اینک که دولت و در رأس آن سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بر سفرهای ارزان قیمت تأکید دارند باید دید چگونه می توان کاری کرد تا آنکه فردی برای دل به سفر سپردن پیش قدم شود. درواقع این فلسفه سفر است که مشخص می کند گردشگر به دنبال چه هدفی و در انتظار چه ره آوردی است.
فلسفه نخست سفر،تفریح و لذت و فلسفه دیگر آن می تواند هیجان و ماجراجویی باشد. توجه به این دو می تواند در ارتقای فرهنگ جامعه از طریق سفر موثر باشد زیرا در سفرهای ماجراجویانه و به دور از محور بودن راحتی می توان تجربه هایی کسب کرد که مصداق این ضرب المثل قدیمی می شود:بسیار سفر باید/ تا پخته شود خامی . با این وصف دو فلسفه اخیر را باید با تأمل بیشتری از نظر بگذرانیم.
تعطیلات نوروزی به پایان رسید و هموطنان مسافر به خانههایشان برگشتند. اکنون سوال این است که ما چگونه مسافری بودهایم و با چه مضمونی سفر را معنا کردهایم.
رفته رفته گردشگری در کشور ما هم همسان دیگر کشورها، فقط مشغولیت کسانی نیست که به قول معروف دستشان به دهنشان میرسد. این روزها هر کسی یا هر خانوادهای با توجه به امکانات مالی و رفاهی که دارد، به مسافرت میرود، تا جایی که به نظر میرسد سفر کردن تا حدودی جایگزین دید و بازدیدها شده است.
این سخن که امروزه سفر کردن به عنوان نوعی از سبک زندگی و فرهنگ قلمداد میشود نه تنها دور از ذهن نیست بلکه فراتر از این، یک حق هم محسوب میشود. به نظر میرسد قرار است سفر امکان و فرصت زندگی بهتر و زیباتری را برای شهروندان دنیا به ارمغان بیاورد.
حال متوجه میشویم به همین دلایل است که انواع مختلف سفر کردن شکل گرفته و هر کسی به شیوهای که میپسندد یا امکانش را دارد به سفر میرود، از طرف دیگر آژانسهای مسافرتی هم درصدد هستند تا فراخور هرگونه سلیقهای، گونهای از سفر را ترتیب دهند.
با این مقدمه به سراغ این سوال اساسی میرویم که حال که سفر کردن و مسافرت رفتن رونق بیشتری یافته است، روشهای گردشگر بودن چیست و چه رابطهای میان اوقات فراغت و این نوع از سبک زندگی در دنیای معاصر برقرار است؟
برای جواب دادن به این سوالات باید بدانیم همچنان که تعداد بیشتری از مردم در زمانهای متفاوت و به مکانهای مختلف سفر میکنند، گردشگری به سمت تخصصی شدن پیش رفته است.
امروز دیگر جاذبه گردشگری تعریف مشخصی دارد، امکانات اقامتی، تسهیلات جادهای و خدمات مهماننوازی جزو دغدغههای دستاندرکاران و فعالان گردشگری شده و آنها در این اندیشه هستند که گردشگر با مزاحمتی روبرو نشود و از اوقات خود لذت ببرد.
از طرف دیگر، گردشگر برای فرار موقتی از زندگی روزمره به سفر میرود تا به مناظر خیالی ذهن خود صورت واقعیت ببخشد و فعالیتهایی را تجربه کند که فراتر از زندگی شهری هستند و او را ارضا یا به عبارتی اغنا میکنند.
گردشگر در سفر هم فاعل است و هم مفعول. او گاهی سفر را روایت میکند و بر محیط اطراف اثر میگذارد و گاهی این سفر است که گردشگر را در خود حل میکند و وی را با خود میبرد و بر او تاثیر میگذارد. گویی با هر سفر، گردشگر از لحاظ روحی و فکری رشد مییابد و بر غنایش ناخودآگاه افزوده میشود. این موضوع با مضمون « بسیار سفر باید / تا پخته شود خامی» بسیار جور در میآید.در اینجا دو گونه از سفر کردن را بررسی میکنیم؛
1 - بسیاری از گردشگران به شهر یا کشور دیگری سفر میکنند و همواره در این اندیشه هستند که از راحتی و آسایشی بیش از خانه خود برخوردار شوند. این نوع سفر کردن را در خانوادههای ایرانی که به خارج از کشور سفر میکنند، بسیار مشاهده میکنیم.
کسانی که در پی این نوع از گردشگری هستند، خود را خسته از زندگی روزمره میدانند و به دنبال مکانی هستند که در آن آرامش را تجربه کنند ولی در عین حال فضای خانه را هم برای خود تداعی میکنند.
آنها در کشور دیگر هم، به دنبال رستوران و موسیقی ایرانی هستند و حتی فرهنگ و آب و هوای متناسب با فرهنگ و آب و هوای کشورمان را انتظار دارند. در این نوع از گردشگری، کمتر به اصالت فرهنگی جامعه میزبان توجه میشود و گاهی اوقات حتی اگر گردشگر چیز اصیلی را تجربه کند آن را نخواهد شناخت.
2 - برخی دیگر از گردشگران سفرهای ماجراجویانهتری را ترجیح میدهند، سفرهایی که گاهی به کمی مهارت و همچنین روحیه دست و پنجه نرم کردن با مسائل پیشبینی نشده احتیاج دارند.
این گردشگران گاهی همانهایی هستند که به تنهایی یا در گروههای کوچک چند نفری تنها با یک کوله پشتی سفر میکنند و در سفر بیش از دیگر گردشگران متکی به خود هستند.
این نوع سفرکردن در ایران بیشتر باب طبع جوانانی است که اهل طبیعت گردی هستند یا کم کردن هزینههای سفر برایشان اهمیت دارد. این گردشگران تمایل دارند که با فرهنگ و تاریخ و سبک زندگی مردمان دیار دیگر آشنا شوند و از همان غذاهایی بخورند که باب طبع جامعه محلی است و به همان موسیقی گوش فرادهند که مردمان سرزمین میزبان آن را به وجود آوردهاند.
آنان میخواهند با بومیان همراه شوند و در زندگی آنان سهیم شوند.بد نیست بدانیم که گاهی در میان گروه اول کسانی هستند که شناخت از جامعه میزبان را طلب میکنند و برایش اهمیت قائل هستند، اما نهایتا چیزی که عایدشان میشود، فقط شبیهسازیای از فرهنگ محلی است.
یکی از دلایلش این است که آژانسهای مسافرتی سعی دارند همه چیزهایی که باب میل گردشگران نیست را حذف کنند و اگر هم آنان چنین نکنند، گردشگر خود به گونهای رفتار میکند که گویی نمیخواهد مشکلی پیش رو داشته باشد و به شیوهای غیر معمول به دنبال آسایشی خیالی است.
سفر به شیوه گروه دوم یا حداقل با آن بینش، باعث میشود که «هویت فردی با هویت جمعی در هم بیامیزند و عقاید و عواطفی که شخص در خلوت خود داراست در یک گروه عیان و بیان شود.» در این نوع از گردشگری است که فرد به تعالی و غنا میرسد و خود را بهتر کشف میکند.
در آن نوع دیگر زمانهایی پیش میآید که میبینیم گردشگر فاقد ابتکار است، علاقهای به ماجراجویی ندارد، از قوه تخیلش هیچ بهرهای نمیبرد و مسئول تور هر چه را به خوردش بدهد، او به مصرف میرساند.بنابراین سفر کردن برای افراد مختلف، معنی و همچنین رهآوردی متفاوت دارد.
این معنی در هنگامی که حکایتهای سفر خود را بازگو میکنیم، خود را به خوبی نمایان میسازد. آیا از ارزانی یا گرانی کالا در مقصد گردشگری سخن میگوییم یا از آیینهای مردمانی که در آن سرزمین میزیند.به هر حال به تعداد انواع گردشگری، انواع گردشگر وجود دارد، اما همچنان که رونق گردشگری در کشور ما یک نیاز محسوب میشود، چگونه سفر کردن ما هم مسالهای در خور تامل است.
نوروز امسال، ایرانیان بسیاری چه در داخل ایران و چه به خارج از کشور سفر کردند. امیدواریم نه تنها آمار دقیقی از این مسافران وجود داشته باشد، بلکه اثر این سفرها در زندگی روزمره و همچنین تغییر فرهنگ مورد بررسی قرار گیرد تا به عنوان یک بازتاب برای بهتر شدن سفر که خود برای بهتر شدن زندگی است، مورد مصرف قرار گیرند.