اگر به ابتدای متن ناصرخسرو در اینباره دقت کنیم در نکتهای ظریف به اشاره او به جمعیت پی میبریم. او از وجود 20 هزار مرد در این شهر یاد کرده است. اگر هر مرد را نماینده یک خانواده 5 نفری به حساب آوریم جمعیت ارجان به تخمین ناصر خسرو بالغ بر 200 هزار نفر بوده است که در قرن چهارم و پنجم قمری جمعیتی ویژه برای یک شهر محسوب میشود.
نکته دیگر قابل برداشت از متن توصیفی ناصرخسرو، معماری منحصربهفرد ارجانیها بوده که توانسته بودند در جغرافیای گرم خوزستان از آب چنان بهره ببرند که تابستانها در آسایش روزگار بگذرانند. اگر اینک از بهبهان بگذرید خواهید دید این شهر مذهبی نیز به همان بیماری مبتلا شده که کلانشهرهای ما به آن مبتلا هستند.
در نوسازی بهبهان دیگر از آن خانههای قدیمی خبری نیست چه رسد به معماریای که ارجانیها از آن تبعیت میکردند.
شاید یک دلیل این موضوع به زیر آب رفتن ارجان در پی زلزلهای بوده که منجر به ساختهشدن بهبهان شده است. متأسفانه گرچه سابقه تاریخی- فرهنگی بهبهان کاملاً مشهود است اما هیچ تلاشی تاکنون برای بهرهبرداری از آن نشده است.
حتی این شهر توانمندی تبدیل شدن به مبداء یا بخشی از مسیری را دارد که امامرضا(ع) آن را طی کرده تا به مشهد برسد و آن مسیر میتواند جاذبههای گردشگری مذهبی در کشور را بهوجود آورد. این جدای از جاذبههای مذهبی موجود در بهبهان اعم از آرامگاههای امامزادههای معصومین است.
نکته جالبتر اینکه بهبهان در سال 1361 تجربه منحصربه فردی را در تاریخ ایران رقم زد. ساخت سد تنظیمی شهداء در مسیر رودخانه مارون سبب شد تا هنگام خاکبرداری تیغه لودر به جسمی آهنی برخورد کند و تابوتی کشف شود که تاریخ ایران را به 7 هزار سال قبل به یکی از پادشاهان عیلامی مستند کند.
این تابوت به تهران منتقل شده است ولی از آن زمان تاکنون در بهبهان هیچ تغییری روی نداده تا بر جاذبههایش بیفزاید. شاید «رامهرمز» در نزدیکی بهبهان اینک چنین تجربهای را با عملیات مشابه گودبرداری در پرونده خود ثبت میکند اما باز هم کسی رغبتی به ساماندهی چنین پتانسیلهایی از خود نشان نداده است.
به هر حال شناسایی ارجانی که ناصرخسرو وصف میکرده و اینک به زیر آب رفته چه بسا بتواند فصل نوینی در رونق این خطه بگشاید.
اما اگر باز هم به وصف ناصرخسرو در اینباره دقت کنیم خواهیم دید که این منطقه تا چه اندازه فرصتهای کشاورزی داشته و اینک کمتر به آن بها داده شده است. ناصرخسرو به درختان و بستانهای نخل، نارنج و ترنج و زیتون اشاره کرده است. گرچه اینک بهبهان خرمای مرغوبی به بازار عرضه میکند.
خرمای کبکاک بهبهان حتی کام حاشیهنشینهای خلیجفارس را هم شیرین کرده و میکند و نرگسزارهای آن، شهره عام و خاص شده است. با این وصف اما از ویژگی طبیعی و جغرافیایی بهبهان و حومهاش برای سرمایهگذاری در زمینه زیتونکاری و صنایع جانبی آن غفلت شده است.
جالب است بدانید که بهبهانیها از وضع مالی نسبتاً خوبی هم برخوردارند و خود سرمایهگذاران خوبی بهشمار میآیند ولی بهنظر میرسد کمتر با چنین طرحی که بیایند و در یک پروسه 5 تا 10 ساله زیتون بکارند و در کنار کارخانه تولید روغن زیتون راه بیندازند آشنا شده باشند.
مزیت دیگری که ارجان زمان ناصرخسرو داشته و به آن پویایی کمک کرده و هنوز هم این مزیت قابل بهرهبرداری است فاصله اندکی است که این شهر با خلیجفارس دارد. از بهبهان تا «بندر دیلم» یکساعت بیشتر راه نیست.
اما اینک همین جاده نیز نیاز به توجه ویژه دارد.به هر حال یک هزاره بعداز ناصرخسرو هنوز هم میتوان به شهری چون ارجان اندیشید.
فقط کافی است اشتباهاتی که در سایر شهرها و محوطههای تاریخی به نام توسعه اقتصادی مرتکب شدهایم را در این شهر تکرار نکنیم. بهبهان آنقدر بکر هست که چنین دقت و بهکارگیری ظرافتی را به خوبی پذیرا باشد.
کافی است همین پاییز بعداز بارش اولین باران سری به این خطه بزنید. آن وقت از نزدیک خواهید دید که این دشت در چه موقعیت ویژهای قرار گرفته است.