آغاز مهر، روزگار سر بازكردن گرههاي ترافيكي است و البته وضعي كه چندان بدتر از بسياري پايتختهاي ديگر جهان نيست. با اين همه از اواخر سال گذشته و با جديت بيشتر در تابستان امسال، طرح «خط سفيد» در دستور كار مديريت شهري قرار گرفت تا طي آن 2مقوله خطعابر و خطكشي بزرگراهها و خيابانها، مورد توجه جديتر شهروندان قرار بگيرد.
برنامه حجيم تبليغياي در رسانههاي غيررسمي (همچون سازهها و تلويزيونهاي شهري، آگهيهاي پيش از نمايش فيلم در سينماها، تلويزيونهاي درون مترو و...) تدارك ديده شد تا شهروندان را با مفهوم «خط سفيد» آشناتر كند و از آنها بخواهد به آن احترام بگذارند؛ امري كه كاهش ترافيك مهرماهي را مدنظر داشت. كليت اين برنامه ذيل عنوان فرهنگسازي جاي گرفته بود و ظاهرا از موقعي كه نيروي انتظامي نيز در آن مشاركت كرد، نظمدهي اجتماعي هم به سرفصل اهداف اضافه شد.
آنچه اين روزها در سطح شهر به چشم ميآيد، اين است كه معمولا اين خطوط سفيد در شرايط عادي تا حدود زيادي پاس داشته ميشوند و ميماند مقاطع گرفتگي. در واقع رانندگان مرز ميان ناخودآگاه و خودآگاه خود را با دريافت علائم مكرر مربوط به مراعات خط سفيد، درمينوردند و تلاش ميكنند بر اين طريق راه را بپيمايند، اما به محض آنكه مسير مسدود و غيرقابل عبور ميشود، مرز مذكور از بين رفته و مجددا آنچه بروز پيدا ميكند، عملكردي فراخطوطي است. اين سخن بدين معناست كه فرهنگسازياي كه صرفا در لايه توصيه و ادبيات و... قرارداشته باشد و الزامات انتظامي و اجرايي با آن همسو نشود، معمولا در لحظههاي غيرعادي كارايي خود را از دست ميدهد و چون راننده مطمئن است كه بهدليل اين خطا، مشمول جريمه يا برخوردي نميشود، نفع آني او در ناديدهگرفتن خط سفيد است. مأموران انتظامي احتمالا راهكار استفاده از دوربينهاي نظارتي را پيشنهاد ميكنند، اما اين دوربينها در فقدان اثر، كارآمدي خودشان را از دست ميدهند و اگر در همان لحظه تخطي از حدود مطمئنه، فلاش نزند يا تابلوي ايست ماموري را بالا نبرد و يا برگه جريمه را بعد از مدتي كوتاه راهي خانه راننده نكند، اين تصور را دامن ميزند كه ميتوان بدان بياعتنايي كرد.
سطح دخالت مديريت شهري در هرم حكمراني ملي، زمينهسازي براي تسهيل و تصحيح روابط است و در بسياري از موارد، تغيير يك رويه نيازمند مداخله ديگر نهادهاي اجرايي است. ماجراي «خط سفيد» ازجمله رويدادهايي است كه ميتواند نشان دهد «يك دست صدا ندارد» و يا بايد نهادي متولي اجراي آن شود كه بتواند جوانب نرمافزاري و سختافزاري را همزمان بهكار بگيرد (نظير اقدامات نيروي انتظامي در زمينه الزاميكردن بستن كمربندها) و يا مجموعهاي از سازمانها بايد همنوا و همسو حركت كنند تا يك كجرفتاري اجتماعي اصلاح شود.