دنیای فانتزی آنقدر بزرگ و وسیع است که حتی حضور صدها کاراکتر نیز میتواند بخش اندکی از قلمرویش را اشغال کند و در طرف دیگر علاقهمندان پرشمار انیمیشن در سراسر جهان منتظرند تا قهرمانان فانتزی جدیدی ببینند یا این که هنرنمایی دوستان قدیمی و کاراکترهای سالهای گذشته را نظارهگر باشند. به هر حال انیمیشنسازی تعطیلبردار نیست و علاقهمندی به این نوع سینما هم روز به روز فزاینده نشان میدهد.
بدون هيچ شكي استوديوهاي ژاپني بين سالهاي 1978 تا 1985 آغاز گر توليد سريال ها و فيلم هاي انيميشن در سطح ملي و جهاني بودند. با اينهمه نوع توليدات آنها هرگز توانايي جذب مخاطبان بينالمللي را نداشت. چنانكه پيش از اين نيز سينماي انيميشن در ژاپن ابتدا يكي از پيشگامان بود اما در ادامه توان رقابت با كمپاني هاي بزرگ را نداشت. از 1985 شركت هاي بزرگ آمريكايي و سينماي آمريكا و شركت هايي مانند دريم وركز؛ والت ديسني و پارامونت و در ادامه پيكسار ششدانگ حواسشان را بر توليد انيميشن ديجيتال گذاشتند. اين را هم در نظر داشته باشيد كه انيميشن سنتي فقط متعلق به يكي دو كشور نيست. شايد تعجب كنيد اما كشوهاي اروپاي شرقي مانند لهستان و يوگوسلاوي سابق از سرآمدان ژانر انيميشن بويژه انيميشن سنتي هنري بودند.چنانچه مكتب زاگرب در ژانر انيميشن ماحصل دسترنج اين افراد بوده است.
به هر روي انيميشن سنتي با همه روح و زيبايي خاص خود از دهه 1980 كم كم ديگر جوابگوي مخاطبان نبود. مشكل به محبوبيت كاراكترها بر نمي گشت. مسئله مهم زمان زيادي بود كه كمپانيها براي ساخت هر كارتون سينمايي ملزم به صرف آن بودند. تا اواسط دهه نود ميلادي كج و دار مريز اين روند طي شد اما تقريبا پس از آن و تا اواسط دهه اول هزاره سوم ركود شديدي در دنياي انيميشن پديدار گشت. در طي اين سالها تك ستاره هايي مانند شرك؛ داستان اسباب بازي؛ شركت هيولاها؛ پيدا كردن نمو و چند اثر سينمايي ديگر به تنهايي بار سينماي انيميشن را به دوش كشيدند اما اين كافي نبود. تا اينكه در حدود سال 2007 دنياي انيميشن ضرورت ارئه چهره هاي جديد را احساس كرد.
سال اخير براي سينماي انيميشن به لحاظ فروش و بازگشت سرمايه رويايي بوده است. چراکه پس از سالهای رکود در دهه 90 و اوايل هزاره سوم، از سال 2007 دنياي كارتوني توانست با رقمی حدود 24 میلیارد دلار فروش استودیوها و کمپانیهای کوچک و بزرگ فیلمسازی را به آینده امیدوارتر کند.
از رقم بالا 11 میلیارد دلار متعلق به فروش مربوط به امریکا و امریکای شمالی است و بقیه آن هم فروش جهانی فیلمهاست که جمع این 2 ما را به همان رقم 24 میلیارد دلار میرساند؛ رقمی که سهم فروش محصولات کارتونی در آن (به نسبت تولیدات سال 2007) بسیار قابل توجه است.
این در حالی است که درآمد جهانی انیمیشنسازان در سال 1993 چیزی حدود یک میلیارد دلار بیشتر نبوده و الان این رقم سرسامآور شده است. 4 میلیارد ناخالص که البته باید سهم بازارهای DVD و محصولات جانبی را از این رقم کم کرد، ضمن این که این مبلغ مربوط به فروش جهانی است.
- ورود ستارههاي جديد
در سال 2014 اين رقم به حدود 30 ميليارد دلار رسيد. اگرچه سهم تولیدات رایانهای و دیجیتالی، کارتون را از رکود نجات داد؛ اما یک عامل غیرقابل انکار دیگر نیز وجود داشت و توانست تماشاگران را نسبت به دنیای آینده انیمیشن بسیار امیدوارتر کند و این عامل همانا بازگشت گاه و بیگاه ستارههای سالهای دور و قهرمانان بازنشسته بود، چراکه بیحس و حال بودن تعدادی از قهرمانان رایانهای پس از یکی دو بار حضور در پرده نقرهای واقعا داشت نگرانکننده میشد. ساختههايي مانند يخ زده و دو قسمت چگونه اژدهاي خود را تربيت كنيد ؛ انيميشن لگو و يا يك انيميشن ابرقهرماني به نام قهرمان بزرگ 6 داراي كاراكترهاي موفقي بودند كه با اين كارتونها به مخاطبان معرفي شدند.
این نگرانی را کنار فروشهای فوقالعاده و محبوبیتهای خارقالعاده قهرمانان نسل جدید اگر تصور کنیم؛ درمییابیم که حتی این فروش و محبوبیتها هم در سالهای آتی به تنهایی نمیتوانست گریز از بنبست رکود در دنیای فانتزی شود. مثال ديگر انيميشن بسيار زيباي باد ميوزد محصول 2013 و ساخته هايائو ميازاكي است. اين انيميشن يك قدرت نمايي ميان انيميشن سنتي و انيميشن ديجيتال بود. نتيجه اما به صورت معنوي بسيار دلچسب بود.اما فروش كم و زمان زياد ساخت اين فيلم ثابت كرد كه دنياي فانتزي احتياج به كمپانيهاي هميشه پركار دارد.
کارتونهایی مانند شرک فقط برای قسمت اول چیزی حدود 270 میلیون دلار در امریکای شمالی فروختند و مجموع فروش کارتون این قهرمان در قسمتهای دوم و سوم به رقم حدودا 750 میلیون دلار نیز رسید. اما در تولید انیمیشن با وجود موفقیت یک اثر آنچه رمز پیروزی است فقط استمرار است و بس.
نگرانیها با شکستهایی مطلق در دنیای فانتزی بین سالهای 2004 تا 2007 نیز بسیار دردآور بود: «تختههای شنا بالا»، «پشت پرچینها»، حتی «پاهای شاد» با وجود موفقیتهای نسبی ولی زنگ خطر جدی را به صدا درآوردند. کار تا جایی بالا گرفته که عمدتا طی سالهاي بعد کارتونهایی برای دریافت اسکار بهترین انیمیشن سال کاندیدا میشوند که آنچنان که باید و شاید کارهایی قوی به حساب نمیآیند.
تمامی این رخدادهاست که باعث میشود طی این چند ساله زمزمه حضور کاراکترهای قدیمی به گوش برسد و البته تجربیات به دست آمده نیز امیدوارکننده بوده یا حداقل درس عبرت واقعا جدی و ضروری برای صاحبان استودیوهای انیمیشن به وجود آورده (کارتون «لونی تونز» محصول 2003 را به یاد بیاورید که به صورت یک فیلم انیمیشن زنده قصد بازگرداندن ستارههایی مانند باگزبانی، والتی و تعداد دیگر را داشت، اما نهایتا فقط 20 میلیون دلار فروخت و شکست سختی خورد). بر این اساس که باید داستانهای جدید با فضا و مکان تازه را در اختیار ستارههای قدیمی قرار داد.
از سویی دیگر استمرار حضور ستارههای فعلی روی پرده نیز از سیاستهای در حال اجرای صاحبان استودیوها است. شرک 3 در حالی در می 2007 به روی پرده رفت که پیش از این برای اولین بار در می 2001 یعنی دقیقا 6 سال پیش معرفی شده بود و شرک دوم نیز در می 2004. این روند همان قضیه استمرار حضور قهرمانان جدید را میدهد. اما همین قهرمانان دیگر جدید به حساب نمیآیند اگرچه محبوب خواهند ماند چنانكه كاراكترهاي داستان اسباب بازي هنوز محبوب مانده اند.. همین امر ضرورت خلق قهرمان جدید در دنیای فانتزی و همچنین بازگشت تعدادی از ستارههای قدیمی را بیش از پیش جلوهگر میسازد.
به همه اينها حضور تك كارتون هايي مانند بالا Upرا در نظر بگيريد. كارتوني كه در سال 2009 روانه اكران شد و. قلب ها را تسخير كرد. در همين سالها اما ماداگاسكاري ها به ميدان آمدند. ماداگاسكار تا سال 2014 در 4 قسمت عرضه شد و مخاطب فراوان يافت.
اما یک تجربه متفاوت که در جولای سال 2009 به بار نشست از آن زمان یکی از اصلیترین مطالعات و دغدغههای دنیای انیمیشنسازان تبدیل شده است. در آن سال «فیلم سیمپسونها» «»The Simpsons movie براساس کاراکترهای مجموعه کارتونی معروف و بسیار پرطرفدار «سیمپسونها» تولید و به اکران سراسری رسید و با استقبال فراوان روبهرو شد و چیزی حدود 200 میلیون دلار فقط در امریکایشمالی فروخت. موفقیت کارتون «فیلم سیمپسونها» باعث شد انیمیشنسازان به بررسی کاراکترهایی بپردازند که علیرغم حضور پرسابقه در تلویزیون و پخش به صورت سریالهای کارتونی تلویزیونی هنوز فرصت یا برنامهای برای حضورشان روی پرده نقرهای صورت نگرفته است.
اگرچه چنین تولیداتی با ریسک بسیار بالایی آماده میشوند اما با موفقیت «فیلم سیمپسونها» (که پشتوانهای حدود 24 سال پخش منظم از شبکه فاکس داشت) به هر حال این روند نیز در حال حاضر در دست بررسی و مطالعه است.
در دنياي فانتزي و در طي حداقل 70 سال اخير ستارههاي زيادي در چهان انيميشن خلق شدهاند. اما هركدام از آنها پس از مدتي ناچار به خداحافظي شده و از آنها جز يادي خاطرهانگيز باقي نمانده است.
براي مثال با تولد کاراکترهای محبوبی مانند باگزبانی در سال 1938 هیچ کس فکر نمیکرد این کاراکتر پس از حضور در 170 آیتم و فیلم و سریال در سال 1963 بازنشسته شود. اما این روند غیرقابل انکار است. چنانچه «وودی وودپکر» در سال 1940 متولد شد و در سال 1972 مفتخر به بازنشستگی گردید و به نظر میرسد هر کاراکتری روزی باید از حضور فعال خداحافظی کند؛ اتفاقی که برای شرک محبوب نیز در سال 2010 با پخش چهارمین قسمت و در 9 سالگیاش روی داد. همين روند نيز در سال 2011 براي كاراكترهاي داستان اسباب بازي پيش آمد.