از بين رفته است. اگر درگذشته شهرها شامل محلههايي بودند كه براساس ويژگيهاي مشترك نژادي، خانوادگي، مذهبي، موقعيتهاي جغرافيايي و شغلي موجود در آن كشور تشكيل ميشد اما امروز با گذشت زمان و اعمال شيوههاي شهرسازي مدرن به فروپاشي محلهها بهعنوان يكي از اركان و ساختارهاي هويتمند در تقسيمات شهري انجاميده است.
واقعيت اين است كه امروز غلبه جمعيت عظيم شهرها با مهاجران آن است و افراد بومي كه با اين شهر ارتباط تاريخي دارند در اقليت قرار گرفتهاند. حال سؤال اين است كه غلبه ساكنين غيربومي، زوال خاطرات مدني، گسست ارتباط شهروندان با گذشته و شكلگيري فضاهاي جديد شهري چه عواقبي ميتواند بر زندگي انسانها داشته باشد؟
پاسخ روشن است؛ الگوي جديد منجر به دوگانگي در بافتهاي فيزيكي شده و حتي شالوده روابط اجتماعي قديم را ازهم پاشيده و مجموعهاي از روابط آشفته و ناپايدار اجتماعي و فرهنگي را جايگزين آن ساخته است. اين قابل انكار نيست كه رويارويي هر يك از ما با فضاهاي شهري آشنا ميتواند در احساس پيوندمان با شهري كه درآن زندگي ميكنيم تأثير داشته باشد و حتي منجر به احساس امنيت، آرامش و تعلق خاطر شود.
در وضعيت برعكس نيز خالي بودن شهر از اينگونه فضاها و خاطرات ميتواند بيتفاوتي، بيهويتي و لاقيدي بهدنبال داشته باشد و شهر براي انسان مدرن تنها به محلي براي سكونت يا كسب درآمد تبديل شود بدون هيچ احساس مسئوليتي در قبال آن. ازطرفي هيچگاه نميتوانيم به بهانه اينكه شهر پويا و روبهرشد است بيمحابا با تبعيت صرف از فناوريهاي نوين، شهر را از هويت قديمي آن خالي كنيم درحاليكه صنعت و تكنولوژي با حفظ فضاهاي خاطرهانگيز در تقابل نيست و ميشود همانند برخي شهرهاي دنيا در عين پويايي و بهروزبودن، كاري كردكه شهر از گذشتهاش تهي نشود.