اگر كسي در حق ما هزاران بار محبت كند گاه بهراحتي آنها را از ياد ميبريم اما در مقابل يك محبت از طرف خودمان گاهي انتظار هزار تشكر و سپاس از سوي ديگران داريم. واقعا بد نيست اگر بعضي وقتها خودمان را جاي ديگران هم بگذاريم و از دنياي بيرون بهخودمان و رفتارمان نگاه كنيم. دراين صورت شايد بتوانيم مثل امام حسين(ع) به جاي ديدن كاستيها، تك تك خوبيهاي ديگران را شماره كنيم و قدردانشان شويم. البته اين كار سيل محبت ديگران را هم بيشتر از پيش به سويمان روانه ميكند.
- به بچههاي خود ياد بدهيد از شما تشكر كنند
اگر مادري تمام وقت خود را صرف خوردوخوراك فرزندان خود كند و تمام هم و غمش، رشد دادن جسم فرزندانش و پروار كردن بدن آنها باشد يكي از بلاهايي كه ممكن است به سر خودش بيايد اين است كه روزي فرزندانش تمام زحمات او را وظيفه ميدانند. ما بايد در كنار جسم، روح خود و فرزندانمان را هم دريابيم. روح همه ما مانند جسممان نياز به تغذيه، پرورش و رشد دارد. اگر فرزندي از والدين خود نياموزد كه در مقابل محبت بايد محبت كرد و در پاسخ هر لطفي ولو اگر آن لطف وظيفه باشد بايد تشكر كرد و هر نيكي را بايد با بهتر از آن پاسخ داد، از چه كس ديگري خواهد آموخت. اين خلأيي است كه در تربيت بسياري از والدين به چشم ميخورد. رفتار تكبعدي و فداييگونه مادران و پدران اگر باتربيت صحيح همراه نشود، اين توهم را براي فرزندان بهوجود ميآورد كه همه اين لطف و محبتها از سر وظيفه است. اين والدين به فرزندان خود تشكركردن از پدر و مادر را نميآموزند. وقتي دختر و پسر ما با اين فضاي ذهني پا به زندگي مشترك ميگذارند ديگر خبري از آن مادر و پدر فداكار نيست. پس اين توهم خطرناك در سالهاي بعد، به شلوغ شدن راهروها در دادگاههاي خانواده ميانجامد. تصور اينكه هركس هر كاري ميكند وظيفه او است چه بلايي به سر رابطه فرزندان شما با ديگران ميآورد؟
- به ديدن محبتها حساس شويد
چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. خيلي وقتها بايد چشمها را براي از نو ديدن تربيت كرد. حساس شدن به ديدن محبتهايي كه قبلا نميديديم خودبهخود روح قدرداني را در ما تقويت ميكند. درك اينكه در دنيايي از محبتهاي بيصدا غرق هستيم و تلاش براي حساس شدن به اين محبتها چهره دنيايي را كه در آن زندگي ميكنيم براي ما زيباتر ميكند. كار سختي نيست. وقتي كه اين رفتار را در خودتان تقويت كنيد كمكم متوجه ميشويد كه اين ويژگي اخلاقي به اطرافيان شما هم سرايت ميكند. خوبيها مسري هستند.
- وظايف ديگران به ما چه؟
وقتي كسي كاري براي ما انجام ميدهد صرفنظر از اينكه آن كار وظيفه او هست يا نه، از او با آرامش و با جملههايي سرشار از محبت و مهرباني تشكر كنيم. اين كار هم به بهبود رابطه ما به ديگران كمك ميكند و هم آن فرد را تشويق ميكند كه كارهاي خودش را با كيفيتتر و با انگيزه بيشتري انجام بدهد. آن فرد زماني كه ميبيند شما حتي براي كاري كه وظيفه او است تشكر ميكنيد، انگيزه ميگيرد كه با جان و دل كيفيت انجام كارها را بالاتر ببرد؛ چون شما را لايق بهترين كارها ميداند. تشكر، روح محبت را در روابط ما با ديگران رشد ميدهد و باعث ميشود ديگران بيشتر ما را دوست بدارند و بيآنكه ما چنين نيتي از تشكر خود داشته باشيم دست و دلشان بيشتر به انجام كار ما برود. گاهي يك خستهنباشيد گرم يا يك تشكر صميمانه و از ته دل، خستگي را واقعا از تن شخص بيرون ميكند؛ پزشك باشد يا يك كارگر ساده؛ فرقي نميكند. پس با محبت از همه تشكر كنيد.
- تملق را از تشكر جدا كنيد
مرز باريكي بين تملق و چاپلوسي و تشكر و قدرداني هست كه با وجود نازك بودن اين مرز، كاملا قابل تشخيص است. وقتي از كسي تشكر ميكنيم از قواعد خاصي تبعيت ميكنيم مثل اينكه در مقابل انجام لطف شخصي، از او تشكر ميكنيم و قدرداني ما با ميزان ارزش محبت يا كاري كه شخص انجام داده تناسب دارد. ضمن اينكه از شخص مورد نظر توقع ديگري نداريم و تشكر ما به قصد سرمايهگذاري براي انجام كارهاي ديگري از او نيست. اما در مقابل، تملق و چاپلوسي هم كاملا از قواعد خودش تبعيت ميكند. نخستين نشانه آن اغراق در ميزان واكنشي است كه شخص نشان ميدهد. جالب آن كه شخص متملق حتي در مقابل كار انجامنشده هم اين رفتار را انجام ميدهد و دليل اصلي آن طمعي است كه به شخص مورد محبت دارد. وقتي اين دو را با هم مقايسه ميكنيم تفاوت بلندي طبع در تشكر تا حقارت نفس در چاپلوسي بهشدت به چشم ميخورد. اين است كه افراد بااخلاق، بسيار به قدرداني مقيد هستند اما به همان اندازه از تملق و چاپلوسي به دورند.
- به تشكر بيطمع عادت كنيد
عادت كنيم به سلام بيطمع؛ به تشكر بيقصد و غرض. تشكري ارزش دارد كه خالي از هر غلو غش باشد وگرنه هم ارزش و هم اثر خودش را از دست ميدهد. تشكر مانند طلا بايد عياري بالا داشته باشد. هر چه از خلوص و عيار آن كاسته شود از ارزشاش كم ميشود. پس نگذاريد كار پسنديده شما كم بها شود چون همه، توان سنجش عيار آن را دارند.
- بيتوقع محبت كنيد
در كنار عادت كردن به قدرداني بايد حواسمان باشد كه اين عادت ما را به سمت و سوي متوقع شدن هدايت نكند. گاهي وقتي عادت بهكار خوبي داريم اين رويه ما را به توقع ديدن رفتاري مشابه وا ميدارد. بايد بدانيم مردم مثل هم نيستند. اگر رفتار خوبي نشان ميدهيم بهخاطر برگشت آن رفتار به سمت خودمان نباشد. رفتاري خوب است كه از واكنش مردم مستقل باشد. پس چه قدرداني شديد و چه نشديد، قدردان خوبيها باشيد و اين رفتار را در عمل به ديگران بياموزيد. دادن لوح تقدير به يك دانشآموز، يك هديه كوچك به يك عزادار كوچك حسيني و يك دفترچه خاطرات به يك كودك سالها در خاطرشان ميماند. به كوچكي و بزرگي تشكرتان نگاه نكنيد، اثر قدرداني هميشه ماندگار است.
- تشكر حتي براي وظيفه
ما بايد ياد بگيريم در برابر وظايف ديگران هم از آنها تشكر كنيم، تنها به يك دليل ساده؛ چون انسان هستيم. شما چرا از رايانه و موبايل خودتان وقتي عملياتي را بهخوبي انجام ميدهد تشكر نميكنيد؟ اين كار را نميكنيد چون با موجودي طرف هستيد كه نه چنين بازخوردي را از شما دريافت ميكند، نه توان درك و تحليل آن را دارد و نه تشكر كردن و نكردن شما تأثيري در عملكرد آن دارد. در واقع رايانه و موبايل شما چيزي به اسم عاطفه ندارند اما انسانها بهخاطر وجود عاطفه نياز به محبت كردن و محبت ديدن دارند. انسانها نياز دارند همانطور كه از كارهاي بد نهي ميشوند در قبال اعمال خوبشان هم تشويق شوند ولو اينكه اين كار خوب انجام دادن يك تكليف يا وظيفه باشد. دنيايي را فرض كنيد كه در آن تمام تعاملات صرفا براساس وظيفه تعريف شود. پدر صبح اول وقت به سر كار ميرود چون وظيفهاش تأمين هزينه معاش خانواده است. مادري را فرض كنيد كه صبح تا شب در خانه مشغول تلاش و رسيدگي به فرزندانش است تنها به اين دليل كه مادر خانواده است. كارمندان بهخاطر وظيفه صرفا به سر كار بروند. پزشكان فقط به اين دليل كه شغلشان پزشكي است به درمان بيماران بپردازند. ناگفته پيداست كه چنين قالب خشك و بيانعطافي خالي از هر زيبايي و طراوت روح انساني است. اما تصوير وحشتناك چنين دنيايي خيلي از دنياي كنوني ما دور نيست؛ اگر دايره تعاملات خودمان را تنها محدود به دايره تنگ انجاموظيفه بدانيم و براي انجام وظيفه هم نيازي به تشكر از كسي نبينيم. وقتي همهچيز در انجام وظيفه خلاصه شود ما در دنيايي از مردگان زندگي خواهيم كرد.
- تشكر كردن يادمان رفته است
چرا خيلي وقتها اصلا لزومي نميبينيم كه از ديگران تشكر كنيم؟
ما به نديدن محبتها عادت كرده و نسبت به محبتهاي تكراري ديگران بيتفاوت شدهايم.
فرض ميكنيم كه معمولا همه وظيفه دارند در حق ما محبت كنند. حتي در اين صورت براي انجام وظايف ديگران هم بلد نيستيم به آنها محبت كنيم.
در تشخيص وظيفه از لطف ديگران دچار توهم هستيم. براي بعضي از ما اينكه رفتگري جلوي منزل ما را تميز ميكند تنها يك وظيفه است كه برايش پول ميگيرد، پس در مقابل انجام وظيفهاش نيازي به تشكر از او نميبينيم.
نقد كردن را لااقل بهمعناي رايج آن خوب بلديم. گرچه در مورد خودمان از اين لحاظ ضعيفتر عمل ميكنيم اما خوب ميتوانيم نقاطضعف ديگران را در هر كاري تشخيص دهيم. اما دلمان ميخواهد بقيه فقط خوبيهاي ما را ببينند.
- قدرداني چه فايدهاي دارد؟
در كنار وجود اين واقعيت كه قدرداني كردن از اطرافيان به رشد و ترقي شخصيت انساني كمك ميكند و احتمال تكرار عمل خير را در انسانها بالا ميبرد، براي موجودي كه قدرت انتخاب بين خوب و بد را دارد، نخستين و بهترين دليل براي قدرداني كردن انتخاب راه خوبيها از بديهاست. انسانها در قالب دنياي تعامل و بازخوردهاي احساسي، رفتارهاي خود را تنظيم ميكنند پس زندگي در محيطي بيتفاوت براي آنها با مرگ تفاوتي ندارد؛ يعني درست همانطور كه مثلا براي يك رايانه، معنايي ندارد.